کد خبر: 25390
تاریخ انتشار: دوشنبه, 19 مهر 1395 - 11:29

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

گاهی دور گاهی نزدیک

به مناسبت روز روستا

خوشابه‌حالت،،،

منبع : لیزنا
مریم گریوانی
خوشابه‌حالت،،،

 (لیزنا، گاهی دور/گاهی نزدیک 169): مریم گریوانی، کتابدار کتابخانه عمومی  آیت ا... موسوی بجنوردی، استان خراسان: توی حیاط خانه ی پدری ام، یک انباری بزرگ و نوساز هست که زمستان ها سرش خیلی  شلوغ و  پر از سیب زمینی و پیاز، حبوبات  ... می شود. ولی تابستان ها همینطور بیکار و علاف مثل سگی افسرده گوشه ی حیاط  می افتد و چرت می زند. هر کس از کنارش رد می شود چیزی طرفش پرت می کند.  پر از خرت و پرت و آت آشغال می شود؛سبد خالی میوه،بیل و کلنگ،جزوه درسی،لباس ها و فرش های کهنه، پلاستیک های گلخانه،دون مرغها،دبه های خالی خیارشور و رب، گلدان های خالی...

امسال، تابستان کلا چرتش را به هم می  زنم. توی گلدانهای خالی گل می کارم وکنار درِ ورودی اش می گذارم. بقیه وسایل  را گوشه ای مرتب می چینم. دار گلیمم را وسطش برپا می کنم.آخر هفته ها که روستا هستم،می بافمش.با صدای هر شانه ای که بر روی گلیم می زنم. چرتش می پرد و زوزه ای می کشد. نخ های رنگی رنگی را از لای انگشت هام از  میان تارها و پودها رد می کنم و نقش گولّک، پرّک و بویه گزه می زنم. او از اینهمه نقش و رنگ لذت می برد و زوزه ای بلندتر و  شادمانه سر می دهد. دو در دارد. یک درش به حیاط باز می شودو آن یکی به کوچه.بالای درِ رو به حیاطش یک شاخه ی انگور هست که تازگی ها به داخل انباری سرک می کشد و انگورهایش را به رخ گلیمم می کشد.از درِ کوچه هم، صبح ها آفتاب خودش را روی گلیمم می اندازد. فکر کنم  انگور و آفتاب  عاشق گلیمم شده اند.رقیب هم هستند.ولی من دختر گلیمی ام را به انگورجماعت  و آفتاب جماعت  نمی دهم.آفتاب،پیر و چروکیده اش می کند و انگور زنجی اش.

صبح ها به صدای پای گوسفندها که از کوچه رد می شوند و به چرا می روند،و صدایشان توی انباری می پیچد،گوش می دهم .عصرها به صدای شادی و دعوای بچه ها و شبها هم صدای آب که برای آبیاری کلم ها و فلفل دلمه ها ... از وسط کوچه می گذرد.


گاهی وقتها، درِ آهنیِ رو به کوچه را نیمه باز می گذارم. بچه ها یکی یکی می آیند و کتابهایی را که از کتابخانه مان برده ام و دورتا دور گلیم چیده ام، انتخاب می کنند و می خوانند. همیشه بچه ای اینجا روی این تشک کنار گلیم هست که کتاب می خواند و لذت گلیم بافی ام را دو چندان می کند.دختر انیس "خانم کوچولوها و آقا کوچولوها" را می خواند، مریم" قصه ی ما مثل شد" زهرا "قصه های مجید" را و  دختر شهناز "دخترک کبریت فروش" را می خواند... قصه ی کتابهایی را که خوانده اند، برایم تعریف می کنند. نخ ها را مرتب می کنند و به گلدانها آب می دهند.  گزارش یک هفته شیطنت ها و آتیش هایی که سوزاندند،می دهند. بچه های گل پری، وقتی مادرشان رفته بوده کوه گینه گندم درو کند.  یواشکی شیر و کاکائو برداشتند و بستنی درست کردند  و هر سه مسموم شدند. به برنامه کودک زنگ زدند و قبض شان زیاد آمده و یا اینکه بچه ها را توی حیاط شان جمع کردند وبا گل و سنگ و آجر خانه دست کردند... زنهای همسایه هم کنارِ دار می نشینند و دردل می کنند و از مشکلاشان می گویند.به زن ها پیشنهاد بافت گلیم و کیف های سنتی می دهم. برای رب هاشان مشتری پیدا می کنم. لباسها و لوازم تحریر اهدایی دوست هایم را بین بچه های نیازمند تقسیم می کنم.خلاصه اینکه، انباری دیگر آن قابلیت انبار بودن و چرتونگی خودش را ازدست داده و برای خودش یک مجتمع فرهنگی هنری... شده، فقط مانده یک فیلم سینمایی پخش کنم که آن هم خواهرم می گوید خودت فیلم سینمایی هستی. می ترسم قیافه بگیرد و دیگر سیب زمینی پیازها را توی خودش راه ندهد. 

