کد خبر: 41949
تاریخ انتشار: دوشنبه, 16 تیر 1399 - 04:25

داخلی

»

سخن هفته

از بخل اطلاعاتی تا دسترسی دست و دلبازانه؛

به بهانه دسترسی آزاد به نسخه های خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران

منبع : لیزنا
سید ابراهیم عمرانی
به بهانه دسترسی آزاد به نسخه های خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران

لیزنا؛ سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: "رسول جعفریان از خادمان بزرگ کتاب در این مملکت است. کتاب‌خوان است و کتاب‌نویس و کتاب‌دوست. کتاب را دوست دارد اما بیشتر از کتاب کتاب‌خوانان و محققان را دوست دارد. آسان کردن تحقیق و دسترسی به منابع تحقیق را دوست دارد. دوران ریاستش در کتابخانۀ مجلس درخشان بود. او دست‌نویس‌های کتابخانۀ مجلس را آزاد کرد! آن‌همه نسخه را رایگان در اختیار مردم گذاشت. فهرست‌نویسی نسخه‌ها و سندها را رونق داد. چاپ مجلات خوب و کتاب‌های خوب ... وقتی از کتابخانۀ مجلس می‌رفت از برخی مؤسسات تحقیقاتی و دانشگاه‌ها تقاضا کرد هارد دیسک بفرستند تا نسخه‌های دیجیتال‌شدۀ کتابخانۀ مجلس را به آنان بدهد. ترس داشت گنجینه‌طرازان دوباره نسخه‌ها را به گنجینه‌ها برگردانند" و  .... "دوران ریاست جعفریان بر کتابخانۀ مرکزی دوران مسکنت و بی‌پولی است. قحط‌‌‌‌سال و خشک‌سال است. اما وقتی کاربلد باشی و مدیر و مدبر باشی در بی‌پولی هم می‌شود کار بزرگ کرد و کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران در سخت‌ترین وضع مالی بزرگ‌ترین کار و خدمت را کرد؛ همۀ نسخه‌های خطی خود را رایگان در اختیار محققان گذاشت.بار عام است؛ بروید به سایت کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران و پی‌دی‌اف ۱۲۹۵۰ دست‌نویس را مجانی دانلود کنید." (دکتر حمیدرضا (میلاد) عظیمی، استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران)

این یادداشت را دیروز دوستی برایم فرستاد، که همواره زحمت ارسال "یادداشتهای ایرانشناسی میلاد عظیمی" را می کشد و بنده نیز با کمال میل می خوانم. جناب آقای دکتر میلاد عظیمی، " رسول جعفریان از خادمان بزرگ کتاب در این مملکت است. کتاب‌خوان است و کتاب‌نویس و کتاب‌دوست. کتاب را دوست دارد اما بیشتر از کتاب کتاب‌خوانان و محققان را دوست دارد" من هم به نوبه خود حتما تایید و سپاسگزاری می کنم.

علاوه بر آن خبر دیگری نیز دیروز در گروه بحث کتابداری منتشر شد: "متن کامل بیش از 41 هزار پایانه نامه کارشناسی ارشد و دکتری  از طریق وبسایت کتابخانه دیجیتال کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران در دسترس قرار گرفت. براساس مصوبه هیات رئیسه دانشگاه، پایان نامه هایی عرضه خواهد شد که دو سال از دفاع آنها گذشته باشد. این مجموعه به مرور کامل تر نیز خواهد شد".  و مژده آمد که هر کاربر می تواند روزی دو پایان نامه کامل دانلود کند.

