کد خبر: 44091
تاریخ انتشار: دوشنبه, 28 تیر 1400 - 12:28

داخلی

»

سخن هفته

ساعت کار کتابخانه‌ها را زیادتر کنید:

ثروت معنوی مردم در دستان ما امانت است

منبع : لیزنا
سید ابراهیم عمرانی
ثروت معنوی مردم در دستان ما امانت است

لیزنا، سید ابراهیم عمرانی، سردبیر: سخن هفته شماره پیش را که می‌خواندم، به یاد همه یادداشتهایی می‌افتادم که در همه این ده دوازده سال و در همین ستون سخن هفته نوشته بودم و بودیم و در واقع از جمله نوشته‌های یک سوزن به خودمان بود. جناب محسنی با نثری زیبا و موقر و با احترام کامل از تقلیل مطالبات حرفه‌ای در حوزه کتاب و کتابخوانی  سخن می‌گویند و من به قول خودمان به زبان ساده روستایی می‌گویم اگر می‌خواهید باقی بمانید سطح انتظار مردم را از خودتان بالا ببرید. دقت کنید دوستان: سطح انتظارات مردم از خودتان را بالا ببرید.

به زبان خیلی ساده‌تر، کاری کنید که اگر یک روز نبودید مردم دچار استرس و نگرانی بشوند. آیا می‌توانید؟ مطمئنا اغلب شما خواهید گفت نه و همه تقصیر را به گردن شرایط مملکت خواهید انداخت. قبل از اینکه به این موضوع بپردازم، برایتان نکته ای را یادآوری کنم.

جناب محسنی در اوایل صحبتشان نوشته اند: " .... اعتراض برخی از کتابداران بود در کانال انجمن دوستداران کتابخانه‌های عمومی نسبت به این‌که چرا کتابخانه‌های عمومی نیز مانند بقیه نهادها نباید پنج‌شنبه‌ها تعطیل شوند، بر اساس اطلاعیه دولت برای مدیریت مصرف برق ... ". یعنی کتابداران اعتراض کرده اند که چرا 5 شنبه ها ما را تعطیل نمی کنید، مانند همه اصناف و ادارات؟

همکاران عزیز کتابدارم، به حرفه پرستاری و در کل کادر درمان نگاه کنید. انتظار مردم از این صنف بالاست. اینها پنجشنبه و جمعه ندارند و همیشه در دسترس مردم هستند. همین وضعیت را کتابخانه‌ها در برخی کشورها دارند، نوبت بندی می‌کنند که کتابخانه تعطیل نشود، کتابخانه های عمومی 24 ساعت در روز و 7 روز در هفته مشغول خدمت هستند، چون هر لحظه ممکن است کسی نیاز به استفاده از کتابخانه داشته باشد. چه در کتابخانه های دانشگاهی – تحقیقاتی و چه در کتابخانه‌های عمومی.

آقای محسنی می‌نویسد: " در واقع، ضرورت دسترسی جامعه به اطلاعات و منافع فردی و اجتماعی ویژه آن در آموزش، پژوهش، سرگرمی، سلامتی، نشاط، و کاهش چالش‌هاست که موجب توجه ویژه به کتاب و مطالعه و نهادهای اجتماعی مرتبط با آن شده است‌". من هم موافقم. دسترسی به اطلاعات یک ضرورت است و اطلاعات فقط وب نیست ، آن هم وبی که بسیاری از مطالبش بدون منبع است و خیلی وقتها فقط تبلیغات است و تلقین. و فقط پیامک هم  نیست، ‌یا دست کم هنوز نیست. مقاله "منزلت اجتماعی حرفه کتابداری" را به یاد دارید؟ و سرمقاله هایی در همین رابطه که منزلت اجتماعیِ حرفه‌ای بالاتر است که مسایل ضروری مردم را حل کنند و مردم بیشتر به انها نیازشان می‌افتد و اگر قرار است این حرفه بماند و ما کتابداران بمانیم، نیاز مند این است که همه تلاش کنیم تا مشکلی از جامعه حل کنیم. دسترسیهای ضروری را ایجاد کنیم و در اختیار مردم بگذاریم. بنابراین در بدترین شرایط کرونا نمی‌توانیم کارمان را تعطیل کنیم، حتی جمعه‌ها. حالا می‌فرمائید کرونا است، راه حل بدهید که در دوره کرونا چکار باید بکنیم، راههای مجازی، راههایی با رعایت پروتکلها، ولی نه تعطیلی. تعطیلی به صنف و حرفه‌ی ما ضربه می‌زند.

 عزیزانم، شغل ما تغییر نکرده، فضا و ابزارها و بسترهای آن تغییر کرده، و ما باید با تمام وجود، در هر کتابخانه و مرکز اطلاع رسانی، راه حلهای محلی خودمان را پیدا کنیم و از تعطیل شدن کتابخانه که تعطیل شدن کتابداری و کتابداران را در پی دارد جلوگیری کنیم.  بارها عرض کرده ام ما به نسل آینده کتابداران هم باید فکر کنیم. قرار نیست این حرفه بعد از بازنشستگی ما تعطیل شود، چه بسا که در همین روزها نیز کتابخانه هایی (به ویژه کتابخانه های تخصصی کوچکتر) تعطیل شده‌اند. بنابراین عملکرد ما بر پایداری شغل خودمان و شغل دانش‌آموختگان رشته ما  تاثیر گذار است.  اگر نتوانیم نیاز سازمان/ مردم را برآورده سازیم، فقط به خودمان و به همکاران الآن خود صدمه نزدیم، به کتابدارانی که الآن دارند درس می‌خوانند و قرار است پس از دانش‌آموختگی وارد بازار کار بشوند نیز لطمه و آسیب زده ایم.

این روزها دیده اید که برای محیط زیست و آب تابلو می‌زنند که آب و محیط زیست ودیعه فرزندان ما هستند . ما باید از آنها نگهداری کنیم و به دست آنها برسانیم. حرفه ما هم در همین وضعیت است. اتفاقات تکنولوژیک در جهان، به ویژه فناوری اطلاعات و نیز ارتباطات، بخش سنتی حرفه ‌ما را تهدید می‌کند و در برخی کتابخانه ها به ویژه کتابخانه های تخصصی، که کل مدیریت دانش سازمان را نیز باید به کوله بار قبلی خود اضافه کنند، تا برجای بمانند، با معضلات پیچیده‌تری روبرو بوده ایم و همانطور که گفته ام، در تهران خودمان چندین کتابخانه تخصصی را به علت کارآمد نبودن تعطیل کرده‌اند. اگر وضع به همین ترتیب بخواهد پیش برود ما چیزی از بدهی خود در دست نداریم که به صاحبانش یعنی کتابداران نسل بعد تقدیم بپردازیم و از هم اکنون ورشکسته تشریف داریم.

سری هم به صحرای کربلای فرهنگ و دغدغه فرهنگ بزنیم

در بالا اشاره کردم که مشکلات زیاد است و در یادداشت جناب آقای محسنی هم به آنها وسیعا اشاره شده و مشکلاتی است اساسی. درد معاش و معیشت همیشه بر فرهنگ غلبه داشته و اینجا گفتنش تکراری است ولی مگر ما متولیان فرهنگ نیستیم؟ مگر نه اینکه ما باید از فرهنگ پاسداری کنیم؟ مگر ما کتابدار نیستیم و شغل ما همین نیست؟

کتابدارانی که دغدغه فرهنگ دارند، مطمئن هستم که الآن دارند تایید می‌کنند، لیکن ما با طیفی از کتابداران روبرو هستیم که هرگز کتاب نخوانده و نمی خوانند. و اکثریتی هم بین این دو طیف بال بال می‌زنند، گاهی به این طرف می‌افتند و گاهی به اون طرف. طیف آن طرف خط را که اهل فرهنگ است را به خوبی می‌شناسیم، علاوه بر شغلشان و وظیفه اداریشان کارهای متنوع داوطلبانه فرهنگی و بدون مزد و منت فراوان می‌:نند، لیکن طیف انتهای خط، کار خودشان و وظیفه اداری خودشان را انجام نمی دهنئد، چه رسد به اینکه انتظار داشته باشید، یک کارفرهنگی داوطلبانه هم انجام دهند. خلاصه خلاصه بگویم ، میز یک شغل فرهنگی را اشغال کرده اند و اصلا دغدغه‌ی فرهنگ ندارند. قدیمترها که اصلا نمی‌خواندند و باز خطرشان کمتر بود ولی در این چند ساله که همه پیامک خوان شده‌اند، و همه وبولوژیست شده اند، خطرناک شده اند، چون دائما در حال جابجایی اطلاعات بی منبع و بدون ماخذ هستند که بسیاریش تولید بنگاههای تجاری است و بسیاری دیگر تولید سپاههای سایبری دوست و بیگانه که هیچ ماخذ و منبعی نیست و شایعه ایست در اندازه دیوار مسجد شاه اصفهان و پاسخ شیخ بهایی به پیرزن شایعه ساز. به این طیف  اگر دقت کنید، گوشی از دستشان نمی‌افتد این عزیزان از بد حادثه به اینجا (کتابخانه) پناه آمده اند و چه بسا که اگر چارچوبهای اداری نباشد همین دو تا کتاب و نصفی را هم امانت نمی دادند و می‌نشستند پشت میزشان تا ساعات حضورشان تکمیل شود و بروند دنبال کارهایی که دوست دارند.

همانطور که عرض کردم، در یادداشت آقای محسنی در هفته پیش اشاره به مشکلات مدیریتی در مملکت شد. در تایید آن، اخیرا مصاحبه ای از استاد حسن علیزاده دیدم که ایشان گلایه مند مدیران بخش موسیقی کشور بود، که مدیرانی به مدیریت موسیقی کشور می‌آیند و می‌روند که هیچ ربطی به موسیقی ندارند ولی تصمیم گیرندگان اصلی حوزه ما هستند و در همه امور موسیقی بدون ذره‌ای دانش و تجربه دخالت می‌کنند .

در حوزه خودمان باید عرض کنم چهل سال است کتابخانه‌های دانشگاهی و تخصصی ما در 90% موارد با هیات علمی‌های رشته های دیگر اداره می‌شوند و آنانکه در اطراف خود یک مدیر قوی کتابدار به عنوان معاون ندارند، بسیار ضعیف عمل کردند و در مواقعی حتی تخریب هم کرده‌اند، لیکن برای مدیران کلان مملکت احتمالا آن قدر مسایل دیگر مهم است که این را نمی بینند و نمی خواهند ببینند. آن قدر درگیر چندهزار میلیون تومان اختلاسها هستند که اصلا نمی‌خواهند به این مسایل فکر کنند. نماینده مجلس ما اخیرا گفته‌اند که دختران قمه کش تحت تاثیر بانوان ورزشکار و افتخار آفرین کشورند. احتمالا خودشان نباید از اخلاق درستی برخوردار باشند، اگر بودند، می دانستند که اغلب ورزشکاران اسوه‌های اخلاق هستند. نمونه هایی چون غلامرضا تختی و پرویز دهداری زبانزد خاص و عام هستند. درد بسیار زیاد است ولی به خودمان برگردیم. وظیفه‌ی ما به عنوان کارگزار و کارکنان بخش فرهنگی چیست؟ تعطیلی کتابخانه. کم کردن ساعات کتابخانه؟ پشت میز کتابخانه پیامک فرستادن؟ 

خاطره ای را برایتان تعریف کنم از نیمه دهه 60 که دچار شوک عصبی سنگینی شدم و کارم به روانپزشک کشید و مدتی تحت نظر بودم تا بهبود نسبی حاصل شد. و گذشت و 15 سال برنگشت و بعد از 15 سال دوباره و در یک شوک عصبی دیگر بازگشت و مرا از پای انداخت. من به همان پزشک مراجعه کردم و دوباره با روش ایشان درمان شدم و روزی که دکتر روانپزشک به من می‌گفت که خوب فعلا دیگر نیازی نیست به من مراجعه کنی، دستورهایی داد که آنها را رعایت کنم و در پایان به من گفت ببین من دفعه پیثش هم به تو این دستورها را داده بودم و خوب بد نبوده چون پلنزده سال بازگشت نکرده بوده ولی خیلی مراقب باش و فرمود، ببین جوون مردم عادی و عامه مردم، اگر دستشان زخم شود، چون زخم را به چشم خودشان می‌بینند فوری به فکر مداوا می‌افتند و ضد عفونی می کنند و روی آن را می‌بندند و مراقبت می کنند تا زخم کاملا خوب می‌شود ولی زخمی را که نمی بینند، به آن بی توجهی می‌کنند. یادت باشه که عصبهای تو زخمی است و هر آن ممکن است دوباره عفونت کند، و حواست باشد ه این زخمها گاهی مزمن می‌شود.

زخم فرهنگ را مدیران ما نمی بینند یا به نفعشان نیست که ببینند. هر چه  این زخم عمیق تر و کاری تر به نفع اختلاس کنندگان. زخم فرهنگ در کشور ما مزمن است، این زخم مانند تورم و فاجعه آب و فرونشست زمین به راحتی و با محاسبات ریاضی و فیزیکی قابل اندازه‌گیری نیست و چون کیفی است، و نمی توانند ارزیابی دقیقی از آن بدهند دست به دامن آمار می‌شوند و الحمدلله که آمارها هم همه خوبند و الآن عموم مردم دارند خیلی عالی فرهنگی زندگی می‌کنند و کتاب می‌خوانند و فیلم خوب می‌بینند و صدا و سیما سریال های دو ریالی تولید نمی‌کند و مدیران فرهنگی ما دغدغه فرهنگ دارند. زخم فرهنگ در کشور ما فکر می‌کنم از مزمن گذشته و کاملا در بستر افتاده و در گیر زخم بستر هم خواهد شد. همین روزها بوی عفونت از زخم بسترش بلند خواهد شد، و مدیران فرهنگی کشور من از همان نوعی هستند که استاد حسین علیزاده می‌گویند. مدیریت کلان مملکت بیشتر بر امنیت و اقتصاد تکیه دارند و فرهنگ به حال خود رها است. و ما که کارکنان بخش فرهنگ هستیم نیز در جای خودمان قرار نگرفته‌ایم و به همین دلیل با تیشه به ریشه خودمان و حرفه‌مان و آیندگان حرفه‌مان می‌زنیم.

