کد خبر: 45380
تاریخ انتشار: سه شنبه, 17 اسفند 1400 - 09:38

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

اهداف مرور نوشتارها

منبع : لیزنا
حمید محسنی
اهداف مرور نوشتارها

دزدیدن از یک نویسنده سرقت ادبی است اما اگر از چند نویسنده بدزدید اسمش می‌شود تحقیق. (میزنر، نقل در: فرهنگ گفته‌های طنزآمیز. ص. 430)

یک محقق و نویسنده حرفه‌ای معمولا بر اساس اهداف، مسائل و پرسش‌های خاص، منابع مورد نیاز را شناسایی و مطالعه می‌کند تا متن مورد نظر خودش را یادداشت و از آن استفاده کند.

هدف اصلی مرور نوشتارها به اهداف، پرسش‌ها، و مسائلی مربوط است که در ذهن محقق جریان دارد و فکر می‌کند احتمالا دیگران نیز به همه یا بخشی از آن پاسخ داده باشند. این پرسش‌ها ممکن است قبل از پژوهش یا به‌هنگام پژوهش و نگارش یک کتاب، مقاله، پایان‌نامه، یا هر مطالعۀ خاص و در حال انجام و یا مطالعۀ چند و چون انجام آنها در آینده ایجاد شده باشد.

بر همین اساس مرور نوشتارها تفاوت‌های زیادی با هم خواهند داشت. اهداف اصلی مرور نوشتارها در درجۀ اول، صورت‌بندی یک پرسش، مساله و برنامۀ پژوهشی است؛ جمع‌بندی پاسخ دیگران به پرسش‌ها به قصد استفاده از نتایج آنها در پژوهش، و نیز تعیین جایگاه یک پژوهش خاص در میان سایر پژوهش‌ها و متن‌ها نیز اغلب از جمله اهداف مهم مرور پیشینه‌هاست که در ادامه هر کدام آنها به طور مختصر معرفی می‌شود:

صورت‌بندی یک پرسش، مساله و برنامۀ پژوهشی خام: طرح درست مساله و پرسش پژوهشی یکی از مهم‌ترین اقداماتی است که پیش از آغاز یک پژوهش باید انجام شود. به همین دلیل، گاهی مرور نوشتارها با همین هدف آغاز می‌شود تا یک پرسش خام با مطالعۀ پیشینه‌ها و یافته‌ها و نایافته‌ها به درستی صورت‌بندی شود. صورت‌بندی درست پرسش با پرسش‌های قبلی مرتبط با همان مساله و پاسخ‌های آن ارتباط تنگاتنگی دارد. گاهی خود پرسش، درست است؛ اما به دلایل مختلف نمی‌توان وارد پژوهشی جدی دربارۀ آن شد: هزینه، زمان، اولویت‌ها، ملاحظات شخصی یا نهادی، ابزارهای ناکافی، دانش و تجربۀ ناکافی، مشکل روش‌‌شناختی و غیره از جملۀ محدودیت‌هاست.

پرسش درست یا نهایی زمانی شکل می‌گیرد که جنبه‌های گوناگون مساله از نظر علمی، فنی، روش‌شناختی و غیره با توجه به پاسخ‌های قبلی بررسی شده باشد. گاهی پژوهش برای پاسخ به پرسش اصلی، زمانی ممکن خواهد بود که به ده‌ها مساله و پرسش فرعی دیگر قبلا پاسخ داده شود. 

در چنین مواردی محقق با مطالعۀ جوانب یک مساله و پرسش اولیه، مطالعۀ یافته‌ها و چند و چون پاسخ دیگران به پرسش‌ها یا جنبه‌هایی از آنها، و پس از آگاهی دربارۀ ابهامات و پرسش‌های بی‌پاسخ، مجددا مساله و پرسش‌ها را بر اساس واقعیت‌ها و یافته‌های تازه صورت‌بندی می‌کند.

یکی از پیش‌فرض‌های اصلی محقق به هنگام مطالعۀ پیشینه‌ها این است که دیگران ممکن است به همان پرسش‌های خاص به روش‌های دیگر پاسخ داده باشند. در این صورت، ادامۀ پژوهش منتفی خواهد بود، مگر بخواهد راه و روش خود برای پاسخ به آن پرسش‌ها را تغییر دهد. برای مثال روشی آسان‌تر، بهتر، کم‌هزینه‌ها، سریع‌تر، زیباتر و غیره برای پاسخ به همان پرسش یا راه‌حل پیدا کند.

تدوین اهداف و کارکردها، تعریف واژه‌ها، ارائۀ تعریف‌های خاص و کارکردی، و محدود کردن یا بسط دامنۀ مفهومی و کارکردی واژگان نیز اغلب نیازمند مراجعه به منابع مرجع و تخصصی است.

در هر حال، بهتر است تمام شواهد و مستندات مرتبط با صورت‌بندی نهایی پرسش را مکتوب و مستند شود و با استدلال کافی نشان داده شود که چه گام‌هایی طی شده است تا چنین صورت‌بندی از پرسش و مساله تدوین شده است و چه گام‌هایی باید طی شود تا جوانب گوناگون مساله و پاسخ پرسش‌های مرتبط با آنها روشن شود. صورت‌بندی پاسخ دیگران به همان پرسش‌ها می‌تواند یک برونداد جالب توجه برای خود محقق یا دیگران باشد. این نوع مقاله‌ها را مروری و گاه دانشنامه‌ای هم می‌نامند.

مطالعات مرتبط با صورت‌بندی یک مساله و پرسش اولیه اگر به صورت انتقادی، مقایسه‌ای و با توجه به بافت‌های گوناگون انجام شده باشد نه فقط می‌تواند دورنما و مسیر زندگی حرفه‌ای یک پژوهشگر را ترسیم کند و آن را شکل دهد بلکه درس‌های مهمی برای سایر پژوهشگران نیز خواهد داشت. 

وابستگی صورت‌بندی پرسش، مساله و پژوهش نهایی و چند و چون پاسخ به ابعاد گوناگون آن به همدیگر، اهمیت مطالعۀ پیشینه‌ها و نقش آشکار و پنهان آن را در هر پژوهش نشان می‌دهد.

پاسخ به پرسش‌ها: یکی از مهم‌ترین اهداف مطالعۀ پیشینه‌ها، پاسخ به پرسش‌هایی است که در ذهن نویسنده یا محقق می‌گذرد. این پرسش‌ها ممکن است پیش از آغاز یک پژوهش خاص یا به هنگام اجرای آن مطرح شود. در بخش مربوط به صورت‌بندی مساله و یک پرسش خام به این نکته اشاره کردیم که محقق پیش از آغاز پژوهش اصلی برای پاسخ به سوال اولیه باید همۀ جوانب یک مساله و پرسش را مطالعه و مستند کرده باشد تا بتواند ادعا کند که صورت‌بندی دقیق و مطمئنی از مساله و پرسش مورد نظر ارائه کرده است. مطالعۀ پیشینه‌ها در مرحلۀ اول با چنین هدفی آغاز می‌شود. بخش زیادی از پیشینۀ پژوهش‌ها نیز در همین مرحله مطالعه و مستند می‌شود. اما با توجه به این که هدف وی صورت‌بندی خود مساله و پرسش اصلی بود، بر پاسخ مساله نهایی در پیشینه‌ها تمرکز نداشت. بدیهی است که در پیشینه‌ها پاسخ همان پرسش عینا وجود نداشته باشد. زیرا در این صورت، پژوهشی تازه آغاز نخواهد شد!

