داخلی
»مطالب کتابداری
»گزارش
میتوان در شعر آزاد بود
به گزارش خبرنگار لیزنا، علی دهباشی، مدیر و سردبیر مجله بخارا در توضیحاتی درباره جلسه بیان کرد: این جلسه را به شاعر معاصر آلمانی، «یان واگنر» اختصاص دادیم. در سلسه جلسات دیدار و گفتگو، و شبهای بخارا بیش از 20 نشست درباره ادبیات و زبان آلمانی برگزار کردیم. از شاعران کلاسیک مانند «فردریش روکرت» و «راینرماریا ریلکه» تا شاعران، نویسندگان و نمایشنامهنویسان آلمانی زبان که در آلمان، اتریش و سوئیس زندگی میکنند مانند «ماکس فریش»، «فردریش روکرت»؛ و بسیاری دیگر که در کارنامه شبهای بخارا میتوانید ملاحظه کنید.
«یان واگنر»، متولد ۱۹۷۱ در هامبورگ است و در برلین زندگی میکند. در سال ۲۰۰۱ اولین مجموعه شعر واگنر با عنوان حفاری آزمایشی در آسمان منتشر شد. پس از این مجموعه در سال ۲۰۰۴ مجموعه گنجشک گریکه، در سال ۲۰۰۷ هجده پاته، ۲۰۱۲ مجموعه شعر استرالیا و در سال ۲۰۱۲ مجموعه شعر متنفران از جغد در معابد دالانی شکل از واگنر به چاپ رسیده است. آخرین اثر او با عنوان تصویر نقاش از خود با دستۀ زنبورها در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است. واگنر برای سرودههای خود چندین جایزه ادبی دریافت کرده است. به مناسبت انتشار مجموعه شعر واگنر با عنوان انواع مخازن گردآوری باران در سال ۲۰۱۶ به این شاعر جایزۀ نمایشگاه کتاب لایپزیگ اهدا شد.
سعید فیروزآبادی در این جلسه وظیفه مدیریت ادبی و ترجمه را برعهده داشت. در ادامه «کمفر»، مسئول فرهنگی سفارت آلمان با عذرخواهی از اینکه فارسی صحبت نمیکند، گفت: این چهارمین جلسه است که امسال در ایران داشتیم. «واگنر» از مهمترین شاعران آلمان است که امروز او را به شما معرفی میکنیم.
«واگنر» در مقاله ای که با نام پرنده نوشته است، چنین آغاز میکند: در واقع برای شعر تضمینی وجود ندارد و نمیتوان گفت که کدام شعر به محبوبیت زیادی از طرف مردم خواهد رسید. کسی که به شعر میپردازد وارد مرحلهای میشود که دیگر بستگی ندارد شعرش چگونه خوانده شود. از شعر گفتن نمیتوانم به ثروت برسم و از این کار هدف اقتصادی ندارم.
«کمفر» در ادامه با اشاره به اینکه «واگنر» یک هفته است که در ایران به سر میبرد، گفت: «واگنر» با همسرش به اصفهان سفرخواهند کردند و نکته جالب این است که ایران توانسته با شاعرانش، ریشههای فرهنگی خود را حفظ کند. بنابر تجربه میدانم که انسانهای ساده در ایران میتوانند از حافظ و سعدی نقل قول کنند، چیزی که در آلمان ممکن نیست. وقتی به حافظیه یا سعدیه در شیراز میرویم و احترام مردم به آنها را میبینیم، میفهمیم که این شاعران هنوز زنده هستند. به همین دلیل امیدوارم رابطه خوبی با مخاطبان و واگنر و تبادل نظر سازنده اتفاق افتد.
قالب شعری که لغات در آن از نظم دستور زبان میگریزند
«واگنر» در توضیح روند نشست گفت که ابتدا چهار شعر را میخواند و دربارهاش صحبت میکند و بعد چهار شعر دیگر میخواند تا دربارهاش صحبت شود. وی گفت: شعر اول من شعری سونات است، قالب شعری که در مدارس آموزش داده و به راحتی شناخته میشود. زیبایی این قالب شعری به صورتی است که لغات مانند علفهای هرز سعی میکنند از نظم دستور زبان بگریزند. یکی از این گیاهان فرفیون است. گیاه هرزی که کابوس همه باغبانان است. فرفیون به آلمانی کلمهای دو بخشی است که معنی بخش اول آن حرص و طمع میشود.
فرفیون
دستکمش نگیرید
فرفیون
که هم نامش فریفتگی میآورد
آنک شکوفههایش که چنین سفیدی مواجی دارند
معصوم چون رویای یک قلدر
همچون معصومیتی کهنه باز میگردند
پیام پنهاشاش در تاریکی
زیر سبزه
زیر مزرعه
تا جایی که باز تیری از آشیانه مقاومت شلیک میشود
پشت گاراژ
در قرچ و قرچ سنگریزهها
گیلاس
فرفیون
چون کف
چون موجی بیصدا
بر میخیزد تا خیزان به نوک قله برسد
تا فرفیون همه جا جوانه زند
باغی پر از فرفیون که مالامال از فرفیونی که فرفیون میبلعد و دیگر هیچ!
واگنر با شنیدن ترجمه فارسی شعر خود گفت: تکرار آوایی که در آلمانی با شعر همراه است را در فارسی هم میتوان حس کرد.
شعر دوم واگنر درباره درخت به بود، او گفت: که در تهران هم درخت به دیدم. در واقع به گیاهی است که نمیتوان بلافاصله خورد بلکه باید نشست و صبر کرد تا کامل شود.
به
در آبانماه که به شاخهها آویزان بود
به سان فانوسهایی باد کرده
فصلش فرا رسیده بود
بهها را چیدیم و زنبیلهای تلنبار شده زرد را توی مطبخ زیر آب گذاشت
سیب و گلابی که رسیدند و شیرین شدند
خلاف به
آویخته به درخت
در حاشیه دوری از الفبا
در نجوای باد
سفت و غریبه با رایحهاش آن را بریدیم
چهار تکهاش کردیم
هستههایش را درآوردیم
با چهار دست بزرگ و دو کوچک
قند و داغ؛ محو شده در قلقل دیگ
تا چیزی را بسازند که خامش به دهان گس بود
آن که میخواست میتوانست به را مزه کند
مربایش در ظروف کروی شیشهای
ردیف شده در روزهای درخشان
توی زیرزمین
سر طاقچه
برای روزهای سرد
میدرخشید.
دو شعر دیگر درباره پشههای گزنده بود. اشارهای به سنگ روزتا که در موزه بریتانیا است. شعر چهارم در قالب شعر هایکویی بود که در ایران شاعرانش را داریم. شعر هفده هجایی و سه سطری که برای هربخش آن موضوع متفاوتی در نظر گرفته میشود. موضوع شعر چای کیسهای بود.
شاید اگر درباره آزادی شعر بنویسم جذاب نباشد
در این بخش یکی از حضار با اشاره به گوته به عنوان یکی از شاعران بزرگ از «واگنر» پرسید که میتواند شعری از او را از حفظ بخواند؟ «واگنر» شعری از «گوته» خواند و گفت شعرهای بیشتری از برشت از حفظ است.
دهباشی پرسید: شعرهای او نشان میدهد که چقدر با استفاده از مضامین ساده میتوان تعبیر شاعرانه گفت. این برای شاعران جوان ما که فکر میکنند لازم است مسائل بشریت را در شعر بگنجانند مهم است. آیا در اشعار ایشان غیر از طبیعت و اجزای کوچکی که در زندگی عادی وجود دارد، اشعاری با مضامین اجتماعی نیز وجود دارد تا ما را با جامعه و فضایی که او در آن زندگی میکند آشنا کند؟
«واگنر» در پاسخ گفت: پرسش جالبی است و امکان دارد هر دو با هم باشد. فکر میکنم اگر هرکس تصمیم بگیرد درباره آزادی و برابری و مفاهیم انتزاعی شعر بنویسد، و برای آن تلاش کند، حاصل شعرش تهی خواهد شد. چون دستیابی به این مفاهیم آسان نیست. وقتی با مفاهیم ملموس شعر مینویسید سعی میکنید توصیف شاعرانه برای آن بنویسید، در اصل راهی پیدا میکنید تا به آن مفاهیم انتزاعی برسید که به راحتی نمیتوان درکشان کرد. اگر من الان درباره آزادی شعر بنویسم شاید جذاب نباشد ولی اگر درباره یک جفت دستکش شعر بنویسم، عاشقانه و جذاب خواهد بود. وقتی اطراف خود ادراک حسی داریم، زیبایی و زشتی را میبینیم. وقتی به آنها دقیق میپردازیم و ظرایف آن را بیان میکنیم، اثباتی است از اینکه درک مسائل پیرامون خود را دارید. چون انسان موجودی است که پیوسته در حال ثبت دیدههای خود است. وقتی درباره میخ یا اره شعر مینویسید فراتر از آن شی میرود. شعر فرفیون درباره باغبانی نیست و میتواند علفهای هرز وجود هر انسانی باشد و نگاه متفاوتی ایجاد کند.
فیروز ابادی: درباره شعر «واگنر» پرسیدم: چرا قواعد بزرگ و کوچکنویسی آلمانی در شعر رعایت نشده است چون در این زبان حروف اول باید بزرگ نوشته شوند.
«واگنر» در پاسخ گفت: این بدیهی است و وقتی کسی این شعرها را میخواند متوجه رعایت نکردن قواهد میشود. در واقع تمام قواعد بزرگ و کوچکنویسی که در آلمانی وجود دارد در کتابهایم نادیده گرفته شده و شعرها با حروف کوچک نوشته شده اند. در دهه 60-50 این شکل از نوشتن بسیار رواج داشت. خود این سبک را ترجیح میدهم. اولین فایدهاش این است که وزن و اهمیت تمام کلمات یکسان میشود. یکی از فایدهها این است که وقتی اسامی را کوچک مینویسید میتوانید آن را با چیز دیگر اشتباه کنید مثلا «رگن» در آلمانی به معنی باران است و اگر با حروف کوچک نوشته شود میتواند به معنای ایجاد باشد. اینطور در شعر ایهام ایجاد میشود که به شعر جذابیت بیشتری میدهد. دیگر نکته شکستن کلمات برای پیدا کردن قافیه و آهنگ است. در شعر مانند موسیقی میتوان آزادی وجود داشته باشد تا آنطور که دوست داریم شعر بگوییم.
دهباشی پرسید، آیا با شعر فارسی معاصر و کلاسیک آشنا هستند؟
«واگنر» در پاسخ گفت: من فارسی بلد نیستم و دانستههایم بر اساس ترجمه است. حافظ و مولانا که بارها به زبان آلمانی ترجمه شده اند و نمیتوانم درباره آنها قضاوت کنم ولی به خوبی منتقل شده اند. درباره شاعران نوگرای ایرانی، شعرهای فروغ فرخزاد را با ترجمه کوت شاف خواندم که برایم جذاب بود. شعرهای احمد شاملو هم به آلمانی ترجمه شده و برایم جالب است. شعرها اسماعیل خویی را هم به زبان انگلیسی خواندم. ده سال پیش مجلهای منتشر میکردیم که در آن قسمتی برای شعر مدرن ایران داشتیم. تصویر من با ترجمه ناقص است ولی به صورت جزیرههایی از کل یک واقعیت است.
دهباشی پرسید، خود را در مقابل دنیای ذهنی حافظ و مولانا چگونه یافتند؟ در مقابل کهکشانی که حافظ از زندگی میسازد؟
«واگنر» در پاسخ گفت: من شعرهای آنها را خواندم و چند روز پیش با کسی جلسه داشتم که آلمانی و فارسی بلد بود و شعرها را برای من میخواند ولی در این زمان هم فقط پژواک ضعیفی از ترجمههای شعر مولانا داشتم. اینکه من خود را مقابل حافظ، مولانا و گوته چگونه احساس میکنم این است که آدم خود را کوچک و حقیر حس میکند. اگر آدم موقع نگارش شعر بخواهد فکر کند حافظ وجود داشته است باید قلم خود را متوقف کند. نکته شگفتانگیز این است که هیچ وقت برای این شاعران سن و سال مهم نیست و همیشه زنده هستند.