برای ختم موضوع باز هم سری به صحرای کربلا بزنم و به شما یادآوری کنم که کتابخانه عمومی کتابدار کتابخوان نیاز دارد. کتابدار کتابخوان دغدغه فرهنگ پیدا می‌کند و دیگر به دنبال تعطیل کردن کتابخانه نمی‌رود. حتی در شرایط کرونایی تلاش خودش را می کند که راه حلهای کرونایی بیابد و با پروتکلهای بهداشتی کارش را بکند و کتابخانه‌اش فعال باشد. دوستان من تعطیلی کتابخانه ها به نفع ما و به نفع کشور ما و به نفع همکاران ما و به نفع فرزندان ما نیست. ما به ویژه در کتابخانه‌های عمومی وظیفه‌ای سنگین برعهده داریم. من پشت میز اینگونه کتابخانه ها بوده‌ام و الآن هم دستی از دور برآتش دارم. بسیاری به من کتابدار به عنوان راهنمای فرهنگی و راهنمای مطالعه و خواندن نگاه می‌ کنند.  دوستان عزیزم، کتابدار کتابخوان یک قدم از من جلوتر است، فقط به آمار فکر نمی‌کند و به کیفیت هم می‌اندیشد. بیائید پیامک خوانی را کمتر کنید، بیائید بیشتر بخوانید، بیائید با کیفیت‌تر بخوانید، در محافلتان فقط کلیپها و متنهای بی منبع برای هم نخوانید، به کیفیت هم بیندیشید و بدانید که زخم فرهنگ در کشور مزمن شده، و نگهداری دائمی می‌خواهد. از شما عزیزانم می‌خواهم که اندکی به خود بیائید و به فکر فرزندان خودتان که باید در همین جامعه و با هزارن انسان از همه شکل و گونه در تماس باشند باشید.

در پایان  شما را به صحبتی از سینماگر، و سینما خوان و سینما دان خوب کشورمان اکبر عالمی که خداوند بیامرزدش و نور به مزارش بتاباند برایتان نقل می‌کنم و بیش از این وقتتان را نمی‌گیرم. تلاش کنید کتابخانه‌ها ساعتهای بیشتری در خدمت مردم باشند. اکبر عالمی در مصاحبه‌ای می‌گوید: "فرصت پرداختن به مزخرفات را نداریم. به یک دانش‌آموز بگوئیم که عمر من و تو و عمر پدر تو و پدربزرگ تو انقدر در راز خلقت کوتاهه که تو فرصت نمی‌کنی موسیقی مزخرف گوش بدی، کتاب مزخرف بخونی، فیلم دری وری نگاه کنی. این وجود تو عالی‌ترین، مقدس‌ترین، موجودیست که پروردگار خلق کرده، ضمن اینکه باید پرهیز کنی از خود گنده بینی. یکی از چیزهایی که در من هیجان به وجود میاره و در من ایجاد انگیزه می‌کنه، وقتیه که یک کتاب یا یک فیلم خوب می‌بینم احساس می‌کنم آدم دیروز نیستم. وقتی با یک آدم جدید ملاقات می‌کنم حس می‌کنم که آدم دیروز نیستم و وقتی که به یک سخنرانی می روم و  تمام وجودم می‌شه گوش کردن و توجه کردن و حس می‌کنم آدم دیروزی نیستم. از این چیزا خیلی می تونم بگم. تمام دور تا دور ما چیزهایی هست که ما می‌تونیم برداریم و اونا رو بریزیم توی جیب خودمون و ثروت معنوی ما می‌شه.

بله دوستان بخشی از ثروت معنوی مردم در دایره کار حرفه‌ای ما است، آن را نگهداری کنیم و به دست اهلش برسانیم. ساعت کار کتابخانه‌ها را زیادتر کنید، مردم وقت کمی دارند. ما هم وقت کمی داریم. 

عمرانی،‌سیدابرهیم. «ساعت کار کتابخانه‌ها را زیادتر کنید: ثروت معنوی مردم در دستان ما امانت است». سخن هفته لیزنا، شماره 547،  28 تیر ۱۴۰۰.