در صورت‌بندی پرسش به این نکته هم اشاره شد که پرسش اولیه و اصلی محقق، الزاما همانی نخواهد بود که در ابتدا در ذهنش شکل گرفت. وی پس از طرح پرسش اصلی و نهایی تلاش می‌کند پیش‌فرض‌های متعددی را در ذهنش برجسته کند و در جستجوی پاسخ به آنها در متون گوناگون باشد. به عبارت دیگر، پرسش‌های این مرحله گرچه برگرفته از پرسش‌ها و مساله اصلی است اما تا حد زیادی بسط یا محدود کردن همان پرسش‌ها و پاسخ‌ها به شکلی دیگر است تا به تدریج مسیرها، راه حل‌ها، ابزارها، روش‌ها، فرضیه‌ها و غیره روشن‌تر و بهتر ترسیم شود و به پاسخ نزدیک‌تر شویم. اما مطالعۀ پیشینه‌ها قبل از صورت‌بندی دقیق مساله و پرسش‌ها ممکن است به تغییر مساله، پرسش اصلی و سایر سازوکارهای مهم مرتبط با پژوهش و حتی گاه ختم آن پروندۀ پژوهشی منجر شود.

گاهی به منابعی برخورد می‌کنیم که به پرسش‌هایی مشابه، پاسخ داده‌اند. در این صورت بخش‌هایی از پاسخ آنها احتمالا به کارمان می‌آید. همینطور ممکن است در منابعی خاص به بخش‌هایی از پرسش اصلی ما پاسخ داده باشند. حتی گاهی جستجو در منابع و متون ممکن است به این نتیجه منجر شود که ترکیب برخی از پاسخ‌ها در مجموع همان پاسخی است که در جستجویش هستیم. البته اغلب ترکیب پاسخ‌ها نیازمند تلاشی تازه و راه و روشی خاص و نوآورانه است. به عبارت دیگر، ظاهرا پاسخ پرسش‌ها آشکار شده است اما نیازمند ترکیبی نواورانه و تازه است که گاه موجب تغییر پرسش‌ها و رویکردها می‌شود. محققان حرفه‌ای تلاش می‌کنند قبل از هر چیز با همین روش به پرسش‌های خاص خود پاسخ دهند تا از دوباره‌کاری تا حد ممکن دوری شود.

این نکته هم اهمیت دارد که بسیاری از محققان و متخصصان کاربردی در تلاشند تا با استفاده از پاسخ‌های موجود، بهترین رویکرد و پاسخ موجود یا ترکیبی از آنها را برای مسالۀ سازمانی یا شخصی پیدا کنند. اغلب در مدیریت نهادها از همین روش استفاده می‌شود تا به‌تدریج پاسخ‌ها و راه‌حل‌های سازمانی کامل و کامل‌تر شود. در واقع، با هدف انتخاب بین گزینه‌های موجود در شرایط گوناگون یا ترکیبی از راه‌حل‌ها به پیشینه‌ها و تجربه‌های از پیش موجود مراجعه می‌شود و طی یک فرایند منطقی و مقایسه یافته‌ها با همدیگر و شرایط موجود، بهترین راه‌حل‌ها انتخاب و آزمایش شود. چنین رویکردی در مدیریت نهادها سبب می‌شود تا تصمیمات با توجه به دانش و علوم و فنون موجود و مستند به آنها باشد.

توجیه و جلب مشارکت دیگران؛ گاهی ممکن است محقق دربارۀ درستی پرسش خود و حتی ملاحظات علمی و فنی و غیره آگاهی و شناخت کافی داشته باشد اما باید به این نکته توجه نماید که دیگران را نیز توجیه، و مشارکت آنها را جلب کند. حتی پیشنهاد می‌شود خود را فردی تصور کند که نه فقط قرار است با منطق و استدلال دیگران را نسبت به کم و کیف کارها آگاه و اقناع کند بلکه در نقش منتقد، خواننده، کارفرما، سرمایه‌گذار، یا هر مخاطب دیگر ظاهر شود و دربارۀ آن داوری کند.

اهداف، نیازها و انتظارات افراد متفاوت است. به‌همین دلیل، باید متناسب با پیش‌فرض‌های گوناگون، پاسخ‌های مستند و مستدل ارائه شود. بخصوص اگر گروه‌های متفاوت و ذینفع هرکدام درگیر فرایندهای مختلفی مثل اجرا، سرمایه‌گذاری، یا سایر مراحل پژوهش باشند.

تعیین جایگاه پژوهش در میان سایر پژوهش‌ها و متن‌ها: ارزش و اهمیت یک پژوهش علمی و فنی زمانی آشکار می‌شود که نتایج آن تغییر و تفاوتی در وضعیت موجود ایجاد کند. ترسیم چشم‌اندازی از جایگاه یک پژوهش و مطالعه در میان سایر پژوهش‌ها با توجه به اهداف و کاربردهای متمایز آن به همین دلیل اهمیت پیدا می‌کند.  

معرفی جایگاه یک پژوهش در میان سایر پژوهش‌ها به شکل‌های مختلفی انجام می‌شود و کم و کیف آن به تجربه، دانش و مطالعات محقق وابسته است. از جمله کارهای جالب توجه اینهاست:

توصیف پژوهش‌های مشابه و یافته‌های مهم آنها به شکل مستقل یا تحلیل مجموع نوشته‌ها، تحلیل آماری منابع، مقایسه ویژگی‌های شکلی و محتوایی نوشته‌ها و نویسندگان، نقاط قوت و ضعف آنها، تفاوت‌ها و شباهت‌ها، روش‌شناسی‌ها، معرفی خلاها و شکاف‌ها، دسته‌بندی یافته‌ها و مطالب و توصیف و تحلیل آنها، و در مجموع نقد و بررسی انتقادی پژوهش‌های مهم مرتبط با موضوع و مقایسۀ آنها با همدیگر، و غیره.

از جمله اهداف مهم پیشینه‌پژوهی تعمیم تجربه‌ها، الگوها، تصویرها، نظریه‌ها از گذشته به آینده است. حتی استقرا، قیاس، پیش‌بینی، فرضیه‌سازی، نظریه‌سازی و هر تصویرسازی دیگر عمدتا از گذشته به آینده است و یا چیزی از گذشته را در خود دارد. دربارۀ حضور پیشینه‌ها و گذشته در کنش‌ها و تصویرهای جاری و آینده قبلا نیز بحث شده است.

در هر پژوهش تلاش می‌شود پیشینه‌های مرتبط با یک چیز مقدمه‌ای برای پیش‌بینیِ آیندۀ دور یا نزدیک قرار گیرد. به عبارت دیگر، استدلال، استقرا، قیاس، فرضیه‌سازی، نظریه‌سازی، و سایر کنش‌های حسی- حرکتی و شناختی مرتبط با پژوهش و نویسندگی بر پایۀ پیشینه‌هاست. در فرایند استقرا که اساس علوم است ما از داده‌های محدود دربارۀ یک یا چند پدیده در گذشته برای پیش‌بینی رفتار پدیده‌های مشابه در آینده استفاده می‌کنیم. به عبارت دیگر، نتایج محدود گذشته را به موارد مشابه در آینده "تعمیم" می‌دهیم. این، همان روش علمی است و چاره‌ای جز این هم نداریم. زیرا اغلب  ناممکن است بتوانیم همه موارد مشابه در آینده را بتوانیم به طور کامل مشاهده کنیم. فرایند قیاس هم از گذشته به آینده است. یعنی از اطلاعاتی کلی در گذشته برای پیش‌بینی موارد مشابه در آینده استفاده می‌کنیم.

در زندگی روزمرۀ خود بر همین اساس رفتار می‌کنیم و اغلب نیز روشی کارامد است. با این حال باید در تعمیم گذشته به آینده محتیط، و به ضعف‌های آن آگاه باشیم. همواره باید واقف باشیم که این یک "تعمیم" مفید و اغلب کارآمد است اما خود واقعیت نیست. زیرا تصویر ما از واقعیت یا واقعیت مورد انتظار بر اساس پیشینه‌ها ممکن است به دلایل آشکار و پنهان همان نباشد و تغییراتی کم و بیش داشته باشد. از جمله به این دلیل که شرایط آینده ممکن است متفاوت با گذشته باشد. در هر حال باید استقرا را با توصیف خود واقعیت جدا کرد.

دربارۀ قیاس و استقرا، و قوت و ضعف آنها در بخش‌های مختلف دیگر هم بحث خواهد شد.