 

پدرم وقتی این همه بند و بساط من را می بیند. می گوید. گنم حوقّه چخارتددینگ، خلقه دوریه یِقِدِّنگ . یعنی باز حوقّه در آوردی و مردم رو دور خودت جمع کردی . حوقه یعنی کسی که کارهای عجیب و غریب می کند و مردم دورش جمع می شوند. مثل مارگیرها و شعبده بازها. 

امیری خواه
|
Iran
|
1395/08/12 - 18:25
0
2
اوج سادگی و اوج زیبایی بود..
ممنونم بسیار لذتبخش بود
کتابدار
|
Iran
|
1395/08/09 - 08:49
0
3
سلام خان مریم گریوانی. همکار گرامی . نوشته شما خیلی خیلی جالب بود .خیلی خوشم اومد .
علیرضاامینی
|
Iran
|
1395/08/07 - 21:13
0
3
دوست من بهت تبریک میگم متن زیباو دلنشینی بود
مریم نظری
|
Iran
|
1395/08/01 - 10:21
0
3
کار را زندگی کردن یعنی همین. بسیار زیبا و آموزنده بود.
اینها همان تجربه هایی هستند که باید مستندسازی و ترویج شوند. به امید دیدار شما در کنگره کتابداری. چون قرار است در آنجا - در پانل سواد اطلاعاتی - از کتابداران بیاموزیم و به مستندسازی تجربه هایشان کمک کنیم.
شاد و سلامت باشید :)
کتابداراصفهانی
|
Iran
|
1395/08/01 - 09:03
0
2
سلام.خسته نباشید همکار عزیز .واقعا وقتی داشتم متنو میخوندم خودمو اونجا تصور کردم وتونستم فضا را تجسم کنم .خیلی متن قشنگی بود .چه ادبیاتی....آفرین شما باید نویسنده باشید.
فهیمه صبوری
|
Iran
|
1395/07/25 - 16:03
1
3
چقدر جذاب و شیرین بود. واقعا لذت بردم
پریسا پاسیار
|
Iran
|
1395/07/25 - 15:12
1
6
روی قالی راه رفتن ساده نیست
حرف هایم پیش پا افتاده نیست
من چگونه می توانم بی خیال
روی گل ها پا بکوبم چند سال
بین این گل های زیبا صبح و شام
می چرد آهوی وحشی رام رام
راستی چوپان این آهو کجاست؟
باغبان این همه گل کو؟ کجاست؟
واقعا روح لطیفی داشته
آن که با احساس و نخ گل کاشته
شاید او چندین هزاران پنجره
باز کرده در دلش با هر گره
تکه تکه خامه از دل کنده است
او چطور از قالی اش دل کنده است؟
او به تعریف از خودش لب وا نکرد
پای قالی اسم هم امضا نکرد.

ناصر کشاورز
حسینی
|
United Kingdom
|
1395/07/25 - 13:23
0
5
آفرین!
راه عملی ترویج خواندن یعنی همین.
شما به دو نتیجه مهم از این طریق دست خواهی یافت: شادمانی و سلامت
شادمانی ناشی از مشغول شدن به فعالیتی است که به آن باور دارید و سلامتی حاصل ارتقای سطح فکر جامعه در راستای انسان دوستی و خیر خواهی تمام بشر است.
البته ایندو از نوشته کاربردی و مؤثر شما مشهود است.
azadeh azizi
|
Iran
|
1395/07/25 - 10:55
1
2
vaghean lezat bordam maryam jun
کتابدار روستایی
|
Iran
|
1395/07/24 - 15:24
1
6
واای خیلی قشنگ نوشتید آفرین
ولی
|
iran
|
1395/07/24 - 13:52
0
6
عالی بود و بدون نقص
خالقی
|
Iran
|
1395/07/20 - 11:32
0
12
چه مهربان و ساده و دلنشین. کاش می تونستم سری به این فضای آکنده از مهر بزنم!
یاسمن
|
Iran
|
1395/07/20 - 09:32
1
12
سلام خانم گریوانی عزیز
مدتها بود که متن به این شیرینی و زیبایی نخوانده بودم ،حقا که کتابدار واقعی هستید و با قشنگترین کارها مشغول ترویج کتابخوانی هستید ، فضایی را که برای ماتصویر کردید آنقدر دوست داشتنی است که هم در ذهنم تصورش کردم و هم اینکه دوست داشتم من هم درکنارتان بودم .
دوست عزیزم از اینکه ما راهم در این لحظات زیبا مشارکت دادید تشکر میکنم ، و برایتان آرزوی موفقیت بیشتر دارم.
سوده فرامرزی
|
Iran
|
1395/07/19 - 20:37
0
10
سلام
بسیار عالی
واقعا لذت بردم
مانا باشید
کریمی
|
iran
|
1395/07/19 - 12:46
1
8
دست مریزاد. متن دلچسبی بود. ممنونم.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: