کد خبر: 45646
تاریخ انتشار: شنبه, 17 ارديبهشت 1401 - 08:51

داخلی

»

برگ سپید

مسابقه جایزه برگ سپید:

معرفی کتاب بابا لنگ دراز

منبع : لیزنا
عاطفه دارابی
معرفی کتاب بابا لنگ دراز

درباره‌ی نویسنده

«جین وبستر» بانوی نویسنده‌ی آمریکایی  در ۲۴ ژوئیه ۱۸۷۶ در نیویورک متولد شد و در سال ۱۹۱۶ در نیویورک سیتی وفات یافت.

تحصیلات خود را نخست در مدرسه‌ی «لیدی جین گری» در نیویورک و سپس در کالج «واسار» به اتمام رسانید. چندین سال دور دنیا مسافرت کرد و مدتی هم در ایتالیا زندگی کرد، سپس بعد از مدتی به نیویورک  برگشت و در سال ۱۹۱۵ با یکی از وکلای دادگستری مرسوم به «گیلن فورد مک کینی» ازدواج کرد.

جین وبستر نواده خواهری «مارک تو این» نویسنده‌ی شهر آمریکایی است. یکی از شاهکار‌های او همین کتاب بابا لنگ دراز است، که انتشار این اثر دراماتیک با موفقیت شایانی روبه‌رو شد.

ازجمله آثار او شامل: «وقتی که پاتی به دانشکده رفت»، «ویت پرنسس»، «جری جوان»، «راز چهار استخر»، «هیاهوی بسیار درباره‌ی پتر» و «دشمن عزیز» است.

درباره کتاب

او یک  نویسنده و نمایشنامه‌نویس مشهور آمریکایی بود. وبستر عمیقا نگرانی خود را نسبت به زندگی فقرا، به خصوص بی‌خانمان‌ها، یتیمان و کودکان مجرم بارها ابراز کرده بود. به همین دلیل تصمیم گرفت کتابی درباره داستان زندگی جودی ابوت بنویسد. این کتاب در سال 1912 منتشر شد و  به سرعت موفقیت‌های تجاری بزرگی را کسب کرد.

این کتاب  به یکی از مشهورترین رمان‌های جهان تبدیل شد. این شهرت تا حدودی به اقتباس‌های سینمایی، سریال، نمایشنامه یا کارتون نیز مربوط می‌شد. در ایران انیمشین آن (انیمه ژاپنی) بیش از رمانش در نزد مردم محبوب است.

این داستان به شیوه‌ای بیان شده است که هر فردی در هر سن و سالی، می‌تواند آن را بخواند.

جین وبستر در این کتاب برجنبه‌های سرگرم کننده، عواطف و احساسات مثل بخشش، دوستی، صبر و پایداری... توجه می‌کند.

او در این کتاب طرفدار حقوق زنان در اجتماع است.

خلاصه کتاب

جودی ابوت با آن موهای قرمز بافته شده‌اش، دختر مهربان و یتیم ولی در عین حال شاد و باهوشی است که پدر و مادرش را زمانی که هنوز کودکی بیش نبود، از دست داد. او در خیابان بسون در نیویورک سیتی پیدا و به یتیم خانه جان‌گیر منتقل شد، جایی که او توانایی خود برای نوشتن را کشف کرد. یکی از مقالات او توجه وکیلی به نام «جان اسمیت» را جلب می‌کند و بدون آنکه جودی او را بشناسد، جان به او اجازه می‌دهد تا تحصیلات خود را برای حضور در دبیرستان یاد بود لینکلن ادامه دهد.

جودی از راه دور نگاهی کوتاه به خیرخواه اسرارآمیز خود به هنگام خروج از یتیم‌خانه می‌اندازد، سایه کشیده او نشان از مردی قد بلند دارد، او نامش را «بابا لنگ دراز» می‌گذارد. تنها درخواست پدر برای ارائه کمک هزینه تحصیلی این است که جودی یکبار در ماه نامه‌ای برای او بنویسد. اگر چه جودی ابوت می‌داند که هرگز به نامه‌هایش پاسخ نخواهد داد، او بیشتر و بیشتر در مورد این نجیب‌زاده بی‌نظیر و مهربان قدیمی خود کنجکاو می‌شود. همچنین، هم‌کلاسی‌های جودی در دبیرستان عبارتند از: سالی مک‌براید و جولیا پندلتون.