دهباشی پرسید: هیچ ملتی مانند ایرانیها با شعر زندگی نمیکنند و مقبر هیچ شاعری زیارتگاه نیست. هیچ ملتی اینقدر در گفتار و مکالمات خود از شعر استفاده نمیکنند آیا در مردم آلمان هم این ارتباط با شعر وجود دارد؟ ما مصرعهای گلستان و بوستان را مانند ضربالمثل استفاده میکنیم.
«واگنر» در پاسخ گفت: دیروز که با جمعی از دوستان آلمانی صحبت میکردم و آنها با ایرانیها هم سفر شده بودند. ایرانیها با دیدن هر منظره و خانهای شعر میخواندند و این جالب است. شاعر اینگونه به زندگی خود ادامه خواهد داد. در آلمان گوته و شیلر کمتر خوانده میشود. از تله کلمههای آنها بدون اینکه مردم آگاه باشند یا بخواهند به آنها احترام بگذارند، استفاده میشود. اگر به آلمان سفر کنید احتمال اینکه راننده تاکسی شما در هر زمانی از حافظ و مولانا شعر بخواند، خیلی کم است.
دهباشی گفت: رانندههای تاکسی در ایران برای مسافران فال حافظ میگیرند، خیام و مولانا میخوانند تا به مقصد برسانند.
«واگنر» گفت: شعر نسل جوان در آلمان بسیار زنده و فعال است و من جز گروهی از شاعران جوان هستم. ما سعی میکنیم به شعر در آلمان تجدید حیات دهیم، این رانندههای تاکسی هستند که همکاری نمیکنند.
دور دوم شعر خوانی با شعری درباره شی معمولی که هر روز با آن سر کار داریم یعنی ملافه آغاز شد.
«واگنر» در توضیح گفت: ملافه، بر میگردد به شکل سنتی ملافه که سفید است و آن را تا میکنند و دو تایی کنار یکدیگر قرار میدهند.
ملافه
پدربزرگ را کفن کردند در ملافهاش
و بیرونش بردند
یکسال که گذشت کشفش کردن، هنگامی که ملافههای تمیز روی تخت میکشید
چروکیده چون خرمگس
ریزه
فرعونی از تابستانی عظیم
تا کردن ملافه قلق دارد
دستها را چنان از هم میگشایی تا مانند آینه روبه رویت شوی
و سطحی که باز کردی تا میزنی
وسپس هر تای مربعی شکل در مربع دیگری قرار گیرد تا به نوک دماغ برسد
همه چیز میتواند مخفی بماند
درون برف فامش، عطرپاشی خالی
با یک عطر چند شکوفه اسطوخدوس یا گل صحرایی
یک سکه یا گهگاه یک گلوله نفتالین در آشیانه اش
اما آرمیده اند ساکت
وسفید توی اشکاف تلنبارند
مرتب، اتو کشیده و آهار خورده و سفت و محکم مثل چتر نجات/ پیش از پرش از ارتفاعی ناشناخته.
شعر بعدی قضیه صابون بود:
یک تکه همیشه در نزدیکی بود
و مراحل خویش را میگذراند
مثل هر چیز دیگر تحلیل میرفت
و بعد دوباره تمام قد، و درخشان و سفید در جاصابونی میماند
به سنگینی یک مشت سنگ بود
کف میکرد، نرم میشد و با شستشو از هابیل به قابیل بدل میشد
یکبار که در بوته فراموشی افتاد
به شهاب پاره پاره بدل شد اما اکنون خیس و خرم آرمیده است
همچون چیزی که از عمق دربا به سطح آب میآید
در لحظه ای گرانبها
ما همه سرمیز نشسته ایم
غروبی بدون ما
با دستانی عطر آگین.
«واگنر» دو شعر دیگر خواند ولی زمانی برای پرسش و پاسخ باقی نمانده بود، حضار میتوانستند سوال خود را از نزدیک از «واگنر» بپرسند.
درپایان جلسه، از طرف کانون زبان فارسی بسته فرهنگی از کتاب شعر به «واگنر» هدیه داده شد.
۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.