بنده از سال 1368 در مرکز تحقیقات اسلامی حوزه علمیه قم، به مدت 8 سال در کتابخانه‌های آن سامان کتابداری کردم و اغلب طلبه‌های فاضل آن دوران مانند دکتر سید حسن اسلامی و دکتر محمد هادی یعقوبیان و ...  را که در کتابخانه های دفتر و در مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی مشغول بودند را می‌شناسم و از اولین روزهای تحول در کتابخانه‌ها و کتابداری علوم اسلامی در قم در کنار ایشان و در کنار استاد بی بدیلم دکتر عباس حری در این مجموعه‌ها شاگردی می‌کردم و با پدید آمدن کتابخانه‌های تازه و تدوین اصطلاحنامه‌ها‌ی علوم اسلامی من هم رشد کردم و بزرگتر شدم. عشق و علاقه این گروه از طلاب را به کتاب و نسخه و علم و البته به رایانه و شبکه خوب می‌شناسم.  دکتر جعفریان را هم از کتابخانه مجلس می‌شناسم. و همان نسخه‌های دیجیتال شده که دکتر میلاد عظیمی نام می‌برند را بنده هم برای یک کتابخانه دریافت کردم و امیدوارم که مراجعان آن مجموعه‌ به خوبی از آنها استفاده کرده باشند.

آقای عظیمی فرموده‌اند، در زمان ترک کتابخانه مجلس به موسسات و دانشگاهها تقاضا می‌کرد که نسخه ها را ببرند، که مبادا گنجینه طرازان، دوباره نسخه‌ها را به گنجینه ها برگردانند.

جناب آقای عظیمی گرامی، جناب آقای دکتر جعفریان محترم، بنده در خیل گنجینه طرازان نیستم و خودم اصطلاح بخیل اطلاعاتی را در مورد آنان بکار برده و می‌برم. بخل اطلاعاتی را به درستی در میان برخی از کتابداران و مجموعه داران دیده‌ام، صحبت شما را رد نمی کنم، لیکن بیائیم و از استادان سوال کنیم، از پیشکسوتان سوال کنیم، و ببینم بخل اطلاعاتی و گنجینه طرازی تا کجا و دست و دلبازی و صله عام در دادن تا کجا؟ این دو کار شاید هر دو به گونه‌ای افراط و تفریط قابل اطلاق باشند.

سالها است بطور رسمی درباره دسترسی آزاد می‌نویسم، از بیانیه های دسترسی آزاد 2001 تا 2004 که در مجله خبری انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران در همان سالها منتشر کردم، و حتی دعوت از استادانی از خارج از کشور و برپایی همابشی در تالار دانشکده حقوق دانشگاه تهران در آبان ماه سال  1384 که تقریبا مدیران همه کتابخانه‌های دانشگاهی ایران در آن شرکت داشتند. و در همین یک سال گذشته، ‌دست کم چهار "سخن هفته" درباره جنبش دسترسی آزاد و برخوردهای ناشران و ... در همین ستون تقدیم خوانندگان کرده‌ام و از وضعیت قوانین جدید دسترسی آزاد و حرکتهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده، و انگلستان در دسترسی آزاد به کتابها و مقالاتی که در تولید آن بودجه‌های دولتی استفاده شده (بیت المال) مطلب نوشته‌ام و از دسترسی آزاد دفاع کرده‌ام. گرچه بعد از عمری دفاع از دسترسی آزاد، در سال گذشته، به ناگاه جای نعل وارونه ناشران بزرگ را هم بر زمینهای به ظاهر هموار دسترسی آزاد مشاهده کردم و به خوانندگان اطلاع دادم، که ناشران نعل را وارونه بر پای اسبهای سرمایه زده، و به راحتی دارند، در این مرحله هم روشهای جدید برای کسب درآمد درست می‌کنند، ‌و شاید هزینه سنگین‌تری روی دست کشورهایی چون ما بگذارند.

دکتر جعفریان عزیز که خدمتتان ارادت دارم، من هم باور دارم که هر محققی باید دسترسی به اطلاعات داشته باشد، و محققان کشور من ایران، در ایام تحریم و بی‌پولی نباید از دریافت آخرین اطلاعات علمی محروم باشند. لیکن همین کار هم اصولی دارد. همین کار هم احتیاطهایی دارد که برخی از آنها احوط است. دست و دلبازی بی حد و حصر می تواند مشکلاتی هم داشته باشد. من این یادداشت را به قصد سوال از حضرتعالی و سایر اساتید دست اندر کار و به توصیه استاد خوبم دکتر نورالله مرادی می‌نویسم که از من خواستند، نظر استادان را بپرسم. من به حکم این شغلم یعنی مطبوعاتچی موظفم تعارفی نداشته باشم. بنابراین در تعارف و رودربایستی از شما تمجید نمی‌کنم،  و باورم را درباره شما می نویسم. در جریان تلاشهای یک ساله اخیر دکتر جعفریان برای دسترسی دادن به پایان نامه های دانشگاه تهران هستم و من هم در این سوی در ایرانداک حامی این تلاشها بوده و هستم و در مجلس هم که بودند، دست کم در حوزه دسترسی به اطلاعات همواره از زحمات ایشان تشکر می‌کردم. و این را می‌نویسم که بدانند که ارادت به ایشان باعث نشده که از ایشان تمجید کنم، ‌لیکن موضوع دسترسی به منابع، به ویژه در مورد نسخه‌های خطی، خوب است که شفافتر شود و هیچ شبهه‌ای نباشد.

پایان نامه ها:

من با دسترسی آزاد به پایان نامه ها مطابق با قوانین ملی و بین المللی 100% موافقم. من در کتابخانه های دانشگاهی کار کرده‌ام و از این  میان از سال 1363 تا 1390 در کتابخانه دانشگده علوم دانشگاه تهران بوده‌ام و خوب می دانم که برخی پایان نامه ها باید تا مدتی در اختیار مولفین باشد که اگر مقاله‌ای می‌خواهند منتشر کنند یا اختراعی دارند ثبت کنند، ‌یا میکروب یا ویروس تازه‌ای کشف کرده‌اند باید دو تا سه سال فرصت داشته باشند که آن را ثبت کنند، لیکن بعد از این فرصتها که برای رشته‌های مختلف می‌تواند طول زمانش متفاوت باشد، پایان نامه باید در دسترس همه باشد. اگر هزینه‌ای برای نگهداری و سازماندهی و این مسایل هم دارد، می‌تواند، دانشگاه برعهده بگیرد، مانند همین کاری که دکتر جعفریان کرده‌اند، یا کتابخانه هزینه ناچیزی بابت خدمات خود بگیرد، مانند کتابخانه مرکزی دانشگاه تربیت مدرس که بیش از ده سال است که پایان نامه‌های خود را با گرفتن هزینه‌ای در اختیار همگان قرار می‌دهد. و البته رعایت همین دو سال پس از انتشار که دانشگاه تهران اعلام کرده بسیار خوب است و پایان نامه بعد از دو سال دسترسیش آزاد می‌شود. البته اگر اشتباه نکنم در قانونی که مصوب مجلس است و به ایرانداک و دانشگاهها ابلاغ شده، برای پایان نامه دکتری دو سال و نیم تاخیر در انتشار را در نظر گرفته‌اند. و البته ابلاغی وزارتی هم هست که مطمئن نیستم ولی دسترسی را پنج سال پس از دفاع  اعلام کرده، که از نظر من عین بخل اطلاعاتی است. همه شواهد می‌گویند دو تا دو سال و نیم کافی است.  با اینهمه باور دارم که این کار مبارکی است و از سرقت علمی جلوگیری خواهد کرد. در این شرایط مسئولیت استادان زیاد می شود. اگر در پایان نامه‌ای تقلبی و رونویسی غیر قانونی انجام شود، استاد بهانه‌ای ندارد و موظف است پایان نامه دانشجویش را کنترل کرده باشد. دسترسی هم باز است و جای هیچ بهانه ای برای استادان نیست.

کتابهای چاپی:

من موضع دکتر جعفریان در مورد حقوق مولفان و ناشران را می دانم ولی باز هم طرح می‌کنم و از ایشان سوال می کنم تا با پاسخی روشن هر شبهه‌ای که وجود دارد برطرف شود. در مورد پایان نامه همه چیز برایم روشن است ولی در مورد کتاب علامت سوال بزرگی وجود دارد. این علامت سوال نه در ایران که در کشورهای دیگر هم هست و شدیدتر هم هست. اولین دغدغه دانشمندان و پژوهشگران و اساتید افت کیفیت آثار است، دومین دغدغه، ورشکستگی ناشرانی که سرمایه خود را در این راه گذاشته‌اند، و سومین دغدغه، استادانی هستند که از تجدید چاپ کتابهایشان در دوران بازنشستگی ممر درآمدی برای خود و فرزندانشان ایجاد کرده‌اند. در مورد اول باید بگویم اگر ناشران نتوانند سرمایه گذاری کنند، به سرعت دوغ و دوشاب یکی‌می‌شود. به این معنی که ناشران، به ویژه ناشران بزرگ، که احتمالا بیخودی بزرگ نشده‌اند، مهر خود را بر هر کتابی نمی‌زنند. این ناشران دستنوشته را ارزیابی می‌کنند، داورانی دارند و ویراستارانی دارند که پس از آنکه در مجموع کتاب را پسندیدند و ارزیابی نتیجه مثبت خود را اعلام کرد، کتابها را به دقت ویرایش می‌کنند و بعد منتشر می کنند. و  جناب آقای جعفریان و جناب آقای عظیمی که خود مولفات و مصنفاتی دارند، خوب می دانند که این کار هزینه دارد. و این هزینه را ناشر از سرمایه می‌دهد، پول به داوران و ویراستاران می‌دهد تا اثر با کیفیت در اختیار مردم قرارداده شود. پس دراینجا احتیاط لازم است و باید رعایت کسادی بازار نشر را بکنیم و بر چاپ آثار با کیفیت تاکید داشته باشیم.

هر دو بزرگوار نیک می‌دانید که بسیاری جوانان جویای نام و حتی کاسنی در پیرانه‌سر ، عاشق این هستند که کتابی منتشر کرده باشند و خود را صاحب کتاب و صاحب اثر بدانند، و در محفلهایی این کتابها را به رخ همپایگان بکشانند. و خوب می‌دانید که اسباب این کار به خوبی فراهم شده و الآن کتابهایی منتشر می‌شوند، که به شدت بی‌ارزش هستند ولی بی‌مایگان، هزینه چاپ 50 نسخه، چاپ ریسو و چاپهای دیجیتال را برای اینکه نویسنده و مهم بشوند، به راحتی از جیب مبارک می‌پردازند، و از 50 نسخه، 45 نسخه را هم هدیه خواهند داد که دست و پایشان را نگیرد، یا وبلاگ و وبسایت درست می کنند و با کمک دوستان کلیک خورش را هم بالا می‌برند و چند دلنوشته و مطالب بدون سند را منتشر می کنند و حتی کتاب و مجموعه را در وبسایت می‌گذارند که بشوند نویسنده. سودجویانی که هر روز آگهی می دهند که " جزوات  خود را تبدیل به کتاب کنید.... پایان نامه خود را تبدیل به کتاب کنید ... با ثبت شابک و فیپا .. و فقط یک شماره تلفن هستند را کم دیده اید؟ قدمی روبروی دانشگاه بزنید تا ببینید چه چیزی دارد جای ناشران خوبمان را می‌گیرد؟ ولی عزیزان بزرگوار آیا انتشارات طهوری هم به همین صورت کتابهایش را منتشر می کرد؟

چرا باید کتابخانه یا همان انتشارات و کتابفروشی طهوری بسته شود؟ با آن‌همه کتابهای نفیس که سالها عبدالغفار غفوری برای به دست آوردن و انتشار آنها خون دل خورد، این باید باشد عاقبت کار؟ یکی از دلایل این مساله،‌ دیجیتالی کردن مجموعه آثار ناشران است که فروش آن را از بین می‌برد. چون کافی است یک نفر اسکن بکند و به دوستی بدهد،‌ این رشته سری دراز دارد و می رود تا دیگر کسی نسخه‌ای که برایش سرمایه گذاری شده‌است را خریداری نکند. 

آقای دکتر عظیمی از قول جناب آقای دکتر جعفریان گرامی می‌نویسند: چندی قبل در کانال تلگرامی جعفریان مطلبی خواندم که لحنش کلافه‌وار بود. دنبال چند کتاب می‌گشت و نمی‌یافت. نوشت:«هر چه فكر مي‌كنم مگر ما چقدر كتاب چاپی فارسی از آغاز آمدن چاپ تا ـ فرضا ـ سال ۱۳۵۰داریم، و این که آیا این قدر توانایی نداریم که همۀ اینها را اسکن کرده و به‌آسانی در اختیار پژوهشگران قرار دهیم، عقلم به جایی نمی‌رسد. اگر این عجز نیست پس عجز چیست؟ یعنی ما توانایی این که حداکثر صدهزار کتاب و کتابچه را اسکن کرده و به‌آسانی در اختیار قرار دهیم نداریم؟ اصلا دویست هزار؟ مگر چقدر هزینه و نیرو نیاز دارد؟ این آثار، ایرانی است و برای تحقیقات ایرانی، بسیار سودمند است. بندۀ خدا [ یعنی جعفریان] چهار سال در کتابخانۀ مجلس بود، آنچه اسکن شد، بیش از ۲۲هزار نسخه خطی و بالای ۱۱هزار کتاب چاپی سربی و سنگی بود. این یعنی این که با قریب ده دوازده تا اسکنر، می‌شود در چهار سال، نزدیک به ۳۵ هزار جلد کتاب را اسکن کرد.

جناب آقای دکتر میلاد عظیمی گرامی، اسکن کردن کتابها به چه قیمت؟ خدای ناکرده، دست و دل بازی از جیب دیگران؟ باور نمی‌کنم که نه در ذهن دکتر عظیمی و نه در سر دکتر جعفریان چنین اندیشه‌ای باشد چون اگر حساب نشده و بررسی نشده باد، یک وجهش می شود ورشکستگی بیشتر ناشران. و این دو بزرگوار حتما نمی خواهند ناشران را ورشکست کنند. این را بنده با قطعیت می‌گویم. پس پیشنهاد می‌کنم بیائید خانه‌ای اندر خرد فیل بنا کنیم. بیائید یک فیدیبو به آنچه داریم اضافه کنیم و بعد کتابها را دسترسسی بدهیم. در مورد نسخه‌های خطی و چاپ سنگی نفیس در بخش دیگر صحبتم عرض خواهم کرد، اینجا هم جناب عظیمی نوشته اند، چاپ سنگی و خطی ولی در این قسمت، من در مورد کتابهای چاپی که مالکی دارند حرف می‌زنم. مگر شما دو استاد نباید نمونه و الگوی رعایت " ‌قانون حمایت حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان"  مصوب 11/10/1348 باشید که حتما هستید. حتی کتابهای مننتشره قبل از 1350. بزرگواران مساله هزینه و اسکن نیست ، آیا فرزندان استادانی که عمری زحمت کشیده‌اند، وارث قانونی پدران خود نیستند؟ یا ما به ناگاه میراث دار همه شده‌ایم و با انگ بخل اطلاعاتی و کتاب طراز  همه را از سر راه بر ‌می‌داریم. جناب آقای دکتر عظیمی عزیز، خدمتتان عرض کنم همکار گرامی دانشگاهی که ده سالی است باز نشسته شده‌اند، سرکار خانم شهرزاد محجوب، فرزند دکتر محمد جعفر محجوب بزرگ و وارث قانونی ایشان هستند و تا اوضاع نشر به این وضع فعلی نیفتاده بود، هر چند یک بار کتابی از آثار پدر بزرگوارشان را تجدید چاپ می‌کردند، تا همه دسترسی داشته باشند، هم ناشر همکاری می‌کرد و سودی می‌برد، هم خانواده، از میراث قانونی و شرعی خود استفاده می‌بردند و هم مردم کتاب را می‌رفتند و خریداری می‌کردند. می‌دانم که منظور جنابعالی و دکتر جعفریان گرامی اسکن کردن کتاب ایشان، نیست. درست فهمیده‌ام، یا این را هم موافقید که اسکن شود؟ این کار تحت چه قانونی و چه حمایت قانونی باید انجام شود؟ موافقید که راه حلهایی بر پایه حقوق دیجیتال باید پیدا کرد؟

