داخلی
»مقاله های روز


دکتر جعفر مهراد استاد پیشکسوت علم اطلاعات و بنیانگذار موسسه ISC: در روزنامه عصر ایران مقاله ای را خواندم با عنوان : «توماس کوهن؛ فیلسوفی که پشت پرده علم را نشان داد / اهمیت تغییر پارادایم». این مقاله در تاریخ دهم مهرماه ۱۴۰۴ انتشار یافته است. در این روزنامه از قول کوهن گفته می شود که علم نه به صورت خطی و پیوسته پیشرفت می کند، بلکه تحت تاثیر پارادایم ها عمل می کند. در دنباله می افزاید: دانشمندان در دوران «علم عادی» در چارچوب پارادایم موجود کار می کنند و سعی دارند مسایل و پدیده ها را بر اساس قواعد پذیرفته شده توضیح دهند.
همان طوری که با علاقه و اشتیاق این مقاله را می خواندم یاد تحصیل در دوره دکتری کتابداری و اطلاع رسانی در دانشگاه کیس وسترن رزرو (Case Western Reserve University), کلیولند، اوهایو در امریکا افتادم. سپتامبر ۱۹۷۶ این دوره را شروع کردم. در ترم اول درسی داشتیم با عنوان Foundation با کد درس ۵۰۰ که اخذ این درس برای دانشجویان دکتری اجباری بود. همان گونه که از نام این درس بر می اید، درس مزبور با مبانی سر و کار داشت و کتاب «ساختار انقلاب های علمی» این فیلسوف از یکی منابع خواندنی ترم مزبور بود. این درس را پروفسور کنراد راسکی، که متخصص در تاریخ فلسفه قرون وسطی بود، به زیبایی تاریخ تفکر غربی و تفکرات نظری را با بیانی شیوا ولی نه چندان اسان، به توسعه علمی دوران معاصر پیوند می زد.
با زنده نگهداشتن یاد و خاطرات این دوره، اکنون می کوشم از اموخته های آن دوران استفاده کنم و پارادایم های مطرح در علم اطلاعات را تحت عنوان «پارادایم های فکری در علم اطلاعات» مورد بحث قرار دهم.
علم اطلاعات به عنوان یک حوزه میان رشته ای، از طریق چارچوب های فکری مختلفی تکامل یافته است که چگونگی درک، سازماندهی و انتشار دانش توسط پژوهشگران را تبیین می کند. مفهوم پارادایم ها، که توسط توماس کوهن در اثر برجسته اش «ساختار انقلاب های علمی» (۱) رواج یافت، دریچه ای را برای بررسی مبانی نظری و تحولات درون علم اطلاعات فراهم می کند. در زیر، ابتدا نظریه پارادایم کوهن را توضیح می دهم.
درک نظریه پارادایم کوهن:
توماس کوهن با این استدلال که پیشرفت علمی از طریق رشد پایدار و تجمعی رخ نمی دهد، بلکه از طریق تغییرات انقلابی در مفروضات اساسی بوجود می اید، فلسفه علم را متحول کرد. یک پارادایم، در چارچوب کوهن، مجموعه ای از باورها، ارزش ها، تکنیک ها و نمونه هایی است که توسط اعضای یک جامعه علمی به اشتراک گذاشته می شود. این پارادایم ها با تعریف مسایل، روش های قابل قبول و استانداردهایی برای راه حل ها موجبات پژوهش های علمی را فراهم می اورد.
کوهن چندین مرحله را در توسعه علمی شناسایی کرد: «علم پیش پارادایمی»، که با مکاتب فکری در ارتباط است؛ «علم عادی»، که در آن پژوهشگران در یک پارادایم تثبیت شده به حل معما ها (مسایل) می پردازند؛ «بحران»، زمانی که ناهنجاری ها انباشته می شوند و پارادایم غالب را به چالش می کشند؛ «انقلاب»، جایی که یک پارادایم جدید ظهور می کند؛ و در نهایت، ایجاد دوره جدیدی از علم عادی. این الگوی چرخه ای ثبات و تغییر، چارچوب قانع کننده ای را برای درک چگونگی تکامل علم اطلاعات به عنوان یک رشته علمی ارایه می دهد. چگونه؟ به شرح زیر:
۱- پارادایم فیزیکی: اطلاعات به عنوان یک شی:
اولین پارادایم در علم اطلاعات را می توان به عنوان پارادایم فیزیکی یا کتابشناختی توصیف کرد که از اواخر قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم غالب بود. در این دیدگاه، اطلاعات را به عنوان یک شی ملموس، عمدتا کتاب ها، اسناد و …، می بینیم. در اولین پارادایم، تمرکز بر سازماندهی، ذخیره سازی و بازیابی این مواد بود.
همه می دانیم که این پارادایم ریشه در سنت های علوم کتابداری دارد مانند سیستم های رده بندی، قواعد فهرستنویسی و کنترل کتابشناختی. پیشگامانی مانند ملویل دیویی با سیستم رده بندی دهدهی خود، و شیالی رانگاناتان با اصول سازماندهی کتابخانه و پنج قانون علم کتابداری خود، نمونه هایی از این رویکرد بحساب می اید. فرض اساسی این بود که مدیریت موثر اطلاعات مستلزم سازماندهی نظام مند مواد فیزیکی بر اساس این قوانین استاندارد و رده بندی های سلسله مراتبی است.
این پارادایم با معرفت شناسی پوزیتیویستی (اثبات گرایی) همسو بود که فرض می کرد اطلاعات را می توان به صورت عینی سازماندهی کرد و نیازهای کاربران را می توان از طریق مکانیسم های بازیابی برآورده کرد (۲). موفقیت این پارادایم را در توسعه سیستم های جامع کتابخانه ای، فهرست های مشترک (فهرستگان ها) و استانداردهای بین المللی کتابشناختی، که امروزه هم هنوز برای سازماندهی اطلاعات اساسی هستند، مشاهده می کنیم.
2-پارادایم شناختی: اطلاعات به عنوان فرایند:
در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، فرضیات پارادایم فیزیکی به شدت توسط محققان زیر سوال رفت. در دومین پارادایم، پارادایم شناختی به این ترتیب بوجود آمد که توجه ها از اطلاعات به عنوان یک شی به اطلاعات به عنوان فرایندی که در ذهن انسان رخ می دهد، معطوف شد. این امر نشان دهنده یک انقلاب واقعی کوهنی در این حوزه بود (۲).
نظریه های معنابخشی (Sense-making theory) برندا دروین (۳)، فرضیات غیرعادی دانش (anonymous states of knowledge ) نیکلاس بلکین (۴)، و مدل های شناختی بازیابی اطلاعات (cognitive models of information retrieval) پیتر اینگورسن (۵) نمونه هایی از این رویکرد جدید بحساب می ایند. الگوهای شناختی تاکید داشت که نیازهای اطلاعاتی از شکاف های دانش ناشی می شوند و سیستم های اطلاعاتی موثر باید فرایندهای شناختی فردی و زمینه های موقعیتی را در نظر بگیرند.
این تغییر الگو با انباشت ناهنجاری ها در پارادایم فیزیکی به سرعت توسعه یافت، مثلا این که سیستم های بازیابی سنتی مانند فهرست برگه ها، علیرغم پیچیدگی فنی خود، در برآورده کردن نیازهای واقعی کاربران شکست خوردند. در اینجا بود که پژوهشگران مشاهده کردند که پرس و جوهای یکسان می توانند معانی متفاوتی برای کاربران مختلف داشته باشند و این موضوع عمیقا بر رفتار جستجوی اطلاعات تاثیر می گذارد (۶).
الگوی شناختی، مفاهیمی مانند قضاوت ربط، رفتار جستجوی اطلاعات و طراحی کاربر محور را بوجود اورد که اساسا آن گونه که تفکو ساراسویچ (استاد بزرگوارم) می گوید، نحوه رویکرد دانشمندان علم اطلاعات را نسبت به کارشان تغییر داد (۷).
3-پارادایم اجتماعی: اطلاعات به عنوان یک پارادایم اجتماعی:
دهه ۱۹۹۰ شاهد یک تحول پارادایمی دیگر بود. در اینجا، پژوهشگران به محدودیت های فزاینده ای که رویکردهای شناختی داشت، پی بردند. پارادایم اجتماعی، تحت تاثیر بر ساخت گرایی اجتماعی، جامعه شناسی دانش و مطالعات فرهنکی، اطلاعات را به عنوان یک ساختار اجتماعی و نهفته در جوامع و فرهنگ ها تبیین کردند.
تحلیل دامنه هیورلند و البرشتسن(۸)، مطالعات الفریدا چتمن (۹) در مورد فقر اطلاعاتی و جهان های کوچک و کار در جوامع اطلاعاتی، همه نشانگر این چرخش اجتماعی بود. استدلال این پارادایم آن بود که انچه به عنوان اطلاعات محسوب می شود، نحوه سازماندهی و روش استفاده از آن، همگی توسط زمینه های اجتماعی، هنجارهای فرهنگی و رویه های جامعه شکل می گیرند. بر اساس این پارادایم، اطلاعات را نمی توان از طریق شناخت فردی فهمید، بلکه باید آن را در سیستم های اجتماعی مورد بررسی قرار داد. در نتیجه، این پارادایم هم عینیت گرایی رویکرد فیزیکی و هم فردگرایی رویکرد شناختی را به چالش کشید. توجه این پارادایم به طوری که اشاره کردم بر مسایل نابرابری اطلاعاتی و این که چگونه جوامع حاشیه نشین اطلاعات را به طور متفاوت تجربه می کنند، استوار بود
4-پارادایم فناوری: اطلاعات در شبکه های دیجیتال:
پارادایم فناوری که از دهه ۲۰۰۰ به بعد به وقوع پیوسته است، به اطلاعات به عنوان داده هایی نگاه می کند که می توانند به صورت محاسباتی پردازش، به صورت الگوریتمی تجزیه و تحلیل و از طریق شبکه ها توزیع شوند. عناصر شاخص این پارادایم تجزیه و تحلیل کلان داده، هوش مصنوعی، یادگیری ماشین و بازیابی اطلاعات الگوریتمی است.
در همین پارادایم فناوری است که متاسفانه رشته علم اطلاعات ودانش شناسی در دانشگاه های ایران از درک به موقع این پارادایم بازماند و در نتیجه از قافله تحولات فناورانه و بین رشته ای عقب افتاد. در حالیکه رشته هایی چون علم داده، علوم کامپیوتر و فناوری اطلاعات با شتابی چشمگیر مسیر رشد و نوآوری را پیمودند، ولی علم اطلاعات و دانش شناسی در ایران نتوانست جایگاه شایسته خود را در این منظومه جدید تثبیت کند و آنگونه که می بینیم هنوز هم در تلاش است تا هویت و نقش خود را در عصر داده محور و هوش مصنوعی باز تعریف کند. (در این مورد در حال نوشتن مطلبی هستم که در نوبت بعد ارایه خواهم داد)
تکثر پارادایمی:
در نوشته های مختلف، توضیحات متعددی برای این تکثر وجود دارد. علم اطلاعات، علمی میان رشته ای است که از علوم کتابداری، علوم کامپیوتر، روانشناسی شناختی، جامعه شناسی و سایر رشته ها به وفور استفاده می کند. پیچیدگی های پدیده های اطلاعاتی به دیدگاه های چندگانه نیازمند است، زیرا پارادایم های مختلف، جنبه های مختلفی از تولید، سازماندهی و استفاده از اطلاعات را روشن می کنند. علاوه بر این، دغدغه های عملی در علم اطلاعات اغلب به جای پایبندی به یک چارچوب نظری واحد، نیازمند ادغام عملی رویکردهای مختلف است. به عبارت دیگر، اطلاعات همزمان فیزیکی، شناختی، اجتماعی و فناوری است. پارادایم های مختلف، جنبه های مختلف این پدیده چند بعدی را تبیین می کنند. آینده علم اطلاعات نه در موفقیت یک پارادایم واحد، بلکه در ادغام دیدگاه های متعدد نهفته است که پژوهشگران و متخصصان را قادر می سازد تا به چالش های عمیق اطلاعاتی پیش روی جامعه بپردازند.
--------------------
منابع:
۱- کوهن، توماس. ساختار انقلاب های علمی. تهران: ترجمه سعید زیبا کلام، سازمان سمت، ۱۳۹۴.
(این کتاب توسط سه ناشر: سمت، قصه و فرهنگ نشر نو به فارسی ترجمه شده است)
2- Hjorland, B. (2002). Epistemology and the socio-cognitive perspective in information science. Journal of the American Society for Information Science and Technology, 53 (4), 257- 270
3- Devin, B. (1992). From the mind’s eye of the user: The sense-making qualitative-quantitative methodology. In J. D. Glazer & R. R. Powell (Eds), Qualitative research in information management (pp. 61- 84). Libraries Unlimited
4- Belkin, N. J. (1980). Anomalous states of knowledge as a basis for information retrieval. Canadian Journal of Information Science, 5, 133-143
5- Ingwersen, P. (1996). Cognitive perspectives of information retrieval interaction: Elements of a cognitive IR theory. Journal of Documentation, (53) 1, 3-50
6- Wilson, T.D. (1981). On user studies and information needs. Journal of Documentation 37 (1), 3-15
7- Saracevic, T. (1975) Relevance: A review of and a framework for the thinking on the notion in information science. Journal of the American Society for information science, 26 (6), 321-343
8- Hjorland, B., & Albrechsten, H. (1995). Toward a new horizon in information science: Domain analysis. Journal of the American Society for Information Science 46 (6), 400-425
9- Chatman, E. A. (The impoverished life-world of outsiders. Journal of American Society for Information Science. 47 (3): 193-206

۱. از توهین به افراد، قومیتها و نژادها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهامزنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیامها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمانها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.