کد خبر: 36913
تاریخ انتشار: دوشنبه, 19 شهریور 1397 - 08:47

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

با اشاره به سخنرانی دکتر فراستخواه در انجمن اخلاق در علم و فناوری

زمانی برای کرختی اخلاق ایرانیان

منبع : لیزنا
  ابراهیم عمرانی
زمانی برای کرختی اخلاق ایرانیان

 لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر:دوشنبه پیش مجمع عمومی سالانه انجمن ایرانی اخلاق در علم و فناوری بود و همانند مجمع عمومی انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران، از دکتر مقصود فراستخواه برای ایراد سخنرانی در مجمع عمومی دعوت به عمل آمده بود. سخنرانیهای انجمن معمولا دو شنبه ها بعد از ظهر است و معمولا حوزه سخنرانیها اخلاق در علم و فناوری است و برخی از آنها برای من بسیار درسآموز بوده که همینجا از این انجمن و این برگزاریها قدردانی می کنم. ولی این هفته سخنران اعلام کرد که دو سخنران داریم که اولین سخنران این هفته بطور ویژه در حوزه فرهنگ عمومی سخنرانی خواهد کرد و به معرفی دکتر فراستخواه پرداخت.

دکتر فراستخواه عنوان سخنرانی خود را "زمانی برای کرخت شدن اخلاقی ایرانیان" اعلام کرد و خود اعلام کرد که این عنوان را از فیلم سینمایی "زمانی برای مستی اسبها" اثر بهمن قبادی اقتباس کرده است. به هر حال عنوان نشان می دهد که الان آن زمانی است که اخلاق مردم ایران در حال کرخت شدن است و در برخی موارد "بد جور هم" کرخت شده است.

سخنران علت این کرختی را  به پنج حوزه اصلی نسبت داد که در کنار مواردی فرعی باعث روز مرگی اخلاق در جامعه ایران شدهاند. که عبارتند از : 1) سیاستهای عمومی، 2)فرهنگ عمومی، 3) ساختار قدرت و مدیریت، 4) ثروت و فساد سیستماتیک، 5) سیاستهای علمی. و به تبیین و تشریح هر یک از دید خودشان پرداختند. که برخی تیترهای آنها را  تا جائیکه توانستم یادداشت کنم و برای کامل شدن یادداشتها، شب همان روز، از حافظه کمک گرفتم که تند نویسیها را صاف و صوف کنم که اشتباهی ننوشته باشم (انشاءالله) و اینجا خدمتتان عرض می کنم:

در کرختی اخلاق ایرانیان که ناشی از سیاستهای عمومی حاکم بر کشور است، نکاتی را طرح کردند که شاید صحبت اصلی این روزهای جامعه ما است:  سیاست خارجی درمنطقهای تنشزا، ابهام در سیاستهای اقتصادی کشور برای سرمایه و توسعه، تعارضهای حل نشده نخبگان حکومتی که منشاء تشنج و بی ثباتی است، سیاستهای صلب اعتماد و مشارکت گریز منتهی به فرسایش. مجموعه این سیاستها ارزشهای خودشکوفایی و آینده نگری را به ارزشهایی برای بقا کاهش داده و همه در لحظه و برای حفظ خود زندگی می کنند و نه برای شکوفایی خود و در نتیجه در کشور، همه فقط مصالح فردی خودشان را می بینند و نه منافع و مصالح عمومی را.

کرختی ناشی از فرهنگ عمومی: و در نتیجه سیاستهای بالا و شاید هم نگویم در نتیجه سیاستهای بالا و بگوئیم درکنار سیاستهای بالا که البته من حقیر برخی از اینها را نتیحه و ادامه سیاستهای بالا می دانم تیترهایی مانند: میل معطوف به عملکرد، (احتمالا در برابر) جهت گیری معطوف به آینده، قدرت و جرات اظهارمساله، فاصله با قدرت، جهت گیری معطوف به انسانیت، جمع گرایی نهادی، جمع گرایی درون گروهی، اجتناب از نا اطمینانی، و برابری خواهی جنسی مورد اشاره و بحث قرار گرفت. اینکه عرض کردم درنتیجه یا ادامه سیاستهای بالا، مثلا سیاستهای صلب اعتماد حکومتی که منجر به مشارکت گریزی می شود که بارها در همین ستون از نبود یا کمبود مشارکت صحبت کرده ایم، که این مشارکت گریزی موجب میل معطوف به عملکرد درمقابل جهت گیری معطوف به آینده میشود.

سخنران در بحثهای بعدی خود یعنی "ساختار قدرت و مدیریت"، به شاخصهای دموکراسی پرداخت، که بر اساس آن می توان میزان دموکراسی در یک کشور را سنجیدکه کشور عزیز من ایران امتیاز خیلی خوبی در این بخش، متاسفانه به دست نمی آورد.

در بحث چهارم یعنی "ساختار ثروت و فساد سیستماتیک" هم اوضاع ممالک محروسه ما خیلی تعریفی نبود، ایشان در بدو صحبت در این بخش به نکته مهمی اشاره کردند، "اگر توزیع منابع زیستی در گروههای اجتماعی عادلانه نباشد، و فساد سیستماتیک هم باشد، شور و شعف، و زیست اخلاقی مردم و جامعه از بین میرود". در این بخش شاخصهایی و در ادامه آن بر اساس آن شاخصها آمارهایی ارائه کردند که من مجبور شدم، مدتی بروم زیر میز و همانجا بمانم که چشمم به چشم آدمهای محترم اطراف خودم نیفتد. در حوزه فساد از 176 کشور بررسی شده، رتبه 131 را داریم، در شاخص نیکبختی عمومی از 155 کشور رتبه 108 را داریم، (و باقی را نگویم خیلی سنگینترم چون فرستادن منفیجات به اذهان خود در شرایط بد زیستی از نظر من گناه است) که فکر می کنم این آمار مربوط به تحقیقی در سال 2016 بود، و آیا در 2018 همین  رتبه ها را حفظ کرده ایم؟ مطمئن هستیم که این ارقامی که در یک سال گذشته به روزنامه ها راه یافته، که واقعا اگر عددها را روی کاغذ بنویسند و جلوی من بگذارند، حتی با شمردن دقیق تعداد صفرها در خواندن عدد هنوز دچار مشکل می شوم و روزنامه ها رقمها را به هزار میلیارد تومان می نویسند که نمی دانیم یعنی چه؟  و حال اگر این رقمها را ببینند،‌ باز هم رتبه ما همان است یا باز هم بیشتر به قهقرا خواهیم رفت. دیروز و پریروز هم دوست عزیزی را بالاخره سر نیزه کردهاند که نامش را نوشته اند سلطان سکه و نوشته اند بعد از سه دهه دارد رو می شود و ایشان دو تن سکه داشته و دارد محاکمه می شود. در این سه دهه چه می کرده؟ کجا بوده؟ چه کسانی از او حمایت میکردهاند؟ قوه قضایی چکاره بوده؟ آیا کار بدی می کرده؟ پس چرا الآن دستگیر شده؟ و باز یاد نیما می افتم، و آن شبی که کورمال از جنگل باران خورده برگشته بود خانه و لباس خیسش را از تن درآورده بود و در تاریکی رخت آویزش را نمی دید و می پرسید به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را ؟

آمارهای این بخش خیلی زیاداست و باید به اصل منبع دکتر فراستخواه رجوع شود و آمار به روزش را بیابیم که بعد از سه برابر شدن نرخ ارز، یا به زبان ساده تر، از دست رفتن 66% ارزش پول ملی که هنوز هم ثباتی ندارد، هنوز همان رتبه ها را داریم؟ روزهایی که طی ان باز دارد فسادهای جدیدی کشف و اعلام می شود. آیا فقط اقایان پزشکان و سرمایه داران برای خرید خانه در ترکیه و ارمنستان و گرجستان و مالزی در صف ارز ایستاده بودند، یا مردم عادی هم از وحشت از دست دادن سرمایه ناچیزشان به این فاجعه ملی که اکنون دامن خودشان را گرفته پیوسته بودند؟ آیا این همان فساد سیستماتیک شده نیست؟ آیا این فساد به بدنه جامعه سرایت نکرده؟

بخش پنجم سخنرانی دکتر فراستخواه سیاستهای علمی بود که فکر می کنم در همین ستون بارها درمورد آئین نامه ارتقاء، و رتبه بندیهایی که هیچ جای دنیا به این شدت وحدت بر طبل آن نمی کوبند ولی در سیاستهای علمی ما که باید بخشی از ناتوانیهای سیاستهای عمومی ما را بپوشاند، دیده می شود، خوانده اید. و در این بخش هم وقتی خوب بیندیشید می بینیدکه فساد رخنه کامل دارد که چند سال است در بارهاش می‌‌نویسیم. نتیجه این سیاستها هم در نگاه سخنران منجر به دسته بندی اساتید شده بود، به استادان وظیفه گرا، استادان پیمانکار، استادان مدل روبیک (ماهر و چند منظوره)، و استادان متفکر.

نمی دانم از کجا بگویم، شاید باید از همان افکار عمومی و یا انعکاس آن در روزنامه ها و اخبار شروع کنم و شاید دکتر فراستخواه هم با جمع بندی همین تیترها، مشکلات اخلاقی را دسته بندی کرده است؟ اولین تیتری که در مرورگر تایپ گردم جامعه ایران و اخلاق بود که این مطلب را برایم آورد:

مدت هاست در هر جمع و گروهی این سوال طرح می شود که:
چرا در ایران اختلاس زیاد است؟
چرا تهمت فراوان است؟
چرا دروغ بی شمار است؟
چرا زیرآب زنی در کار و خیانت در شغل و فساد در خانواده افزون شده است؟
چرا جوانان به مواد مخدر روی اورده اند؟
چرا رابطه های نامشروع رواج یافته؟ چرا حسادت شدت گرفته و مردم چشم دیدن یکدیگر را ندارند؟
چرا میزان تصادفات رانندگی زیاد شده؟
چرا دعواهای خانگی و خیابانی و چاقو کشی و قتل و جنایت و تجاوز روز به روز بیشتر می شود؟
چرا تحمل ایرانی ها کم شده؟
چرا فحش زیاد شده ..؟
.
چرا و چرا؟؟
.
.
خلاصه :چرا جامعه ایران از اخلاق دور شده است؟[1]

پاسخ این همه سوال و سوالهایی که مسلما از ترس در سایت گذاشته نشده فقط یک عبارت است: آینده ای مبهم...! کنشی که واکنش های سراسر منفی در پی دارد  و در تیترهای دکتر فراستخواه هم نتیجه سیاستهای عمومی غلط ایجاد آیندهای مبهم در ذهن افراد است که منجر به گریز از مشارکت می شود و منجر به برنامه ریزیهای فردی برای تنازع بقا و حفظ موقعیت فرد در جامعه میشود و ترس از سقوط به  طبقه ای پائینتر. به سادگی می توانیم ببینیم که تعریف افلاطونی از شهروندی و مردم سالاری همینجا زیر سوال می رود. ترجیح مصلحت فرد یا گروهی از افراد (باند و دسته و خودی و غیر خودی) به جامعه و عموم مردم توسط حکومت، به آحاد مردم کشیده می شود و وقتی این مصلحت جویی فردی گسترش مییابد به این معنی خواهد بود که فساد دارد سیسستماتیک می شود. مصلحت عمومی را فدای مصلحت خود و دوستان کردن فساد می آورد و ضد مردم سالاری است و تکرار میکنم وقتی این مصلحت جویی از سیاسستهای عمومی به سیاستهای فردی انتشار پیدا میکند، فساد سیستماتیک است.

