داخلی
»پژوهش و نگارش (پاورقی)
زمانی میتوانیم از تسلط فرد بر یک مهارت حسی، حرکتی یا شناختی بگوییم که بسیاری از فعالیتهای مرتبط با آن رفتار یا مهارت خاص به صورت خودکار و سریع انجام شود و به عادت وی تبدیل شود. یعنی، بیشتر کنشهای مرتبط با آن مهارت به حافظۀ روندی یا عملی منتقل گردد که نوعی حافظۀ پنهان است. درونیسازی نیز به همین نکته اشاره دارد. درونیسازی و خودکارسازیِ مهارتهای حسی، حرکتی و شناختی سبب میشود تا کم و کیف آن از نظر سرعت و دقت و سایر شاخصها کم و بیش بهتر و ناخودآگاه شود و در عین حال، فضای محدود حافظۀ آشکار یا ذهن بهتر مدیریت شود و در خدمت تمرکز و توجه گزینشی یا آگاهی متمرکز و هشیارانه بر چیزی قرار گیرد.
فرایند پژوهش و نگارش مملو از تصویرهایی است که بارها طی گفتگوهای درونی، درستی و نادرستی آنها آزمایش شده است. با این حال، اگر با روشهای علمی و تجربی هدایت نشود ممکن است یک دام ناخودآگاه هم باشد.
لوریا "عملکرد تنظیمکنندۀ گفتار" را جنبهای از گفتار میداند که میتوان آن را آوای درونی نیز نامید و فرد را قادر میسازد تا رفتار خود را تحت کنترل برنامهریزیِ کلامی در آورد. مثلا "من باید این کار را بکنم قبل از آن که بتوانم به آن چیز برسم." ما در همۀ لحظات به این جنبه از گفتار اعتماد میکنیم. در بچههای کم سن و سال به سهولت میتوان دید که چگونه آنها از کلماتی که بیشتر از والدین وام گرفتهاند برای تنظیم رفتار و تکانههای خود کمک میگیرند (در این سن و سال هنور آوای درونی علنی میشود). کودکی را در نظر بگیرید که به چیزی خواستنی اشاره میکند و همزمان به خود میگوید: "نه، خطرناکه" این عبارت خطاب به خود در طول زمان (و سنین بالاتر)، درونی و نادیدنی میشوند. به عبارتی خودمختار و ناخودآگاه میشوند. (نقل در: سولمز، ص. 311)
هر چه مهارت تفکر، اندیشهورزی، پژوهش و نویسندگی زیادتر شود به همان نسبت گفتگوی درونی بهتر و منسجمتر هدایت میشود و حتا همزمان روی صفحۀ کاغذ نیز منتقل میشود. انگار فرایند اندیشهورزی، استدلال و نگارش همزمان میشود، بسیاری از مهارتهای نگارشی و ویرایشی خودکار، ناخوداگاه و همزمان در متن اعمال میشود و یا حداقل فرد میداند که باید آن را بعدا اصلاح کند. به عبارت دیگر، بسیاری از کنشهای کوچک و بزرگ مرتبط با خواندن، نوشتن، تفکر، و غیره خودکار میشود و عوامل محیطی مخل تمرکز به حداقل ممکن کاهش مییابد. در واقع توانایی تمرکز بر درونمایۀ اصلی چنان زیاد شده است که کلمات و جملههای مرتبط با آن ناخوداگاه و به سرعت جاری میشود.
همین اتفاق به هنگام گفتگو با دیگران دربارۀ چیزی که نسبت به موضوع آن تسلط داریم نیز میافتد. در همۀ این موارد، تمرکز و توجه به درونمایۀ اصلی است. حتا همزمان با بحث و گفتگو میتوانیم کاری دیگر را نیز کم و بیش مدیریت کنیم، پیامهایی را به دیگران منتقل کنیم و شاید یک گفتگوی درونی را حتا با خودمان داشته باشیم! گفتگوی درونی، کنشی فراگیر و پرتکرار در همۀ افراد است اما کم و کیف آن به تجربهها و مهارتهای شناختی و حسی – حرکتی گوناگون مرتبط با یک موضوع مرتبط است.
برای مثال، یادگیری رانندگی یا هر مهارت دیگر، در ابتدا خستهکننده و پرخطاست؛ و به ششدانگ حواس نیاز دارد! اما بهتدریج مهارتهای فرد چنان زیاد خواهد شد که اغلب ذهن فرد درگیر چیزهایی به جز رانندگی خواهد بود. تا حدی که توجه افراطی به تکتک کنشها خطای کار را بیشتر خواهد کرد. در تمام این موارد، حافظۀ روندی مدیریت کنشهای گوناگون مرتبط با آن مهارت را با تمرین و تکرار برعهده گرفته است و ذهن را برای تخیل و تفکر دربارۀ چیزهای دیگر و بخصوص مدیریت خطرات احتمالی، لذت بردن از مسیر، رعایت قوانین و مقررات، و حتا گفتگوی درونی با خود و دیگران آزاد میگذارد. ارتقای کم و کیف گفتگوی درونی تا حد زیادی به کم و کیف اجرا و مدیریت کنشهای جاری مربوط است. مهارت ناکافی در اجرای برخی از کنشهای جاری، اغلب جسم و ذهن را چنان درگیر خود میکند که فرصت دروننگری و گفتگوی درونی دربارۀ حتا کم و کیف همان کار را نیز از فرد خواهد گرفت. همین اختلال را برخی از ناراحتیها و فشارهای محیطی حتا کوچک نیز بر ذهن و گفتگوی درونی وی دربارۀ چیزها و تصویرسازی از آنها خواهد گذاشت.