نسخه های خطی و چاپ سنگی نفیس:

و اما در مورد نسخه‌های خطی، به یاد دارم، روزی جناب آقای ابراهیم اشک شیرین، که مسئولیت بخش نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 برعهده داشتند، به من زنگ زدند که سریع به کتابخانه مرکزی بروم و من خدمت ایشان رسیدم و با دلال عربی روبرویم کردند که می گفتند از موسسه جمعه ماجد آمده‌اند و پیشنهاد می‌دادند که همه نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی را در آن بی پولیهای اوایل بعد از جنگ تحمیلی میکروفیلم می‌کنند، یک نسخه برای کتابخانه مرکزی و یک نسخه برای جمعه ماجد. جناب آقای اشک شیرین به من گفتند، معاون کتابخانه بدون مشورت با مسئولین دانشگاه می‌خواهند این کار را بکنند و من دسترسی به مسئولین دانشگاه ندارم. بنده دبیر شورای هماهنگی کتابخانه‌های دانشگاه تهران بودم، و زیر نظر مستقیم معاون پژوهشی دانشگاه کار می‌‌کردم. بعد از صحبت با ایشان، مطلب را به مسئولین منتقل کردیم و فرمودند با اساتید این کار که همه خدای را شکر در آن دوران در قید حیات بودند، طرح کنید و در نهایت در آن زمان موافقت نشد. چرا که نسخه‌های منحصر به فردی وجود داشت، که با رفتن آنها از مجموعه، نگینهای مجموعه از دست می‌رفت. حتما به یاد دارید که همان زمان در بخش خطی کتابخانه مرکزی، هر کس هر نسخه‌ای را که می‌خواست هزینه همان نسخه را می‌پرداخت و نسخه را دریافت می‌کرد، پس دسترسی بسته نبود. و کتابخانه مرکزی در مقیاس کوچک کاری شبیه به پیشنهاد جمعه ماجد انجام می‌داد، لیکن به آرامی و یکی یکی. هزینه میکروفیلم از متقاضی نسخه گرفته می‌شد و همزمان یک میکروفیلم هم از جیب کتابخانه مرکزی و برای کتابخانه مرکزی تهیه می‌شد و نگهداری می شد. ولی دیگر موسسه دیگری اجازه فروش آن را نداشت. ببینید و دقت کنید، استفاده از نسخه انحصاری نبود و همه از آن استفاده می‌کردند، ولی حق فروش انحصاری می‌ماند و بس.

زمانی که جناب آقای دکتر جعفریان در کتابخانه مجلس هم دسترسیها را باز کردند، همین بحثها شد ولی چون ایشان بدون طعنه و کنایه می گویم،‌ واقعا هیچ بخل اطلاعاتی ندارند، و مجموعه طراز هم نیستند، کار خویش کردند و آنها هم که باید از آن استفاده کردند. دست دکتر جعفریان درد نکند و حتما در آن زمان هم احتیاطهای لازم انجام شده است.

خود ما در همین مجله الکترونیکی یعنی  لیزنا وقتی شنیدیم که کتابخانه کنگره نسخه های خطی فارسی خود را در دسترس گذاشته، به وجد آمدیم و فوری خبر زدیم که بشتابید که غفلت موجب پشیمانی است:

 به گزارش لیزنا، کتابخانه کنگره آمریکا از ارائه نسخه های خطی ایرانی در وب سایت این کتابخانه خبر داده است. برای بازدید از این مجموعه به اینجا مراجعه کنید. و حتی از یکی از دانشجویان قدیمی دانشکده علوم که از واشنیگتن دی سی به ایران می آمد خواستم که هر جور شده به کتابخانه کنگره برود و کاتالوگ چاپی این کتابها را برایم بیاورد.

استادان گرانقدر، خداوکیلی به این نشانی در کتابخانه کنگره رفتید؟ تعداد کتابهایی که در دسترس گذاشته بودند دیدید؟ آن را با فهرست کتابهای خطی فارسی موجود در کتابخانه کنگره مقایسه کردید؟ و دیدید که فقط تعداد کمی از کتابهایشان را دسترسی رایگان داده بودند، و آن هم امکان اینکه شما در هر نشست بیش از بخشی را دانلود کنید نداشتیم. شاید هم اینترنت من خیلی خراب بود، لیکن من به شدت به دنبال نسخه های مصور بودم، که همراهی دارم که کارش نقش و نگار است و چهل سالی است در این وادی تحصیل و تدریس و کار‌می کند، ولی دریغ از 30 تصویر درست و با کیفیت. کتابخانه‌های دیگر فرنگی هم در ایام کرونایی اعلام کردند که دسترسی به برخی مجموعه‌های خود را رایگان کرده‌اند، لیکن من که تعدادی از کتابداران را نشاندم پای سیستمها که در فلان موضوع هرچه می توانید دانلود کنید که نیاز داریم و می توانیم در وبسایت خودمان، این مجموعه را در اختیار همگان بگذاریم، هر جا که کیفیتی در کار بود، ما کیف نکردیم، و تیترها را دیدیم و دریغ از دانلود کامل و سریع و خوب. و هر جا که کیفیتی در کار نبود، ما به راحتی کل سایت را پیاده سازی کردیم و روی دستمان مانده و حافظه‌ها را اشغال نگه‌داشته‌ایم، به امید روزی که از ما بپرسند، آقا خرت به چند؟

جناب آقای دکتر جعفریان، باور بفرمائید من با دسترسی آزاد به پایان نامه ها 100% موافقم، با دسترسی دادن نسخه های خطی که شاید نسخه بدلهایی در کتابخانه های دیگر دنیا هم وجود دارد و حتی چاپ سنگیها که اغلب کمیاب هستند ولی بیشترشان نایاب نیستند هم موافقم ولی دسترسی کامل به همه نسخه‌ها فکر می کنم هزینه از جیب مردم باشد. اینها سرمایه‌هایی است که باید در اختیار همه باشد،‌ لیکن باید شرایطی و مقرراتی هم برای این کار داشته باشید. شاید همه کارهایی را که می خواهم پیشنهاد بدهم،‌ خودتان انجام داده باشید ولی برای رفع ابهام خوب است که همه بدانند. پیشنهاد من بند اول بیانیه دسترسی آزاد است. شما دسترسی را باز کنید، ولی باید بدانند، که اجازه ندارند، در سایت خودشان بگذارند. وقتی دسترسی می‌دهید، تاکید کنید که برای استفاده شخصی است و حق ندارند در وبسایت دیگری بگذارند یا با اینها برای خودشان درآمد کسب کنند. حتما  بر این تاکید داشته باشید. وقتی این نسخه ها در حساب جمعه ماجد یا مجموعه ذکی یمانی نشست، شما هم کلیک نمی‌خورید، می‌روند جایی که سایتش امکانات بیشتری می‌دهد و نسخه‌های بسیاری با پول ‌های هنگفت جمع آوری کرده و دیگر خبری از سایت شما نمی‌گیرند.

ممکن است بفرمائید، که ما این کار و این احتیاطها را کرده‌ایم و من همین الآن عذرخواهی و تشکر می‌کنم، چون نمی دانم این مجموعه‌ای که صله عام آن داده شده، چیست و چه بخشهایی از میراث مشکوه و افشار و دانش‌پژوه‌ است که تقدیم جهانیان شده خوب است روشن بفرمائید.

