کد خبر: 28224
تاریخ انتشار: پنج شنبه, 31 فروردين 1396 - 13:06

داخلی

»

اخبار کتاب

اسماعیلیان: آینده عرصه نشر برایم مبهم است

منبع : لیزنا
دومین نشست از سری دوم سلسله نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب» عصر چهارشنبه ۳۰ فروردین برگزارشد.
اسماعیلیان: آینده عرصه نشر برایم مبهم است

به گزارش لیزنا، دومین نشست از سری دوم سلسله نشست‌های «تاریخ شفاهی کتاب» عصر چهارشنبه ۳۰ فروردین با حضور جمشید اسماعیلیان، مدیر انتشارات «پرتو»، نصرالله حدادی و حاج بیت‌الله رادخواه (مشمع‌چی) مدیر انتشارات «تهران- تبریز» در سرای اهل قلم برگزار شد.

مدیر انتشارات پرتو، به معرفی خود پرداخت و گفت: من جمشید اسماعیلیان، متولد هفدهم مهر ۱۳۱۵ در یکی از  شهرهای کوچک اصفهان به نام  دهاقان در یک خانواده هفت نفره به دنیا آمده ام.  مادر من خانه دار بود و بسیار زود، در سن ۳۷ سالگی از دنیا رفت و پدرم هم یک کشاورز بود. فرزند اول خانواده ما شیخ اسدالله که تحصیل کرده نجف بود، فرزند دوم عزیزالله، فرزند سوم من بودم، فرزند چهارم الیاس و فرزند پنجم خواهرم بودند. من در دهاقان به مدرسه «سیروس» می‌رفتم و در آنجا تا کلاس ششم ابتدایی درس خواندم، سپس در ۱۸ سالگی به شیراز رفتم و در آنجا مدتی به کار خواروبار فروشی پرداختم. مدت ۵ سال در شیراز این کار را ادامه دادم و مجدداً به دهاقان بازگشتم و در ۲۷ سالگی در آنجا ازدواج کردم.

وی از  آغاز فعالیت خود در حرفه کتابفروشی گفت: عموی من شیخ عزیزالله اسماعیلیان، سال‌ها در نجف به حرفه کتابفروشی مشغول بود، اما آنچه باعث شد من و الیاس به حرفه کتابفروشی وارد شویم، برادر بزرگم شیخ اسدالله بود. من و برادرم الیاس در سال ۱۳۴۶ به به قم رفتیم و در خیابان حرم یک کتابفروشی باز کردیم.

وی درباره همکاری های خود با کشورهای دیگر گفت: ما در آن زمان از کشورهای عربی مانند مصر، عراق، کویت، لبنان و سوریه کتاب های عربی، تاریخی و مخصوصا کتاب های درسی می‌آوردیم و آنها را اُفست می‌کردیم و به همان کشورها صادر می کردیم درحقیقت کار ما بیشتر به صورت مبادله کتاب بود . البته کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌های بزرگ قم از مشتریان ثابت ما بودند و به نوعی کتاب‌های عربی طلبه‌های قم را ما تأمین می‌کردیم.

 این پیشکسوت حوزه نشر خاطره‌ای از انتشار اُفست کتاب المنجد، گفت: وقتی که ما این کتاب را از کشور لبنان آوردیم در این کتاب نام خلیج فارس به اسم خلیج  ع.ر.ب درج شده بود که ما در چاپ اُفست آن را به خلیج فارس تغییر دادیم و در کتابفروشی‌ها و به همان کشور لبنان و سایر کشورهای عربی ارسال کردیم.

جمشید اسماعیلیان گفت: به دلیل این که دلیل کتاب‌های ما مورد مراجعه بسیاری از بزرگان و علما بود، بسیاری از اساتید کتاب ها را  به صورت قسطی خریداری می کردند. همچنین ما با کتابخانه آیت‌الله مرعشی و دارالتبلیغ متعلق به آیت‌الله شریعتمداری داد و ستد داشتیم.

این موسپیدکرده عرصه نشر ایران ادامه داد: ما در سال ۱۳۵۰ به تهران آمدیم و در خیابان ناصرخسرو در کوچه حاج نائب یک مغازه خریدیم. زمانی که ما به آن محل رفتیم اکثر مغازه‌ها خیاطی بودند و کم کم کتابفروشان به آن محل آمدند و جای خیاطی‌ها را گرفتند.

آن زمان که ما کتاب اُفست می‌کردیم آن را با تیراژ ۲ هزار یا ۵ هزار جلد منتشر می‌کردیم؛ حتی قبل از انقلاب قرآن با خوشنویسی طاهر خوشنویس با تیراژ ۱۰ هزار نسخه چاپ کردیم.

وی از  ابتکاری که در انتشار کتاب با جلد پلاستیکی به کار می برد گفت: من اولین بار این نوع جلد را در بیروت دیدم و در تهران کتاب با جلد پلاستیکی را با تیراژ بسیار بالا چاپ کردم که در زمان انقلاب بسیار مورد استقبال قرار گرفت. به عنوان مثال ما رساله امام خمینی (ره) را با تیراژ صد هزار نسخه‌ای چاپ کردیم.

وی از علاقه‌اش به کتاب و کتابخوانی گفت و ادامه داد: علاقه من آثار حافظ، سعدی و  فردوسی به قدری بود که اشعار این شاعران  را برای خوشنویسی به فاتح عزت پور سفارش دادم و آنها را چاپ کردم. اما ۶ سال هست که به علت سکته دچار پیر چشمی شدم، از مطالعه که علاقه همیشگی‌ام بوده دور ماندم و آن اشعار زیبا را هم کمتر در یاد دارم.

اسماعیلیان از این که نسل‌های بعدی خانواده در عرصه نشر فعالیت کنند، ابراز خرسندی کرد و گفت: وقتی می‌بینم که این راه توسط نوادگان من و برادرانم ادامه پیدا کرده احساس خوبی دارم، اما وقتی احساس خوب من کامل می‌شود که آنها در این مسیر به موفقیت برسند که متأسفانه در شرایط فعلی به دلیل خیلی از عوامل هایی که دخیل هستند آینده این مسیر برایم مبهم است.

وی در پاسخ به سؤال مولف کتاب «تاریخ شفاهی کتاب» مبنی بر اینکه «اگر دوباره به دنیا بیایید چه راهی را در پیش می‌گیرید» گفت: من دوست دارم مورخ شوم، چرا که همیشه به تاریخ و ادبیات علاقه خاصی داشته و دارم، به همین دلیل فکر می‌کنم باز هم کار در حوزه نشر و کتاب را انتخاب می‌کنم. در این ایام هم دیگر در این عرصه فعالیت ندارم، هر هفته چند روز به خیابان ناصر خسرو می‌روم به دوستان قدیمی سر می‌زنم، گرچه امروز به غیر از آقای چیت چیان، از قدیمی‌ها کسی باقی نمانده است.

در پایان این پیشکسوت حوزه نشر گفت: درستکار باشید و در حق همدیگر ظلم نکنید. کتاب بخوانید چرا که کتاب خواندن در نیک بودن افراد تاثیر دارد.

خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: