کد خبر: 45223
تاریخ انتشار: یکشنبه, 17 بهمن 1400 - 13:18

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 39:

رابطۀ نویسنده و پژوهشگر با تصویرها تا حدی با هم متفاوت است

منبع : لیزنا
حمید محسنی
رابطۀ نویسنده و پژوهشگر با تصویرها تا حدی با هم متفاوت است

همۀ ما واقعیت‌های گوناگون محیطی را به شکل‌های گوناگون تصویرسازی می‌کنیم.

همین الان شما و من در حال درک واژه‌ها و مفاهیم گوناگون موجود در این کتاب به شکل تصویرهای مختلف و انتزاعی هستیم که ممکن است تا حدی با تصویرهای ارائه شده در کتاب فرق داشته باشد. حتا اغلب تصویرهای اضافه‌ای به ذهن ما می‌آید که حاکی از آغاز فرایند ارزیابی و اصلاح تصویرهای قبلی ذهن و جسم است و زمینۀ ایجاد تصویر و یادگیری‌های تازه است. تجربه‌های روزمره نیز حاکی از همین واقعیت است که همۀ تجربه‌ها، مهارت‌ها و دانش یک فرد به‌صورت تصویر در سلول‌های عصبی مغز ذخیره می‌شود و وی برای تمام کارهای روزانۀ خود، از ساده تا پیچیده، به همین تصویرها وابسته است.

البته بیشتر تصویرها، فرایندهای تصویرسازی و استفاده از آنها ناآگاهانه است. هر چه به سمت فعالیت‌های شناختیِ آگاهانه‌ای چون پژوهش و نویسندگی می‌آییم میزان حضور این تصویرها در بخش آگاه ذهن ما بیشتر و بیشتر می‌شود. تا حدی که برای مثال نویسندگی بیشتر از پژوهش نیازمند حضور آگاهانۀ تصویرها به بخش آگاه ذهن است. در واقع بخش آگاه ذهن یک فضای پالایش، ارزیابی و فیلتری است که بسیاری از تصویرها موقتا همانند یک پردۀ سینما در آن حضور می‌یابد. تنها بخشی از این تصویرهای ذهنی و جسمی به زبان واژگان یا تصویر کلامی تبدیل می‌شود. بسیاری از تصویرهای ذهنی یا تصویرهای مرتبط با جنبه‌هایی از تجربه‌های حسی و حرکتی و نیز شناختی هرگز قابل تبدیل به تصویرهای زبانی نیست. بسیاری از تصویرهای مرتبط با مهارت‌های حسی و حرکتی، آداب و رسوم، باورها، اعتقادات، مفاهیم، و مانند آن نیز به همین شکل است؛ یعنی کمتر به شکل تصویرهای زبانی قابل بیان است. حتا توصیف زبانی آنها بر اساس تجربه‌های گوناگون انسانی، از جمله توانایی زبانی و شناختی بسیار متفاوت است. نتیجۀ مهم این است که ما جهان بیرون و درون خود را بر اساس کم و کیف تعامل خود با آن می‌شناسیم که به صورت تصویرهای حسی و حرکتی و تصویر ذهنی گوناگون در مغز ما بازنمایی می‌شود. نکتۀ مهم دیگر آن که ما تنها بخش کوچکی از آنها را می‌توانیم متناسب با زاویۀ دید و کم و کیف تجربۀ خود به شکل مفاهیم و تصویرهای زبانی، نقاشی، انواع شکل‌ها و تصویرهای بصری، الگوهای ذهنی و ریاضی و  ‌مانند آن توصیف کنیم. به عبارت دیگر، تمام این تصویرها به تجربه‌های گوناگون انسانی وابسته است. با درک و دریافت این ویژگی مهم مغز در تصویرسازی به راهبرد جالب توجهی برای تعریف و توصیف نویسندگی و پژوهشگری، آموزش و یادگیری نگارش و پژوهش و بلکه هر مهارت شناختی و غیرشناختی دیگر، و تفاوت‌ها و شباهت‌های آنها، و حد و مرز آنها دست خواهیم یافت.

بر اساس توصیف فوق از تصویرهای ذهنی و جسمی باید گفت کار نویسندگی عمدتا توصیف تصویرهای ذهنی موجود است اما کار پژوهشگر، تفکر و تعمق دربارۀ پدیده‌ها و مسائل تازه از طریق مشاهده و مطالعه و غیره. بدیهی است وی برای مشاهده و مطالعه و پژوهش خود از تجربه‌ها و دانش قبلی دیگران (که به شکل تصویرهای ذهنی و زبانی ذخیره شده‌اند) نیز بهره می‌جوید. نکتۀ تعیین‌کننده در ایجاد مرز بین کار نویسندگی و پژوهشگری این است که هدف اصلی پژوهشگر ایجاد تصویری تازه از ناشناخته‌هاست اما کار و هدف اصلی نویسنده، توصیف شناخته‌ها و تصویرهایی است که قبلا کسب و درک شده است؛ حتا اگر توصیف و نورتابی بر چیزی ناشناخته باشد.

روشن است که نویسنده به هنگام توصیف تصویرهای ذهنی و جسمی خود و دیگران ممکن است با مشکلاتی مواجه شود که پاسخ آن به تجربۀ تازه و بکر برای تولید تصویری تازه نیاز دارد. در این صورت، وی ناچار است وارد عرصۀ مطالعه و پژوهش شود. 

مطالعه، عرصه‌ای است که فرد با استفاده از متون و تجربه‌های دیگران تلاش می‌کند یافته‌ها و تصویرهای ذهنی و جسمی آنها را به خود منتقل کند. به عبارت دیگر وی با در نظر گرفتن این احتمال که قبلا مسالۀ مورد نظر رازگشایی شده است با تلاشی گسترده و مطالعه و پرس‌وجو از دیگران سعی می‌کند با کمترین هزینۀ ممکن از تصویرهای موجود و دیگران بهره بگیرد. در غیر این صورت ناچار است آن را به عنوان یک مسالۀ پژوهشی در متن خود مطرح کند و به گونه‌ای دیگران را دعوت کند تا در فرایند پژوهش و مطالعه‌ای تازه وارد شوند.

مطالعه در سطحی خاص‌تر شامل کنکاش در چیزها، جهان هستی و پدیده‌های گوناگون برای کشف روابط تازه یا ایجاد تصویرها و الگوهای گوناگون است. مطالعۀ علمی اغلب هدفمند و پرسش‌محور است و سطوح گوناگونی دارد (از لذت و سرگرمی و کنجکاوی‌های فردی تا پژوهش‌های گوناگون).

شناسایی و ایجاد تصویری کلامی و غیرکلامی از مطالعات و یافته‌های خود و دیگران در کنار طرح سوالاتی برای پژوهش‌های تازه و بیشتر، یکی از وظایف بسیار مهم هر نویسنده است. یک نویسندۀ حرفه‌ای تلاش می‌کند تمام تصویرهای مرتبط با موضوع نگارش خود را تمام و کمال عرضه کند اما گاهی نتیجۀ این تصویرسازی ممکن است چیزی شبیه یک نقشۀ راهی باشد که برخی از اطلاعات آن مفقود است. یک نویسندۀ ماهر تلاش می‌کند این را هم نشان دهد که چه بخش‌هایی از یک نقشه موجود نیست و تا حد ممکن اطلاعاتی دربارۀ چند و چون آن می‌دهد. وی گاهی ممکن است خود به عنوان پژوهشگر وارد عرصه شود و تصویرهای تازه‌ای ایجاد کند.

یک اثر می‌تواند تماما توصیف دیدگاه‌ها و یافته‌های دیگران دربارۀ یک موضوع باشد. در واقع نویسنده با انتخاب خود تلاش می‌کند جهت‌های فکری خود و دیگران را نشان دهد. توصیف دیدگاه‌های گوناگون، دسته‌بندی آنها، کشف شباهت‌ها و تفاوت‌ها، تقسیم آنها به موضوعات کلی و جزئی و بر اساس یک نظم موضوعی/ تاریخی/ و غیره نیز نوعی تصویر ذهنی و زبانی از موضوع محسوب می‌شود. یک نویسنده می‌تواند همچون منتقد دیدگاه‌های موافق و مخالف را طرح کند و بر اساس شواهد و داده‌های موجود، دیدگاه‌ها و فرضیه‌های خود را نیز بیان کند.  

کار اصلی پژوهشگر این است که الگوها و تصویرهای تازه‌ای در پاسخ به پرسش‌ها ایجاد کند که قبلا تولید و عرضه نشده است. بدیهی است که ایجاد تصویرهای ذهنی تازه توسط پژوهشگر نیز به‌ناچار باید بر پایۀ تصویرهای ذهنی و جسمی باشد که قبلا توسط خود وی یا دیگران تولید شده است. در هر حال، نویسنده یا پژوهشگر، هر دو ناچارند قبل از نگارش یا پژوهش یا هم‌زمان با آن تمام تصویرهای ذهنی و جسمی مرتبط با پژوهش یا نوشتۀ خود را مطالعه کنند و آن را به خوبی درک و هضم کنند.

در واقع، کار اصلی نویسنده توصیف داشته‌ها و تصویرهای ذهنی و جسمی مرتبط با موضوع مورد نظر با استفاده ابزارهای زبانی و غیرزبانی است اما هدف اصلیِ پژوهشگر ایجاد یا تولید تصویرهای ذهنیِ تازه (کلامی یا غیرکلامی، مکتوب یا نامکتوب) است: مثل یافتن راه و روشی تازه برای حل یک مساله یا انجام کاری، مدل یا الگوی تازه، ابداع یا اختراعی جدید و مانند آن. یک پژوهشگر تصویرها یا الگوهای ذهنی و کاری ناقص و معیوب را تکمیل می‌کند اما نویسنده بیشتر تلاش می‌کند تا آنها را توصیف کند. با این حال، پژوهشگر- نویسنده و یا نویسنده-پژوهشگر از فنون، ابزارها و روش‌های یکدیگر برای ایجاد تصویرها و الگوهای تازه بهره می‌برند و اغلب نیز به حوزۀ کاری هم وارد می‌شوند. زیرا یک نویسندۀ حرفه‌ای اغلب ناچار است نه‌تنها از روش‌ها و فنون پژوهشی استفاده کند بلکه عمل پژوهشی انجام دهد. همینطور پژوهشگر نیز اغلب ناچار است نه‌فقط نتایج پژوهش‌هایش را تدوین و منتشر کند بلکه در پژوهش خود از فنون نویسندگی نیز استفاده می‌کند تا خلاءهای پژوهشی و الگوهای ناقص آشکارتر شود. به همین دلیل ایجاد یک الگو یا تصویری ذهنی و زبانی از داشته‌ها و نداشته‌های ذهنی کمکی موثر برای پیشبرد نگارش یا پژوهش مطلوب و حرفه‌ای است. به همین دلیل چه یک نویسندۀ حرفه‌ای یا تازه‌کار باشید و یا پژوهشگر، بهتر است به فنون و روش‌های سوی دیگر نیز توجه کنید؛ بلکه اغلب ناچارید. پیشنهادات زیر می‌تواند الگوی خوبی برای طراحی یک برنامۀ بلندمدت آموزشی و پژوهشی در زمینۀ نگارش و پژوهش باشد:

یک حوزۀ علمی یا کاری خاص را انتخاب کنید که با مفاهیم، فرایندها، روش‌ها، ابزارها، کارکردها، اهداف، و چند و چون آن آشنایی کامل یا نسبی دارید و تلاش کنید تمام اطلاعات مرتبط با آن را جمع کنید. بهتر است حوزۀ مورد نظر همان حوزه‌ای باشد که به کار و زندگی شما به نحوی مربوط است یا بیشترین ارتباط را دارد. به علایق خود توجه خاص کنید. یعنی موضوعی را برای کار و زندگی، و یا اگر نشد برای مطالعه و پژوهش و نویسندگی انتخاب کنید که دوستش دارید.

ابتدا تصویری کلی و تا حد ممکن بصری از موضوع مورد نظر ایجاد کنید و سپس هر کدام از اجزای این تصویر و مفاهیم موجود در آن را توصیف زبانی کنید. تصویر بصری می‌تواند نموداری باشد که از یک موضوع کلی آغاز و به جزئیات آن ختم می‌شود. فرایندهای انجام یک کار را می‌توان با نمودار جریان کار نشان داد و بر همین اساس هم می‌توان آن را توصیف کرد. از ابزارها و فنون نویسندگی برای تعریف مفاهیم کلی و جزئی، جمع‌آوری داده‌ها و اطلاعات مرتبط، دسته‌بندی و مقوله‌بندی، و توصیف داده‌ها و داشته‌های ذهنی خود و دیگران استفاده کنید.

اطلاعات و داده‌های جمع‌آوری شده دربارۀ یک موضوع خاص در مرحلۀ اول را بر اساس رویکردهای گوناگون دسته‌بندی کنید؛ مثلا دسته‌بندی موضوعی بر اساس شباهت‌ها و تفاوت‌ها، مزایا و معایب، شکل و ظاهر، زمان و تاریخ، مکان و جغرافیا، موضوعات کلی و جزئی و یا سلسله مراتب موضوعی. در هر بخش، تصویری کلی بر اساس داده‌ها و شواهد موجود در متن ارائه کنید، و سپس خود نیز آن را تحلیل و توصیف کنید و فرضیه‌ها و سوالاتی برای پژوهش‌های بعدی پیشنهاد کنید.

از فنون نویسندگی و پژوهشگری برای توصیف مشاهدات و مطالعات خود و دیگران بهره بگیرید. تلاش کنید تصویری جامع از کل به جزء یا برعکس از مشاهدات و نتایج خود ارائه کنید. گاهی می‌توانید این دو را با هم ترکیب کنید.

از فنون منطق و استدلال برای دسته‌بندی و تحلیل یافته‌ها و ایجاد تصویرهای تازه بهره بگیرید.

تا حد ممکن و در حد ضرورت از روش‌ها و فنون پژوهشی گوناگون به عنوان ابزاری برای مطالعه، توصیف و ایجاد تصویرهای ذهنی چندبعدی بهره بگیرید.