کد خبر: 43159
تاریخ انتشار: چهارشنبه, 08 بهمن 1399 - 12:34

داخلی

»

تورقی و درنگی و گوشه چمنی

هرمان هسه و جستجوی زندگی

منبع : لیزنا
مریم اسدی
هرمان هسه و جستجوی زندگی

لیزنا؛ مریم اسدی، کتابدار کتابخانه دانشگاه صنعتی شریف: قلم برخی از نویسندگان پیامبرگونه است؛ معجزه است؛ حالات و احساسات شما را به بهترین شکل ممکن توصیف می‌کند که شاید خودتان نتوانید. تجربه زیسته، نزیسته و حس درونی آدم را بازتاب می‌دهند. تا به یک "آهان" برسی! بله. همین را  می‌خواستم! هرمان هسه از همین دست نویسندگان است.  قلمی شگفت و پیچیده دارد. آثار او انعکاس تجربه زیسته و حس درونی‌اش به زندگی است. شاید کتاب‌های هسه را باید زمانی خواندکه درمانده‌ای؛ سختی و اندوه دنیا در درونت لانه کرده؛ و وقتش رسیده تا درک‌مان از ارزش زیستن و معنای زندگی را اصلاح کنیم، آن را بهبود ببخشیم، تا روح و جان دیگری پیدا کنیم و تعریف دیگری.

در درونم تلاطمی برپاست. همواره از خود می‌پرسم برای چه به این دنیا آمده‌ام؟ چه رسالتی دارم؟ چه چیزی قرار است اضافه کنم؟ روزها و سال‌ها گذشته است و می‌گویم هنوز کاری نکرده‌ام. زیستن و معنای زندگی چیست؟ این همه تلاش و درس و زور زدن برای چیست: پول بیشتر؟ به قول یکی "پست و مقام بیشتر"؟ مدرک  بالاتر؟ دانای کل شوی؟ چه می‌گویی اگر روزی در لبه مرگ باشی و از تو بپرسند ارزش و معنای زندگی تو چه بود؟ اصلا معنای زندگی را چطور تعریف می کنی؟ چه چیزی در این دنیا دیدی که اینقدر زور زدی، حرص خوردی و تلاش کردی!! چه می توانم بگویم!!!!! پرسش‌ها و امااگرهای زیادی در ذهنم جولان می‌دهد. برای پاسخ پرسش‌ها، آرامش روح و روان، و قابل زیست کردن زندگیم به وقت پریشانی به کتاب پناه می‌برم، جستجو می‌کنم و همه چیز را می‌بلعم. تا بلکه چیزی پیدا شود.

در آثار هسه مبارزه جاودانه بین روح و زندگی ترسیم می‌شود. او با نگرشی هنرمندانه به دنبال ایجاد تعادل بین این دو پدیده است. رومانتیسم و طبیعت‌گرایی از نمودهای چشم‌گیر آثار هسه است. از طریق آثار او می‌توان دریافت هر یک از فرارهای دیوانه‌وار و فزاینده‌ در زندگی در واقع فرار از خویشتن بوده است و راه شناختن خویشتن را، خود انسان باید پیدا کند.

کنولپ در کتاب "داستان دوست من" در پایان راه دشوار زندگی، و در بوران شدید خود را آماده می‌کند تا در دامان مادر خود، طبیعت جان دهد. وی خدا را در پیش چشم مجسم می‌بیند و چون کودکی گلایه می‌کند که چرا زندگی‌اش چنین و نه چنان شد و به حرارت پیروزی گرم نشد. خدا به او می‌گوید: من تو را جز این که هستی نمی‌خواستم. تو به نام من صحراگرد شدی و پیوسته اندکی میل به آزادی را در دل اسیران شهرها پدید آوردی. به نام من دیوانگی کردی و تمسخر دیگران را بر تافتی. آنها نه تو، که مرا مسخره می‌کردند یا دوست می‌داشتند. تو فرزند و جزئی از منی. هر لذتی که بردی یا رنجی که تحمل کردی من در آن شریک بوده‌‌ام.

