کد خبر: 46298
تاریخ انتشار: دوشنبه, 07 شهریور 1401 - 11:31

داخلی

»

سخن هفته

نظریه تکامل آگاهی در مقابل نظریه تخریب آگاهی

منبع : لیزنا
حسن اشرفی ریزی
نظریه تکامل آگاهی در مقابل نظریه تخریب آگاهی

لیزنا؛ حسن اشرفی ریزی، عضو هیأت علمی  گروه کتابداری و اطلاع رسانی پزشکی، مرکز تحقیقات فناوری اطلاعات در امور سلامت، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان جهان پیشرفته امروز در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی وابسته به اطلاعات است. بنابراین مفاهیمی مانند خلاقیت، نوآوری و آموزش با کیفیت و  پژوهش های اثربخش به عنوان پیشران های تولید و گسترش آگاهی در جوامع پیشرفته محسوب می شوند. در نهایت پیامد به کارگیری و نهادینه کردن این مفاهیم در جامعه، ارتقاء سطح دانش و آگاهی عموم مردم و حرکت علمی و منطقی به سمت توسعه می باشد. کشورهای پیشرفته هر بستر و فرایندی که بتواند زمینه‌ساز افزایش آگاهی همگانی و ارتقا دانش باشد را  فراهم‌ می کنند. در این نوشتار قصد داریم «نظریه تکامل آگاهی«  (Consciousness Evolution Theory: CET) با محوریت کشورهای پیشرفته و به دنبال آن «نظریه تخریب آگاهی« (Consciousness Destruction Theory: CDT) با محوریت کشورهای غیر پیشرفته را به طور خلاصه توضیح دهیم.

الف. نظریه تکامل آگاهی

بر اساس نظریه تکامل آگاهی:

 ۱.  عموم مردم در جوامع پیشرفته اهل مطالعه هستند: در این کشورها به دلیل اینکه مردم مزیت ها و دستاوردهای مطالعه و کتابخوانی را از ابتدا در خانواده و مدرسه و سپس در دانشگاه درک کرده اند؛ لذا مطالعه و کتابخوانی را جزو برنامه های روزانه خود همانند سایر نیازهای اولیه قرار داده‌اند و بر تداوم آن اصرار دارند. در واقع بذر آگاهی از سنین پایین در ذهن کودکان کاشته شده و به مرور زمان رشد پیدا می کند. دولت‌ها نیز بسترهای آگاه سازی عموم مردم را به صورت های مختلف از طریق نهادهایی مانند رسانه‌های گروهی، آموزش و پرورش، آموزش عالی، جوامع محلی و غیره فراهم می نمایند.

 ۲‌ همگان برای نظریات و اندیشه های نخبگان ارزش قائل هستند.

مرحله دوم آگاه شدن عموم مردم از طریق شرکت آنها در جلسات علمی نخبگان و اندیشمندان اتفاق می افتد. در کشورهای پیشرفته برای دانشمندان و صاحبان علم ارزش ویژه قائل هستند و به آنها احترام می گذارند و صحبت ها و دیدگاه های آنها را در زندگی فردی و حرفه ای به کار می گیرند. در عین حال اندیشمندان نیز رغبت کافی برای تعامل و تبادل نظر با مردم را دارند.

 ۳. مردم در این کشورها به شایعات و اطلاعات غیر معتبر بی توجه هستند.

در کشورهای پیشرفته به دلیل سطح  بالای مطالعه و آگاه شدن عموم مردم از طریق کانال های مختلف اطلاع رسانی، مردم کمتر در دام شبه اطلاعات و  ضد اطلاعات و شايعات می افتند. در واقع در این کشورها توانایی ها و قابلیت افراد در شناخت اطلاعات درست و نادرست بسیار بالا است. بنابراین داشتن سواد اطلاعاتی و نیز تفکر انتقادی به آنها کمک می‌کند تا معتبرترین اخبار و اطلاعات را مبنای تصمیم گیری ها و دیدگاه های خود قرار دهند. همچنین روحیه نقد و نقادی در آنها پرورش یافته و نقد امری بدیهی در بین عموم می باشد و بنابراین هر مطلبی به راحتی پذیرفته یا رد نمی شود.

۴. علم در جامعه نهادینه است.

مجموعه عوامل یاد شده؛ یعنی مطالعه‌،  مباحثات علمی و نقد سازنده باعث می‌شود که آگاهی و کسب علم برای تک تک افراد در جوامع پیشرفته درونی و نهادینه شود. در این جوامع اگر فرد اهل مطالعه و نقد نباشد، امری مذموم و ناپسند است. بنابراین به کارگیری علم  جزوه لاینفک زندگی مردم می شود و به آن اهمیت زیادی می دهند.

 ۵. علم در ساختار جامعه بازنمون دارد.

وقتی علم در بین مردم و نخبگان درونی شد، دستاوردهای این تفکر و رفتار، آشکار شدن علم در ساختار یک جامعه از خانواده تا مدیران کلان کشور خواهد بود. جامعه ای که مبنای مدیریت آن بر اساس تفکر علمی باشد؛ دستاوردهایی  مانند شفافیت، عدالت، کاهش هزینه ها، ثبات اجتماعی و اقتصادی، کاهش نابرابری های اجتماعی، کاهش ناملایمات اجتماعی و کاهش فقر را به دنبال خواهد داشت. چنین جامعه ای را می توان جامعه پیشرفته نامید.

 بر اساس نظریه تکامل آگاهی، آگاه شدن عموم مردم طی یک فرآیند چند مرحله ای و پیوسته صورت می گیرد که نبود یا نقص هر یک از این مراحل می تواند نقص و کاهش را  به دنبال داشته باشد. در مقابل نظریه تکامل آگاهی،  نظریه تخریب آگاهی وجود دارد که در ادامه توضیح داده می شود.

ب. نظریه تخریب آگاهی

 بر اساس این نظریه، آگاهی در جامعه می تواند دستخوش آسیب باشد. عوامل آسیب به آگاهی عبارتند از:

۱.  مردم کمتر مطالعه می کنند و اگر هم مطالعه می کنند مطالعه آنها ثمربخش نیست؛

۲. مردم برای اندیشه های نخبگان اهمیت  زیادی قائل نباشند و بی تفاوت از کنار اندیشه ها و مباحثات علمی بگذرند؛

۳. اخبار نادرست، شایعات و اطلاعات غیر معتبر به راحتی در جوامع غیر پیشرفته تولید و انتشار  و مصرف شود؛

 ۴. نگاه به علم قشری یا سطحی و تزئینی و تعصبات سیاسی، مذهبی و غیره غالب بر علم و جایگاه های علمی باشد؛

 ۵. رقابت علمی در نظام آموزشی این کشورها غیرسازنده و ضد آگاهی و بینش است؛

۶. در نظام آموزشی کشورهای غیرپیشرفته، آموزش سواد اطلاعاتی و تفکر انتقادی کمرنگ یا بی ارزش است؛

۷. زیرساخت های مرتبط با گسترش آگاهی مانند نظام آموزش و پرورش، کتابخانه ها، کتابفروشی ها ضعیف و ناکارآمد است؛

۸. سانسور به بهانه‌های مختلف مانند رعایت اخلاق‌، رده سنی و غیره اعمال می شود و دسترسی به اطلاعات شیوه های مختلف محدود یا مسدود می شود؛

 ۹.  شایسته سالاری در مدیریت نهادها و سازمان های متولی آموزش و آگاهی بسیار کمرنگ است.

باید گفت در چنین نظامی که خاص کشورهای غیر پیشرفته است یا آگاهی به وجود نمی آید یا اگر مقداری نیز وجود دارد کارایی لازم را نخواهد داشت و به مرور زمان آگاهی موجود نیز تخریب می‌شود. بنابراین «نظریه تخریب آگاهی» به مجموعه عواملی اشاره دارد که عمدا یا سهوا از طرف صاحبان قدرت اعمال می شود تا مانع رشد و توسعه آگاهی در بین مردم شود و لذا این ناراستی ها و بداندیشی ها می تواند جامعه را به لحاظ دانش و آگاهی در وضعیت نامناسب قرار دهد. آثار و تبعات چنین تفکر و رفتاری با علم و عالمان چیزی جز ورشکستگی فکری و رفتاری برای یک جامعه نخواهد بود. همچنین در چنین جامعه ای آگاهی رشد نخواهد کرد و تعاملات روزمره مردم نامناسب بوده و نیز شیوه برخورد حکومت با مردم آمرانه و غیر انسانی خواهد بود. البته چنین جامعه ای روی پیشرفت و توسعه را هرگز نخواهد دید.

نتیجه گیری

 به نظر می رسد تبیین جریان اطلاعات در جامعه ایران بر اساس این دو نظریه می تواند سیاست گذاران و نیز متخصصان را از وضع موجود آگاه نماید و منجر به سیاست گذاری و برنامه ریزی مناسب گردد. باید گفت امروز جوامعی که آگاهی و دسترسی به اطلاعات را برای شهروندان محدود یا مسدود نمایند ثبات کافی نخواهند داشت؛ چرا که انسان مدرن امروزی مسیر کسب اطلاعات را به مدد فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتیاطی و نیز افزایش سطح دانش و تعاملات خواهد یافت.

 

اشرفی ریزی، حسن. « نظریه تکامل آگاهی در مقابل نظریه تخریب آگاهی». سخن هفته لیزنا، شماره 604،  7 شهریور 1401