در این فساد استاد دانشگاه هم مصون نمیماند و به جای استاد تولید کننده علم، در بهترین حالت استادی وظیفه گرا میشود که باید در مقابل حقوقی که می گیرد این تعداد (خنده دار است) مقاله تولید کند و در حالات بدش، باید برود روبروی دانشگاه و بدهد برایش مقاله بنویسند. در این حالت استاد اخلاقش هم به همین سویها گرایش پیدا میکند، و از باورهای اولیه اش به علم و اخلاق فاصله میگیرد، چرا که بعد از سی سال نوشتن درباره اخلاق و آیه و حدیث آوردن از نهج البلاعه و نهج الفصاحه، می بیند، از قافله جا مانده و با این شعارهای اخلاقی از شاگردان خودش هم عقب مانده و اگر ادامه دهد، بارش بار نمیشود و به یاد می آورد پند پدر را که گفت "اگر رسن بازی و سگ از چنبر جهانیدن تعلم نکنی، به خدا ترا در مدرسه اندازم تا علم مرده ریگ ایشان بیاموزی و تا عمر داری در مذلت و ادبار به سر بری[2]"، و می بیند واقعا عاقبت مدرسه و علم، بی چیزی و بیمایگی مادی و بی پولی است و در نتیجه در اقدامی انقلابی، تبدیل به استادی پیمانکار می شود و با سفارش، متون اخلاقی تولید می کند، به یاد برخی شاعران مشهور قدیمتر (قبل از انقلاب) نمی افتید که برخی تازه به دوران رسیدگان، پول واریز میکردند و فیش را می رساندند به شاعر (استاد) و نام فرزند یا عروس و داماد را میدادند که در وصف فرزندشان شعری بسرایند یا درباره زیبایی و نیکویی خصال عروس و داماد قصیده ای سر هم بندند، من یادم است به ازای هر بیت شعر باید بین 50 تا 100 تومان میپرداختید و در نتیجه میبایستی بگوئید که مثلا حد اکثر در 10 بیت و ایشان با شما چانه بزند که والله کمتر از بیست بیت اصلا صرف نمیکند. و حالا من به عنوان استاد اخلاق از شما سفارش می پذیرم که برای شما کتابی در باب اخلاق شامل اندرزهای نیکو بنویسم در یکهزار و سیصد و بیست و سه بیت (به یاد طوطی شهر قصه) و در مقابل شما دویست و شصت و سه میلیون یا سیصدو بیست و هشت میلیون یا با اندکی تخفیف بیشتر چهارصد و نوزده میلیون به حساب من واریزکنید. از من تعجب نکنید، سیاستهای عمومی حکومتی و سیاستهای علمی مرا به این سوی فرستاده است. مرحله بعد، حالا بگوئید من در جایگاه رئیس دانشگاهی که این سفارش را می دهم، چه کنم. به من گفتهاند که فلان استاد در این زمینه غوغا میکند و بنده با احترام ایشان رادعوت کردهام و تکریم کردهام و حالا که رقم را شنیدهام نه جای پس دارم و نه جای پیش، ایشان فرمودهاند که مینویسند و بعد که پرسیدهام که استاد چگونه بایداز خجالت حضرت استادی در بیائیم، ایشان هم رقم خودشان را میفرمایند و اصلا کار عجیبی هم نمی کنند، وقتی همه دارند هزار هزارمیلیارد میبرند،آخر دویست، سیصد میلیون تومان برای یک کتاب که حاصل بیست سال عمر یک استاد است، رقمی است که درباره آن بحث کنیم و من رئیس دانشگاه هم در تعارفات میمانم و از هر جا شده این مبلغ را بر بودجهای که باید به هزار بدبختی دانشجویان بپردازد میزنم که هزینه این رودربایستی کردن خودم را  بپردازم.