در واقع هسه، زندگی شاعر، هنرمند، نویسنده، و با کتاب بودن را بیان می‌کند که رنگ و جلا، جان و معنا، و تنوع می‌بخشند و انسان‌ها را از ملال خارج می‌کنند. این رسالت آسمانی هنر و ادبیات است.  

گلدموند در کتاب "نارتسیس و گلدموند" نقش جان و تن را دارد که راه عشرت، زن و هنر را پیش گرفته است؛ و نارتسیس نقش اندیشه را دارد که در راه دین و معنویت است. عنصر طبیعت و هنر به عنوان تجلی‌دهنده روح و اندیشه در این داستان نیز نقش دارد.  این دو گرچه به ظاهر از هم جدا و دور می‌شوند، اما پیوسته میان‌شان نوعی جاذبۀ پنهان در کار است و سرانجام در قلمرو هنر به هم می‌رسند. عصاره کتاب  در این پاراگراف است:

نارتسیس ادامه داد...البته طبایعی نظیر تو که احساس لطیف و نیرومند دارند و عواطف بیدار، و شاعران و دلباختگان از ما اصحاب خرد تقریبا همیشه ارجمندترند. اصل و نسب شما مادرانه است. زندگی را به کمال زیست می‌کنید. نیروی عشق و توان زیستن و چشیدن به شما ارزانی شده است. ما اصحاب اندیشه گرچه اغلب به نظر می‌رسد که شما را هدایت می‌کنیم و بر شما تسلط داریم زندگی را به ژرفی نمی چشیم و در برهوت بی‌بار بسر می بریم. سرشاری زندگی مال شماست. وطن شما خاک است و ما در همان اندیشه خانه داریم. برای شما خطر غرقگی در اقیانوس احساسها و شهوات در پیش است و برای ما خطر اختناق در فضای خالی بیکران. تو هنرمندی و من اندیشمند. تو بر سینه مادر آرام می‌گیری و من در بیابان برپا و نگهبانم. رویاهای تو را دوشیزگان جان می بخشند و من پسران را به خواب می بینم (ص.۷۱).

یا کتاب "زیر دنده‌های چرخ" داستان پسر جوانی است به نام هنز گیبن رات که معلمین و والدین بیش از حد نگران موفقیت او هستند، روح او را درهم می‌شکنند، سلامتی و خوشی او را نادیده می‌گیرند. آنچه برای آنها مهم است درخشیدن او در مدرسه است. هسه در این داستان تعلیم و تربیت مرسوم را نیز نقد می‌کند. به عبارت دیگر، فضای رمانتیسم غالب بر ماجرا تبدیل شده است به دادگاهی تلخ علیه نظام آموزشی که سعی در سرکوب استعدادها دارد.

من این حس و برداشت را به حرفه خود پیوند می‌زنم که چرا وارد آن شده‌ام و بخش اعظم زندگی من شده است. بله ارزش حرفه و زندگی کردن در آن،  همان رسالتی  است که برای هنر و ادبیات تعریف کردند. کمک و خدمت به جامعه نه از نوع مادی، بلکه معنوی. رنگ و جان و معنا و تنوع بیشتر دادن به زندگی انسان‌ها و مکمل آموزش. از چه نوعی؟ از نوع شناخت و آگاهی‌بخشی. آگاهی دادن، کمک به اندیشه‌ورزی و نشان دادن راه و مسیری که رنج زندگی را کم کند. خوبی کتاب و مطالعه با خوبی کسب آگاهی، انسانی خوب بودن و جامعۀ خوب پیوند دارد؛ زیاد.

اسدی، مریم. (1399). « هرمان هسه و جستجوی زندگی ». ستون تورقی و درنگی و گوشه چمنی لیزنا: شماره 5. 8 بهمن 1399.