در همین حال، رابطه دیگری را با جرویس پندلتون آغاز می‌کند، عموی یكی از هم اتاقی‌هایش در دبیرستان. از طریق نامه‌های ماهانه جودی به پدر و همچنین نزدیکی او به جرویس، رشد او را از یک دختر یتیم دور افتاده به زنی مستقل نشان می‌دهد.

بخشی از کتاب

نامه نوشتن به کسی که انسان ندیده و نمی‎شناسد کمی مضحک است، اصلاً برای من نامه نوشتن عجیب و غریب است من کسی را نداشتم که برایش نامه بنویسم بنابراین اگر نامه‌های من درجه یک نیست امیدوارم ببخشید… من همه عمر تنها بوده‎ام، ناگهان یک نفر پیدا شده که نسبت به من و سرنوشت آینده من اظهار علاقه کرده است، لذا من تمام این تابستان راجع به شما فکر کرده‌ام.

احساس می‎کنم خانواده‎ای پیدا کرده‎ام،حالا نمی‎دانم شما را چه خطاب کنم، چون هیچ اطلاعی از شما ندارم. ولی آنچه مسلم است شما پاهای درازی دارید و من تصمیم گرفته ام، شما را بابالنگ دراز خطاب کنم، امیدوارم به شما برنخورد، این شوخی بین ما دو نفر خواهد بود و به مادام لیپت هم نخواهیم گفت.

بابالنگ دراز عزیز من عاشق دانشکده هستم و بیش از همه عاشق شما که مرا به دانشکده فرستادید، آنقدر خوشحالم که از شدت هیجان خوابم نمی برد. شما نمی دانید اینجا با پرورشگاه «ژان گریر» چقدر فرق دارد. دلم برای دخترانی که نمی‎توانند به این دانشکده بیایند می‎سوزد.

خوشی های بزرگ زیاد مهم نیست، مهم این است که آدم بتواند با چیزهای کوچک خیلی خوش باشد. باباجون من رمز واقعی خوشبختی را کشف کردم و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد. من می خواهم بعد از این، زندگی فشرده بکنم و هر ثانیه از زندگی ام را خوش باشم. می خواهم وقتی خوش هستم بدانم که خوش هستم.

کلام آخر

یکی از نقات قوت این کتاب ساده و روان بودنش است که بخاطر نامه‌های جودی رنگ و بوی خاصی به خود گرفته است.

این داستان برای تشویق و توانایی‌ها و استعدادهای زنان برای ورود به جایگاهی بالاتر و بدست آوردن حقوق پامال شده در جامعه‌ی مرد سالاری است. در این داستان یاد می‌گیرید که خودتان باشید، بدون ترس و واهمه حرفتان را بزتید، برای خواسته‌ها و رویاهایتان تلاش کنید و عیبی ندارد که گاهی در زندگیتان اشتباه کنید یا ناامید شوید.

منابع

وبستر، جین. بابا لنگ دراز. ترجمه: میمنت دانا. تهران: نشر صفی علیشاه، ۱۳۸۵.

وب سایت کتابراه. بابا لنگ دراز. معرفی کتاب . آدرس لینک

وب سایت کافه بوک. بابا لنگ دراز. معرفی و نقد کتاب. آدرس لینک

وب سایت چطور. کتاب بابا لنگ دراز اثر جین وبستر؛ نامه‌های یک دختر جوان به قهرمان زندگی‌اش. آدرس  لینک

وب سایت فیدیبو. کتاب بابا لنگ دراز. نقد و بررسی کتاب. آدرس لینک

مشخصات کتاب

وبستر، جین/ بابا لنگ دراز؛ مترجم: میمینت دانا./ تهران: صفی علیشاه، ۱۳۸۵، (184 صفحه).

درباره نویسنده ی این متن

عاطفه دارابی متولد سال ۱۳۷۹، دانشجوی کارشناسی رشته ی علم اطلاعات و دانش شناسی  هستم. علاقه مند به زبان و فعالیت های دانشجویی و مطالعه.

***خواننده محترم لطفا درباره این یادداشت نظر خود را بیان کنید، نظرات شما در نتایج مسابقه در نظر گرفته می‌شود.