ظاهرا مشکل در هر دو طرف است. من حق ندارم از بیت المال چنین خاصه خرجی بکنم و دوست عزیز من هم باید اندکی فکر کند که نتیجه نوشتن اینهمه کتابهای اخلاقی در مدت سی سال همین شده که نتیجه اش را در جامعه میبینید، همه این اخلاقها را من نوشتهام و باز جامعه به علت سیاستهای غلط حکومتها راهش به این بی اخلاقیها ختم شده و اخلاق نویسی من هم تاثیری در جامعه نداشته، حالا درجائیکه حق تالیف بهترین آثار حد اکثر 10% و در موارد استثنایی 12% پشت جلد است، من چنین مبلغی را بابت چه می گیرم؟ بابت کدام تاثیر گذاری، بالاخره نزدیک سی سال اخلاق نویسی باید تاثیر خودش را نشان داده باشد. دست کم باید بر خود من تاثیر گذاشته باشد. وقتی که رئیس دانشگاه داستان را برایم تعریف کرد و از من پرسید این آدم که گفتی اهل اخلاق است، اهل زهد است، و .... و من از زبان سعدی پاسخ دادم :"پادشاهی را مهمی پیش آمد و نذر کرد که اگر به مراد رسد، در حق زاهدان مالی انفاق کند. چون حاجت او برآورده شد، غلامی را کیسه ای درهم داد تا صرف زاهدان کند. غلام هر جه جست زاهدی پیدا نکرد، شبانگاه بازگشت و دست ملک بوسه داد و درهمها باز پس داد که زاهدان را چندان که گردیدم نیافتم و در پاسخ شاه که از او پرسید این چه حکایت است گقت: ای خداوند، آن که زاهد است، نمی ستاند و آن که می ستاند، زاهد نیست".

دکتر فراستخواه در پایان سخنرانی خود جمع بندی، از نگاه من، زیبایی ارائه کردند که من آنچه را که توانستم یادداشت کنم و آنچه در خاطرم مانده نقل می کنم:

بخت اخلاقی جامعه روز به روز تقلیل مییابد، و شانس اخلاقی مردم نسبت به گذشته خیلی کمتر شده است

مردم خود شانس زیادی برای اخلاقی بودن و اخلاقی ماندن ندارند

در نتیجه برای اخلاقی شدن:

باید خودمان خودمان را کشف کنیم. با قابلیتهای معمولی انسانی خود می توانیم زیست اخلاقی را تجربه کنیم. ما انسانها مسئولیت شخصی اخلاقی داریم که باید به آن توجه کنیم و لازمهاش این است که صدای دیگری را بشنویم. یکی از این صدا ها صدای وجدان خودمان است، یکی از این صداها صدای اطرافیانمان است و یکی از آنها صدای جامعه خودمان است و یکی دیگر هم صدای جامعه جهانی است.

با شنیدن این صداها می توانیم زیست اخلاقی را تجربه کنیم و برای شنیدن این صداها باید در جمعها شرکت کنیم. باید درجماعات شرکت کنیم و باید برویم و بشنویم، درها را به روی خودمان نبندیم. هر جمعی و انجمنی که ما را در خود راه میدهد، شده برای یک بار به آن بپیوندیم و بشنویم، هر انجمنی میتواند صدای جمع را و صدای جامعهها و جماعتهایی (بخش مرتبط با حرفه و حوزه ما را ) را به گوش ما برساند.

به یاد ابو علی مسکویه رازی نمی افتید؟ آیا استاد سخنران ما تهذیب الاخلاق ابو علی مسکویه راخوانده اند؟ نمی دانم. ابو علی مسکویه رازی حکیم مسلمان ایرانی اهل شهر تاریخی ری در دوره ای اندکی بعد از فارابی و اندکی قبل از ابن سینا صاحب کتاب زیبای جاودان خرد که در آن در ستایش خرد قلم فرسایی کرده، یکی از اخلاق نویسان برجسته ایرانی است که مبنای اخلاق او اولویت مصلحت جامعه بر مصلحت فرد یا جمع اطراف فرد (بخوانید حاکم و حکومت) است. ابو علی در تهذیب الاخلاق می نویسد: این که شریعت و سنتهای نیکو مردم را به دعوت کردن و جمع آمدن در مهمانسراها خواندهاند، برای این است که اُنس در آنان بیشتر شود. شاید اینکه شریعت پنج بار گرد آمدن در مسجدها را واجب کرده و نماز جماعت را به نماز فردی ترجیح داده است، آن باشد که این اُنس طبیعی، مبداء دوستیها، در آنها بالقوه است، ا اینکه از قوه به فعل درآید و از آن پس، از راه باورهای درست، که مایه گردآمدن آنها است، نیرومند گردد. این گرد آمدن هر روزینه بر اهالی هر محله و کویی نا ممکن نیست. دلیل اینکه غرض صاحب شریعت، همان است که گفتیم، این است که بر اهالی مدینه واجب شده است که همگان هر هفته یک روز در مسجدی بزرگ گرد آیند. همینطور، همه اهالی محلهها و کویها هر هفته گرد میآیند، چنان که اعضای خانواده هر روز گرد آیند. نیز صاحب شریعت واجب کرده است، که اهالی مدینه، با  ساکنان روستاها و دهکده های اطراف، در سال دو بار در مصلایی وسیع گردآمده و در گستره آن پراکنده شوند تا انسی که آنان را به هم پیوند میدهد تجدید شود و محبت آنان را یگانه سازد.... "