پژوهش و نویسندگی به مراتب بیشتر از سایر کنشها نیازمند یادگیری و درونیسازی مهارتهای کوچک و بزرگ از جمله گفتگوی درونی دربارۀ چیزهاست. از جملۀ آنها نحوۀ استفاده از خودکار و قلم، تایپ و صفحهآرایی، مطالعه و یادداشتبرداری، توجه به پرسشها، فرضیهها، استدلال، نگارش علمی، ادبیات درست، املای درست، ویرایش متن، استناد درست، رعایت علائم نقطهگذاری، ایجاد فاصلۀ بین کلمات و حروف، و شاید صدها کنش کوچک و بزرگ دیگر است. اما یک محقق و نویسندۀ حرفهای بیشتر این کنشها را با تکرار و تمرین به حافظۀ روندی یا عملی سپرده است، و چنان بخشی از جسم و مغز وی شده است که دیگر جسم و ذهن وی درگیر توجه و تمرکز بر همۀ ابعاد آن نخواهد بود. به عبارت دیگر، ذهن برای ارتقای کیفیت کار آزادتر خواهد بود. شهودهای ذهنی نیز در چنین مواردی به سراغ یک محقق و نویسنده خواهد آمد. زیرا مغز او همزمان با کارهای جاری مرتبط با مطالعه و نوشتن، آزادی عمل کافی برای یادآوری چیزها و یا ایجاد پیوند بین پارههای اطلاعاتی گوناگون را خواهد داشت. مهارت و تسلط نسبی نسبت به کنشهای گوناگون و انتقال برخی از آنها به حافظۀ روندی سبب خواهد شد تا خطوط کلی اندیشهورزی و استدلال مشخص باشد و کلام و واژهها در قالب جملهها و پاراگرافها به سرعت به هم متصل شوند. اغلب میتوان خطوط و ساختار کلی کار را به سرعت یادداشت کرد تا بعدها توسعه داده شود. درست مانند زمانی که ایدۀ مرکزی مرتبط با یک طرح نقاشی یا برنامۀ کاری از قبل مشخص شده است و هر بار بخشهای گوناگون آن در زمانهای متفاوت تکمیل میشود.
آنچه سبب میشود کیفیت پژوهش و نگارش داشتهها بیشتر و بیشتر شود این است که با تکرار و تمرین مهارتهای شناختی و حسی – حرکتی مرتبط با آنها تا حد ممکن به حافظۀ روندی سپرده شود و تا حد ممکن درونی، ناخودآگاه و خودکار شود. همۀ اینها شامل کم و کیف استفاده از واژهها، زبان، و اندیشهورزی نیز میشود. این مهمترین اتفاقی است که برای ارتقای کیفیت پژوهش و نگارش و حتا لذت بردن از پژوهش و نگارش باید رخ دهد. مسیر تفکر و استدلال ما اغلب تحت تاثیر تصویرها و راه و روشهای خوب و بدی است که درونی شده است.
به این نکته هم باید توجه شود که گاهی برخی از روشهای نادرست، عادتهای نامناسب و یا حتا مناسب اما برای کاری دیگر چنان قالبی و درونی شده است که ناخودآگاه در فرایند پژوهش و نگارش اختلال ایجاد میکند. احساس ناتوانی برخی از افراد، حتا محققان و استادان باتجربه در نویسندگی نیز گاهی به همین مساله مربوط است. به عبارت دیگر، همان مقدار که درونیسازی مهارتهای پژوهشی و نگارشی درست میتواند کم و کیف آنها را ارتقا بخشد درونی شدن تصویرها، روشها و رفتارهای نادرست یا نامرتبط با چیزها و مسیرهای تازه میتواند سد و مانع کارها شود. برخی از یافتهها، الگوها، و نظریههای پرتکرار نادرست و گاهی حتا درست، اما ناکامل نیز ممکن است سد راه خلاقیتها شود و مانع کشف الگوها و یافتههای کاملتر.
در همۀ احوال، تقویت گفتگوی درونی و البته انتقادی و خلاقانه دربارۀ راه و روشها، تصویرها، ابزارها و هر چیز مرتبط با پژوهش و نگارش میتواند جنبههای نادرست را کاهش دهد. گویی در حال شبیهسازی تصویرها و الگوها در ذهن خود هستیم.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.