کد خبر: 50572
تاریخ انتشار: دوشنبه, 01 دی 1404 - 13:42

داخلی

»

سخن هفته

آیا این یک بدشانسی تاریخی برای کتاب، کتابخوانی و کتابداری در ایران نیست؟

منبع : لیزنا
رحمت الله فتاحی
آیا این یک بدشانسی تاریخی برای کتاب، کتابخوانی و کتابداری در ایران نیست؟

لیزنا؛ رحمت الله فتاحی، معلم دانشگاه فردوسی مشهد:

-درآمد

کتابخوانی یکی از مهمترین راهها برای کسب آگاهی و رسیدن به دانش و خرد است. همچنین، کتابخوانی بسترساز رشد فکری و توسعه همه جانبه جامعه است. از همین رو، شواهد کلی و همچنین، یافته های پژوهشی نشان می دهد که رابطه معناداری بین سطح کتابخوانی افراد یک جامعه و توسعه وجود دارد. رابرت اسکارپیت[1]، جامعه شناس فرانسوی ار جمله دانشمندانی بود که به موضوع کتاب به منزله یکی از مهمترین دستاوردهای بشری توجه جدی داشت. او در سال ۱۹۶۵ به سفارش سازمان یونسکو، کتاب «انقلاب کتاب»[2] را نوشت. این کتاب تا کنون که به ۲۰ زبان ترجمه شده‌است. اسکارپیت دریافت که مسئله کتاب باید به عنوان یک مسئله ارتباطی از طریق نوشتن مورد مطالعه قرار گیرد.[3]  جای خوشبختی است که اکنون گنجینه غنی و بزرگی از متون تخصصی درباره جنبه های گوناگون و ارزشمند کتاب و کتابخوانی به زبانهای مختلف از جمله فارسی در دسترس همگان است. در عین حال، جای بسی نگرانی است که جامعه بشری به دلایل گوناگون، که نوشته زیر بدانها پرداخته است، در موضع ضعف قرار گرفته، کمتر به آن توجه می شود و افراد از آن دور می شوند.

در زمینه دور شدن جامعه ایرانی از کتاب و کتابخوانی، هزاران مطلب علمی (کتاب، پایان نامه، مقاله ، گزارش و سخنرانی) وجود دارد که تقریبا همه جنبه های این مساله پراهمیت ملی را بازتاب داده اند. در نوشته حاضر، تلاش کرده ام از زاویه ای دیگر برخی دلایل رکود کتاب، کتابخانه و کتابخوانی را بازگویی کنم، دلایلی که در ذهنیت دغدغه مندان و جامعه ایران نیازمند واکاوی است.

تقریبا نزدیک به ۵۰ سال پیش دکتر هوشنگ ابرامی در اثر خود با عنوان: کتاب و پدیده کم رشدی[4] به یکی از دلایل عمده دوری جامعه ایران از کتاب و کتابخوانی اشاره کرد. او بر این باور بود که در شرایطی که جامعه ایران پس از انقلاب مشروطه تمایل به آزادی خواهی، تحول خواهی و توسعه سوادآموزی یافته بود و همچنین نظام آموزشی، نشر کتاب و روزنامه و مجله در حال شکوفایی بود، شوربختانه روندهای آن دوره تاریخی به زیان آن انجامید. در دهه های پس از انقلاب مشروطه، ادبا و دانشمندان بسیاری، که تحت تاثیر تحولات گسترده اروپاییان قرار گرفته بودند تلاش کردند تا با آثار قلمی و زبانی خود جامعه را نسبت به حقوق اساسی و مدنی خود روشن سازند. در این مدت تعداد قابل توجهی روزنامه، مجله، کتاب، کتاب فروشی، و کتابخانه بنیاد نهاده شد. مدارس به شکل نوین راه اندازی شد که مورد استقبال جامعه ایران قرار گرفت. نویسندگان و اندیشمندان بسیاری تلاش کردند تا با زنده کردن یاد دوران باشکوه باستانی ایران، آگاهی های جامعه را به سوی ارزشهای نوین، بشردوستانه، و ملی گرایانه ارتقاء دهند. همه این تحولات موجب شد تا جامعه ایران به سوی کتابخوانی سوق داده شود و دنیای نشر، کتابدوستی و کتابخوانی رونق بگیرد.

ابرامی می گوید در عین حال، دو سه دهه بعد، یعنی در اوایل قرن ۱۴ و روی کار آمدن سلسله پهلوی، تاسیس رادیو در ایران باعث تا بخش بزرگی از جامعه شهری و طبقه متوسط به آن جعبه جادو روی آورند، به برنامه های آماده یکسویه گوش کنند تا کتابخوانی نوپا به حاشیه رانده شود. از دید او، این یک بدشانسی تاریخی بود که جامعه ایران را به راه دیگری برد و کتاب‌گریز کرد.

پس از نفوذ رادیو در اقشار جامعه ایران، پدیده دیگری رخ داد: رشد سینمای ملی، فیلمهای ایرانی و هندی عامه پسند موجب شد تا بخش قابل توجهی از جامعه جذب فریبندگی آن شوند و رفتن به سینما به یک فرهنگ تبدیل شود.

در دهه های پسین، بازهم اتفاق جدیدی رخ داد: گسترش سریع تلویزیون در شهرهای مختلف ایران و برنامه های گوناگون آن که به براحتی در هر خانه ای در دسترس خانواده ها بود باعث شد ساعتها وقت خانواده ها صرف تماشای آن (به سخن دیگر، صرف خوراک آماده و آسان خور) شود. فیلم مغولها[5] ساخته پرویز کیمیاوی در سال ۱۳۵۲ بازتاب نمادین هجوم مغول‌وار شبکه تلویزیون به خانه ایرانیان حتی ساکنان روستاها بود که به هجوم فرهنگ بیگانه تشبیه شده بود. رادیو، سینما و تلویزیون، برخلاف کتاب که نیازمند تمرکز، تفکر و تخیل است، انسان را در لحظه به دنبال خود می کشند و فرصت اندیشیدن را از او می گیرند. نتیجه آنکه عادت به کتابخوانی نتوانست در جامعه ایران شکل بگیرد و قوام یابد.

اکنون وضعیت چگونه است؟

با الهام از دیدگاه دکتر ابرامی، می توان موج ها و روندهای دیگری که در دهه های اخیر در جامعه رخ داده و موجب شده مردم بیشتر کتاب گریز شوند را مورد واکاوی و مرور قرار داد. پیش از آن، بی مناسبت نیست اندکی یک رخداد بزرگ و بنیادی در اروپا را مرور کرد، رخدادی که تاثیر شگرفی بر دنیای کتاب و کتابخوانی داشت. با نگاهی کلی به پدیده رنسانس و عصر روشنگری در اروپا می توانیم بدانیم چه اتفاق سرنوشت سازی در اروپا رخ داد که جوامع را بیدار و نسبت به فرهنگ، ادبیات و علم، و درنتیجه نسبت به ارزش کتاب و کتابخوانی آگاه کرد.

داستان رنسانس در اروپا، بویژه در کشورهایی چون ایتالیا، فرانسه و آلمان، درواقع، حکایت بازاندیشی در مبانی فکری آن جامعه است. اروپا قرنها در قرون وسطی (به بیانی، عصر تاریکی[6]) به سر می برد و قوانین و الزامات کلیسا موجب شده بود تا کسی جرات اندیشیدن فراسوی چارچوبهای بسته و الزامات ضد انسانی مسیحیت را نداشته باشد. اما آنچه رخ داد، یعنی یک جنبش فرهنگی و فکری رو به گسترش بتدریج در سده های ۱۴، ۱۵ و ۱۶ میلادی باورهای مردم را دگرگون کرد. این دگرگونی، به پیشاهنگی روشنفکران در همه عرصه های زندگی فرهنگی، هنری، اجتماعی، علمی، و سیاسی بروز کرد به شکلی که جامعه احساس کرد دوباره متولد شده است. به همین دلیل، آن دوره را رنسانس (تولد دوباره یا نوزایش) نام نهاده اند. رنسانس آغازگر تحولات دومینوواری بود که همه عرصه های زندگی را درنوردید و همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داد. دنیای علم فرصتهای نوینی را برای ابطال باورهای غلط سنتی فراهم کرد و به اندیشمندان و دانشمندان شجاعت داد تا اندیشه های نو را طرح کنند.

از سوی دیگر، اختراع و گسترش صنعت چاپ (انتشار سریع کتاب در شمارگان زیاد) توانست آن اندیشه ها را خیلی زود در سرتاسر اروپا پخش کند. دنیای علم و آموزش موجب شد تحولات شناختی و رفتاری بزرگی در جوامع تشنه اروپا پدید آید که همچون امواجی بزرگ ذهن جامعه را روشن، سنتها و باورهای مذهبی را منسوخ، و مدرنیته را جایگزین کرد. به همین دلیل، دوره نوزایش را عصر روشنگری می نامند. فلاسفه و دانشمندان تاکید زیادی بر ارزشهای اصیل انسانی و نیاز به رشد و شکوفایی جامعه داشتند. این امر خود نیازمند کمک به انسانها برای رشد فکری و شخصیتی بود، مساله ای که با خواندن و یادگیری قابل تحقق بود. بعدها، انتشار کتاب معروف رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی، با عنوان گفتار در روش به راه بردن عقل[7] (1637 میلادی) تاثیر بسیاری بر سایر دانشمندان داشت و توانست جریانی بزرگ را در بازاندیشی مبانی علم، و پیرو آن، در سایر عرصه ها ایجاد کند.

 برگردیم به وضعیت پنج دهه گذشته در ایران

افزون بر گسترش تلویزیون در ایران در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ بخشی از جامعه در دهه ۱۳۶۰ به نوارهای کاست و ویدئو روی آوردند تا کمبودهای شبکه تلویزیون را در زمینه فیلمهای سینمایی و موسیقی جبران کنند. این روند بر دوری جامعه از کتابخوانی تاثیرگذار بود.

پس از این دوره، در دهه ۱۳۷۰ و با ورود لوح فشرده (سی دی رام) به زندگی مردم برای تماشای فیلمهای سینمایی و یا شنیدن موسیقی، بازهم سرگرمی جدیدی در دسترس همگان قرار گرفت، بازهم کتاب گریزی ادامه یافت.

اما رخدادهای تاثیرگذارتری موجب گریز بخشهای بزرگی از جامعه ایران از خواندن شد:

گسترش اینترنت و وب جهانگستر در ایران از آغاز دهه ۱۳۸۰، هرچند نخست در جامعه دانشگاهی رخ داد، اما به سرعت در میان مردم عادی و بویژه جوانان نفوذ کرد. مردم از اینکه براحتی می توانستند و همچنان می توانند به اقیانوسی از اطلاعات متنوع و روزآمد دسترسی یابند خشنود شدند. آشکار است که جذابیت و گونه گونی اطلاعات در وب، بویژه از نوعی که در کتابخانه ها و کتابفروشی ها یافت نمی شود، مانند رخدادهای ورزشی، سینمایی، موسیقی، هنر و مد، آنچنان بود که کتابخوانی کم کم در ذهنیت ایرانیان کنار گذارده شد. البته قشر کوچک عاشق کتاب همچنان در کتابفروشی ها و کتابخانه ها به دنبال آثار مورد علاقه خود بودند و هستند، اما درصدشان بسیار ناچیز است.

همزمان، بویژه از آغاز دهه ۱۳۹۰، دسترسی مردم به شبکه های ماهواره ای و برنامه های جذاب کانالهای گوناگون آن زندگی مردم ایران را دگرگون کرد. بسیاری از خانواده ها ساعتهای طولانی از روز و شب سرگرم تماشای فیلمهای سریالی ترکی و یا آمریکای لاتین شدند و حتی دیگران را به آن تشویق می کردند. این وضعیت همچنان و با گستردگی بیشتر در جریان است. تاثیر این دو روند بسیار بزرگتر از رخدادهای پیشین بود و باعث شد جامعه ایران بازهم کتاب گریزتر شود.

به موازات همه این روندها، دسترسی میلیونها نفر در ایران به موبایل و برنامه های متنوع و کاربردی آن (اپلیکیشن ها) در زمینه های گوناگون سرگرمی، عامل خیلی تاثیرگذاری بر دوری جامعه ایرانی از کتابخوانی بوده و هست. اکنون موبایل به منزله دروازه ای تقریبا ارزان و آسان به جهان بیکران اطلاعات جایگاه نخستین وقت گذرانی در میان ایرانیان، بویژه جوانان و نوجوانان را به خود اختصاص داده است. این روند آنچنان گسترده شده که برخی از مردم به آن اعتیاد پیدا کرده اند، ساعتها در آن غرق شده و نمی توانند بدون آن اوقات خود را بگذرانند. اعتیاد به موبایل، افزون بر آسیبهای شناختی، اخلاقی و فیزیولوژیکی، به معنای دوری جدی از دنیای کتاب و کتابخوانی است.

اما آنچه موجب شد بازهم ایرانیها ساعتهای زیادی از شبانه روز را سرگرم آن شوند راه اندازی و نفوذ شبکه های اجتماعی مجازی (فیسبوک، ایکس، واتس اپ، تلگرام و مانند آنها) بود. آمار لحظه ای کاربران ایرانی اینترنت و شبکه های مجازی را می توان در سایت iranlivestat.ir  مشاهده کرد. در حال حاضر، تقریبا ۴۷ میلیون نفر در ایران کاربر شبکه های مجازی هستند. اگر متوسط استفاده هر نفر را ۵ ساعت در روز در نظر گیریم، رقم وحشتناکی در روز، هفته، ماه و سال خواهد شد.

از سوی دیگر، شبکه های جدیدی نیز توانسته اند ذهن بخشی از جامعه ایران بویژه جوانان را تسخیر کنند. برنامه هایی چون شبکه های پخش فیلمهای سینمایی، سریالهای تلویزیونی، موسیقی، ورزشی، و برنامه های مستند (رایگان یا اشتراکی) مانند نتفلیکس، یوتیوب، پارامونت، دیسنی پلاس، آمازون، و همچنین سرویسهای ایرانی، مانند فیلیمو و تماشاخونه، و در نهایت سرویسهای بازی های رایانه ای (گیم نتها) اکنون بخشی از ذهنیت و وقت ایرانیها را به خود مشغول کرده است.

چنانچه برپایه مشاهدات فردی یک برآورد ساده انجام دهیم به این یافته می رسیم که در هر روز، میلیونها ساعت وقت ایرانیها صرف این امکانات و شبکه ها می شود. در مقابل، مردم میلیونها ساعت از کتابخوانی دور افتاده اند.

بدشانسی های دیگر

گذشته از همه این رخدادهایی که سلسله وار موجب گریز جامعه ایرانی از کتاب و کتابخوانی شده، عوامل دیگری نیز وجود دارد که این وضعیت تاسف بار را تشدید کرد. برخی از این عوامل عبارتند از:

  • تحریمهای گسترده در همه زمینه های اقتصادی که موجب کاهش توان اقتصادی مردم و اجبار آنها به صرفه جویی از جمله حذف هزینه های فرهنگی شده است.
  • اقتصاد بیمار و تورم غیرقابل کنترل که توان بخشی بزرگی از جامعه را گرفت و موجب شد کتاب از سبد خرید خانواده کنار گذارده شود.
  • گرانی کاغذ و هزینه بر بودن چاپ کتاب. قیمت تمام شده کتاب، همپای تورم و حتی بیشتر افزایش یافت، چاپ کتاب در شمارگان بسیار اندک انجام می شود و بسیاری از مردم قادر به خرید کتاب نیستند.
  • مهاجرت بخش بزرگی از جامعه دانشگاهی، فرهنگی و متخصص به کشورهای دیگر. این امر موجب شد تا گروه های زیادی از علاقمندان به کتابخوانی از جامعه ایران محو شوند.
  • ضعیف شدن طبقه متوسط جامعه یران. به لحاظ جامعه شناختی، مردم طبقه متوسط علاقمند به امور فرهنگی و از جمله کتابخوانی هستند. آنها ارزش کتاب را درک می کنند، و از محتوای کتابها برای زندگی بهتر بهره می برند. به بیان دیگر، فرهنگ کتابخوانی در طبقه متوسط جاری است، نه در طبقه بالای جامعه که معیارهایشان بیشتر مادی است و نه در طبقه پایین که به دلیل فقر مادی و فرهنگی و گرفتاریهای گوناگون، از کتاب و کتابخوانی دور هستند. شوربختانه، در حال حاضر، بخش بزرگی از طبقه متوسط ایران به دلایل اقتصادی و غیره (بویژه نفوذ فناوریهای نو و شبکه های اجتماعی)، یا از ایران مهاجرت کرده و یا از بین رفته اند و خرید کتاب از سوی آنان شدیدا کاهش یافته است.
  • به موازات همه این رخدادها، بخش بزرگی از جامعه ایران به دنبال این بوده اند که پیامدهای سخت آن را به شکلی فراموش کنند. به همین دلیل است که از رشد قارچ گونه رستورانها، کافی شاپها و قهوه فروشی ها استقبال می کنند. در همه این مراکز می توان جوانانی را دید که سرگرم نوشیدن، سیگار کشیدن، گفتگو و گذران اوقات بی برنامه خود هستند. آنان گرفتار ناامیدی نسبت به آینده خود هستند و چاره ای جز وقت گذرانی گروهی نمی بینند.
  • و در آخر، نظام آموزشی نیز با رویکردهای موجود (حجم زیاد تکالیف مدرسه و نوع محتواهای کتابهای درسی) موجب بیزاری جوانان و نوجوانان از کتاب و کتابخوانی شده است.

سخن پایانی

این یک واقعیت تلخ است. ما گرفتار یک بدشانسی بزرگ تاریخی حاصل از سلسله ای از رخدادهای دنیای سیاست، اقتصاد و فناوری شده ایم، رخدادهایی ناخواسته که همچون جریانهایی از سیل جامعه ما را به هر سویی برده است. نتیجه آنکه، عادت به خواندن را یا در خود شکل ندادیم و یا بناچار آن را کنار گذاشتیم. وقتی به همه این روندها و تحولات می نگریم درمی یابیم که هر یک از آنها به منزله یک نیروی بازدارنده بزرگ در برابر گسترش کتاب و کتابخوانی (یعنی رسیدن به آگاهی) عمل کرده اند. جامعه در این دوره ها از آگاهی های بایسته و توان لازم برای بهره گیری از این عوامل (رخدادهای دنیای فناوری) استفاده نکرده بلکه مقهور آنها شده است. گاهی سرعت حرکت از یک دوره به دوره بعد آنچنان بالا بوده که جامعه فرصت اندیشیدن و چاره جویی را از دست داده و انگار از یک شوک به در آمده گرفتار شوک بعدی شده است.

در عین حال، و برپایه دینامیسم اجتماعی، امید را نباید از دست داد. باید تلاش کرد تا جامعه ایرانی با کتاب و کتابخوانی که می تواند چالشهای کنونی را به روشهای عالمانه برطرف کند آشتی نماید. در این راستا، اهالی فرهنگ بویژه جامعه استادان، معلمان، کتابداران و روزنامه نگاران نباید نقش بنیادی خود را فراموش کنند. آنها از تجربه و دانش گرانبهایی در زمینه کمک به جامعه برای رسیدن به آگاهی و آشتی با دنیای غنی کتاب برخوردارند.

فتاحی، رحمت الله (۱۴۰۴). « آیا این یک بدشانسی تاریخی برای کتاب، کتابخوانی و کتابداری در ایران نیست؟». سخن هفته لیزنا، شماره 776،  1 دی ماه ۱۴۰۴

 

------------------------------------------------------------------------------

[1] Robert Escarpit

[2]  انقلاب کتاب، پاریس: یونسکو، ۱۹۶۵. [چاپ دوم بازبینی و به روز شده: یونسکو، ۱۹۶۹]

[3] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%AA_%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%BE%DB%8C%D8%AA

[4]  هوشنگ ابرامی. کتاب و پدیده کم رشدی. تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 1357.

[5] https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%BA%D9%88%D9%84%E2%80%8C%D9%87%D8%A7_(%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85_%DB%B1%DB%B3%DB%B5%DB%B2)

[6] Dark Ages

[7] https://www.iranketab.ir/book/13905-discourse-on-method