یاد نماز عید فطر نمی افتید؟ یاد سیزدهم فروردین نمی افتید؟ به یاد مدینه فاضله فارابی نمی افتید؟ و به یاد آگرو پولیسها و شهرهای یونانی (آتنی) دوران افلاطون  نمی افتید که به این علت پولیس نام داشتند که آگرا (محل اجتماعی) داشتند و مردم همه کارها را بصورت علنی و در اگرا حل و فصل میکردند مثل اگرو پولیس مشهور؟

راه حلهای دکتر فراستخواه آن قدر برای من مطلوب و آشنا بود که مرا با خود به دنیای مردم سالاری واقعی و مدینههای فاضله فارابی و افلاطون برد  و من هم وقت شما خوانندگانی را که تا این انتها با من آمدید گرفتم تا از ابو علی مسکویه رازی برایتان بگویم،که هیچ راهی برای جلوگیری از فساد جز کنار هم جمع شدن بیشتر مردم و شنیدن صدای یکدیگر نداریم.   

 عمرانی، سید ابراهیم «زمانی برای کرختی اخلاق ایرانیان/ با اشاره به سخنرانی دکتر فراستخواه در انجمن اخلاق در علم و فناوری». سخن هفته لیزنا، شماره ۴۰5، ۱9 شهریور۱۳۹۷. 



[1]
https://www.tarafdari.com/node/1067207
من این سایت را اصلا نمی شناسم و اولین پاسخ اینترنتی را نوشتم که بعددیدم خود سایت هم نوشته اینها را خوانندگان ما نوشته اند و ما صحت و سقم آن را بر گردن نمی گیریم. به هر حال من هم دیدم که فیلتر نیست، و اولین پاسخ من در آن روز بود استفاده کردم.

 [2] . مولانا عبید زاکانی

محمودیان
|
Iran
|
1397/06/26 - 10:05
0
0
این مبلغ برای تدوین کتاب اخلاق حرفه ای واقعی بود؟ باور کنید که من وقتی خواندم، فوری دچار بی اخلاقی شدم.
حاج حسینی
|
Iran
|
1397/06/20 - 10:56
0
3
با سلام و احترام
در خصوص سیاست های عمومی بنده اجازه می خواهم نظرم رو بگم.
ببینید دوستان وقتی یه کسی به یه کتابخانه مراجعه می کنه و کتابهای رو میخاد و ما نداریم... این به نظرم ربطی به کتابداری و فهرست نویسی و... نداره این یه امر سیاست گذاری فرهنگیه که باعث بی اعتمادی به نهاد کتاب و کتابخانه می شه . این بی اعتمادی در جاهای دیگه هم تکرار میشه و این نگرش منفی رو تایید و سپس تعمیق میکنه...
‹ دريغا

اي كاش اي كاش

قضاوتي قضاوتي قضاوتي

در كار در كار در كار

مي بود !
این پشت گرمی ها به مقامات کشور و عدم توجه به خواست حقیقی مردم می شود همین احساس یاس و بدبینی
بابایی
|
Iran
|
1397/06/19 - 12:33
0
1
با صمیمیت تشکر می کنم. بحث خوبی بود. آیا سخنرانی آقای دکتر فراستخواه در دسترس هست؟
پاسخ ها
امیری خوه
| Iran |
1397/06/20 - 10:43
سلام
اقای فراستخواه یک کانال تلگرامی دارن میتونید رجوع کنید به اون کانالش...
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: