کد خبر: 44717
تاریخ انتشار: سه شنبه, 02 آذر 1400 - 10:41

داخلی

»

پژوهش و نگارش (پاورقی)

پژوهش و نگارش 18:

اهمیت زبان در فرایند پژوهش و نگارش

منبع : لیزنا
حمید محسنی
اهمیت زبان در فرایند پژوهش و نگارش

تصویرها و تصویرسازی‌های ذهنی و زبانی چنان در هم تنیده است که تصور جدایی آنها دشوار است. گرچه توانایی‌های زبانی در همۀ انسان‌ها وجود دارد اما شواهد علمی و تجربه نشان از این دارد که توانایی‌های زبانی اگر در همان اوان کودکی و نوجوانی به کار گرفته نشود نه فقط یادگیری زبان را به طور کل از دور خارج می‌کند بلکه به دلیل عدم ارتباط زبانی تصویرسازی‌های ذهنی و حتا کم و کیف تجربه‌های حسی، حرکتی و شناختی دیگر هم مختل می‌شود. همۀ اینها اهمیت زبان در فرایندهای گوناگون ارتباط فرد با محیط درونی و بیرونی و انباشت مغز از تصویرهای گوناگون و استفاده از آنها برای ارتباط بهتر در آینده را برجسته می‌سازد.

ایجاد تصویرهای تازه از تصویرهای موجود در مغز با کمک توانایی‌های زبانی و سایر توانایی‌های حسی، حرکتی و شناختی یک توانایی ویژه و متفاوت است. با کمک این توانایی‌ها می‌توان تصویرهای مغز را با هم ترکیب کرد و بی‌نهایت تصویر تازه از آنها ساخت؛ نوعی بازی با تصویرها برای تولید الگوهای تصویری و مدل‌های تازه است. واژها و تصویرهای زبانی را می‌توان مواد و مصالحی تلقی کرد که با آنها ساختمانی تازه ساخته می‌شود. در عین حال، توانایی‌های زبانی و شناختی دیگر را می‌توان مجموعۀ مهارت‌های استفاده از این مواد و مصالح در نظر گرفت. مانند نجار و بنایی که نه فقط مهارت نجاری و بنایی دارد بلکه همۀ مواد و مصالح مورد نیاز برای بنایی و نجاری را نیز از افراد و محل‌های متفاوت تامین می‌کند و از آن مهم‌تر، خود نیز بخشی از آنها را تولید می‌کند. و همین، قدرت تصویرسازی زیادی به وی می‌دهد. همچون موم نرم و انعطاف‌پذیری که به هر شکلی قابل تبدیل باشد.

به همین دلیل لازم است حساسیت نویسنده یا محقق به وزن واژه‌ها و نمادهای زبانی و جایگاه آنها در متن، فرایندهای اندیشه‌ورزی و  شناختی و حتا کنش‌های حسی و حرکتی به حدی زیاد شود که به ناخودآگاه شناختی یا حافظۀ روندی وی منتقل شود. در این صورت، کم و کیف اندیشه‌ورزی، نگارش، پژوهش و کنش‌های شناختی و حتا حسی و حرکتی او نیز به همان نسبت ارتقا پیدا خواهد کرد.

این مساله بیش از هر چیز به رابطۀ بین زبان و اندیشه و همینطور رابطۀ زبان با کنش‌های گوناگون انسان مربوط است. زیرا واژه‌ها تنها مرکب از حروفی نمادین برای اطلاق نامی برای اشیا، چیزها، انتقال مفاهیم، و توصیف تصویرهای مغزی نیستند. بلکه هر واژه و جمله یک فرضیه دربارۀ مشاهدات و سایر کنش‌ها و دریافت‌های انسان صادر می‌کند.

اتکا و وابستگی نویسنده و محقق به زبان و واژه‌های زبانی سبب شده است تا نقش و اهمیت آن در فرایندهای شناختی مرتبط با پژوهش و نویسندگی بیش از سایر حوزه‌ها باشد. او باید این توان را داشته باشد که همۀ تجربه‌های حسی و حرکتی و شناختی خود را بر دوش همین واژه‌های محدود اما جملات نامحدود حمل کند و در صورت نیاز معانی، مفاهیم، و حتا واژه‌های تازه خلق کند که نوعی تصویر تازه است. بر همین اساس لازم است تسلط یک نویسنده و محقق نسبت به واژه‌ها، زبان و ادبیات در حدی باشد که بتواند مفاهیم و معنای مورد نظر خود را به آسانی از طریق آنها خلق و منتقل کند.

از میان همۀ این کنش‌های حسی، حرکتی و شناختی باید به اهمیت کنش‌های زبانی و نقش آن در وحدت‌بخشی به همۀ کنش‌های دیگر اشارۀ ویژه کرد.