دکتر جعفریان عزیز و گرامی، خوب به یاد داشته باشید، که وقتی ما صفحاتی از شاهنامه شاه‌طهماسبی را داشتیم از فرنگیها می گرفتیم، از 47 خط خبر در سایت دائره‌المعارف بزرگ اسلامی،  46 خط  در اوصاف شاهنامه شاه طهماسبی نوشته شده که به حق پر ارزشترین اثر هنری نقاشی ایرانی و خوشنویسی ایرانی محسوب می شود و نامهایی چون سلطان محمد، آقا میرک، میر مصور و دیگران را با خود دارد، که هر یک نابغه ای در هنر در دوران خود بودند که حتی در هنر معاصر غرب جای پایشان به خوبی دیده می‌شود، و با این کار مکتب تبریز را به اوج رساندند، ولی در باره "مورد معامله" یا بهتر بگویم "مورد مبادله"،  فقط یک جمله ،‌کمتر از یک خط نوشته بودند : "این نگاره‌ها با تابلو «زن شماره سه» دکونینگ که در اختیار ایران بود معاوضه شد". و البته مطمئن نیستم که الآن همه برگهای شاهنامه شاه طهماسبی در اختیار ایران قرار گرفته باشد.

برای شناخت دکونینگ به عنوان برجسته‌ترین هنرمند اکسپرسیونسیم انتزاعی خوب است رجوعی به منابع بفرمایند و قیمت این اثر را حتما بپرسید. این اثر، مانند بسیاری از آثار مجموعه موزه هنرهای معاصر که تا کنون حتی فهرست آثار را هم بطور کامل و دقیق منتشر نکرده‌اند ! ! ! ! ! ! ! ! توسط فرح دیبا (پهلوی) و کارگزارش کامران دیبا در حراجیهای اروپا خریداری شده است. خوب به نظر من این مبادله فارغ از جزئیات آن، کار عاقلانه ایست، حال برای ما شاهنامه شاه طهماسبی بسیار با اهمیت است و امیدوارم روزی همه برگهای این اثر عظیم ملی به کشور بازگردد، ولی دکونینگ هم برای آنها بسیار با ارزش است و اینکه یکی از آثار او در ایران مانده و باید به مجموعه های اروپایی برود تا همه پژوهشگران بتوانند از نزدیک آن را ببینند اهمیت داشته است. من وارد جزئیات ارزشیابی نمی‌شوم که آیا برگهایی از شاهنامه که برگردانده شده، برگهای خوب و مهم بوده، یا ارزش مادی اثر دکونینگ در بازار حراجیها بیش از این ورقها بوده یا نه؟ نمی دانم و نمی‌شنوم، فقط می‌خواهم بگویم، که برخی نسخه‌های خطی کتابخانه مرکزی شاید  هم‌عرض شاهنامه شاه طهماسبی نباشند ولی بسیار با ارزش هستند، آنها را رایگان نکنید. مبادله کنید. شنیده اید که بادلیان نسخه هایش را رایگان کرده باشد؟ شنیده اید که نسخه های خطی فارسی و عربی  کمبریج  کامل دسترسی باز شده باشد؟ ... و کتابخانه‌های دیگر اروپایی و امریکایی دسترسی به نسخه‌های خطی خود را کاملا باز کرده باشند؟ با آنها مبادله کنید، تعدادی نسخه بگیرید و تعدادی نسخه هم ارزش آنها بدهید، چرا رایگان؟ رایگان برای همه؟ رایگان برای مردم ایران و برای استفاده‌های شخصی پژوهشگران ایرانی کاملا موافقم، ولی برای جهانیان، به نظرم خوب است که مبادله شود و مابه ازایی گرفته شود.

از همه بزرگواران و دست اندرکاران از جمله از جناب آقای دکتر رسول جعفریان که بسیار به ایشان ارادت دارم، و جناب آقای میلاد عظیمی که از خوانندگان یادداشتهای ایرانشناسی ایشان هستم، و نیز از استادان کتابشناسی و کتابداری و پیش کسوتانی که دستی در این کار دارند، خواهش می کنم، این حقیر فقیر سراپا تقصیر را راهنمایی بفرمایند. 

عمرانی، سیدابراهیم.« از بخل اطلاعاتی تا دسترسی دست و دلبازانه : به بهانه دسترسی آزاد به نسخه های خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ». سخن هفته لیزنا، شماره 495، 16 تیر 1399