کد خبر: 44366
تاریخ انتشار: یکشنبه, 28 شهریور 1400 - 13:29

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 3:

شور، عشق و سایر احساسات و عواطف مثبت‌تان را بپرورانید

منبع : لیزنا
حمید محسنی
شور، عشق و سایر احساسات و عواطف مثبت‌تان را بپرورانید

فیزیک از هر نظر عالی است. ولی کاملن سرد و بی‌روح است. اگر تنها فیزیک را داشتم نمی‌توانستم به زندگیم ادامه دهم. مانند هر کس دیگری، من نیازمند محبت، عشق، و مهربانی هستم." (هاکینگ، نقل در: فرگوسن. ص 114)

همۀ ما می‌توانیم خاطره‌های زیادی نقل کنیم که سال‌ها درگیر کاری سخت و طاقت‌فرسا بودیم اما امروز بیشتر شیرینی و حلاوت نتایج مثبت آن را حس می‌کنیم. گاهی نیز برعکس، سرمایه‌ها و لحظه‌های گرانمایه‌ای را به دلیل ناخوشی حس و روح و بی‌برنامگی ناشی از آن از کف دادیم. حس و حال خوب، و احساسات و عواطف مثبت همراه آن بیش از هر چیز از خاطرات و افکار خوب مایه می‌گیرد و در عین حال، پیش‌ران حرکت انسان برای انجام کارهاست. افسردگی و دلمردگی نیز بر فعالیت‌های شناختی (ذهن و مغز) و از این طریق بر همۀ کنش‌های حسی- حرکتی انسان تاثیر مخرب و منفی دارد. تا حدی که حتا تشکیل حافظه و یادآوری را نیز مختل می‌سازد. این مصرع از حافظ اهمیت احساسات و عواطف در فعالیت‌های شناختی و هر کار دیگر را نشان می‌دهد: کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد!

هیچ چیز به اندازۀ عواطف و یک حس خوب نمی‌تواند جسم و ذهن آدم را برای یادگیری و انجام سایر وظایف شخصی و اجتماعی آماده کند. هرچه اهداف و چشم‌اندازهای مورد نظر دورتر و دیریاب‌تر باشد بیشتر به احساسات و عواطف مرتبط با آنها نیاز داریم. البته لزومی ندارد که همیشه و همواره حس خوب و نشاط حاصل از آن در جسم و ذهن انسان حضوری فعال و آگاهانه داشته باشد. معمولا نداشتن یک حس بد کافی است تا فعالیتی آغاز شود.

خوشبختانه اغلب خود کار و تلاش همان احساس خوبی و نشاط را در انسان ایجاد خواهد کرد. به‌ویژه اگر نتیجۀ مثبت آن، احساس و عاطفۀ انسانی را کم و بیش تحت تاثیر قرار دهد. گاهی این تاثیر می‌تواند چنان نامرئی و نادیدنی باشد که نسبت به آن حتا آگاهی نداشته باشیم.

اغلب احساس پیشرفت کوچک در کار، یا انجام یک کنش مثبت کافی است تا انرژی و سوخت کافی برای چند ساعت کار مفید فراهم شود. خود این کار و بخصوص پیشرفت ناشی از آن نیز انگیزه‌ای برای ادامۀ کار خواهد شد. عواطف و احساسات ناشی از برخی از تلاش‌های روزانۀ سخت یا تکراری چنان شدید است که زیبایی و شیرینی آن همیشه یا اغلب در زندگی فرد حضور دارد و بلکه وی را ترغیب به تکرار آن در آینده می‌کند.

تلاش کنید با حس و عاطفه‌ای خوب به کار روزانۀ خود پایان دهید تا انگیزۀ شما برای بازگشت به ادامۀ کار بیشتر باشد. در عین حال ناخودآگاه شما را برای کشف و شهود ذهنی آماده‌تر می‌کند! البته این به معنای این نیست که زمانی که خسته و از نظر فکری به بن‌بست خوردید کارتان را برای بازسازی ذهنی و جسمی ترک نکنید! مهارت‌تان در پرورش و مدیریت حس و جسم، و احساسات و عواطف برخاسته از آنها نقش مهمی در توان و کارایی شناختی و حسی – حرکتی خواهد داشت.

من همیشه باور داشتم که شیوۀ زندگی علمی، مانند زندگی مذهبی، درجۀ بالایی از دلبستگی را می‌خواهد و شخص  نمی‌تواند خودش را وقف چیزی کند، مگر آن که با شور و حرارت به آن ایمان داشته باشد. (کریک)

ری برادبری می‌گوید مهم‌ترین اجزای سازندۀ وجود یک نویسنده که او را شکل می‌دهد و در راه رسیدن به مقصدش به پیش می‌راند شور و شوق است. به آنها می‌گویم هوای شوق و شور خویش را داشته باشند. اگر بی‌بهره از شور و عشق و لذت می‌نویسی، نیمچه نویسنده‌ای، یعنی یک چشم‌ات متوجه بازار فروش و استقبال مشتری است و یک گوش را چنان به محافل آوانگارد سپرده‌ای و از خودت غافل مانده‌ای که دیگر خود را به جا نمی‌آوری، چون که نویسنده قبل از هر چیز باید برانگیخته شده باشد، باید آکنده از تب و شوق باشد، بدون چنین نیرویی بهتر است برود دنبال میوه‌چینی یا فعلگی که قطعا برای سلامت جسم هم بهتر است. (ص. 45-50)

مارکز در پایان یکی از کارگاه‌های آموزشی‌اش می‌گوید:

من همۀ شما را می‌بینم و ترس‌های‌تان. بی‌دست‌وپایی‌تان و سوال‌های‌تان مرا به یاد خودم در سن و سال شما می‌اندازد. در ضمن، بازگو کردن تجربه‌هایم برای شما باعث شده به خودم نگاه کنم. هر چه باشد، پنجاه سالی است که نوشتن را شروع کرده‌ام و در این مدت هر روز عمرم را نوشته‌ام. اگر کارتان را دوست ندارید، استعفا بدهید. تنها چیزی که می‌تواند شما را از بین ببرد، انجام کاری است که دوست ندارید. اگر کارتان را دوست دارید، طول عمر و سعادت شما تضمین است. (نقل در: رویای نوشتن، ص. 63)

محققان عصب‌زیست‌شناسی و یادگیری مثل کندل، داماسیو، و گلمن احساسات و عواطف را خط مقدم یادگیری تلقی می‌کنند. زیرا نه فقط عواطف از پیش چیزها را نشان‌گذاری و برجسته، و توجه فرد را به آن جلب می‌کند بلکه در فرایند یادگیری، تشکیل حافظه و یادآوری نیز نقشی اساسی دارند.

بدیهی است هر فردی می‌تواند روش خاص خود را در ایجاد حسی خوب و مثبت داشته باشد. اما این مهم است که پرورش این احساسات، شناسایی، توجه، و ایجاد آن باید بخشی از وظایف روزانۀ آدم در هر کاری باشد.