کد خبر: 47593
تاریخ انتشار: دوشنبه, 16 مرداد 1402 - 09:59

داخلی

»

سخن هفته

شاخص‌های اساسی برای مدیریت کتابخانه‌های ایران:

متهم اصلی: مدیریت‌های کوتاه مدت

منبع : لیزنا
سید ابراهیم عمرانی
متهم اصلی: مدیریت‌های کوتاه مدت

لیزنا؛ سید ابراهیم عمرانی، سردبیر : دوستی در شبکه حکایت زیر را برایم فرستاده بود که شاید به دست شما هم رسیده باشد، ولی خواندن دوباره اش هم خالی از لطف نیست:

حکایت دویست ساله ما ....

حدود ۱۶۰ سال پیش ملک التجار روسیه یک دست چای خوری برای امیر کبیر تحفه فرستاد.

امیر اندیشید که آیا صنعت گران زبردست ایرانی می توانند نظیرش را بسازند؟

سالها بعد در ایام نوروز جمعی در باغ چهل ستون اصفهان به تفریح نشسته بودند در این بین گدایی پیش آمد و درخواست کمک نمود و گفت:

من واقعا گدا نیستم سرگذشتی دارم اگر حوصله ی شنیدن دارید برایتان تعریف کنم.

او گفت: در زمان صدارت امیر کبیر یک روز حاکم اصفهان صنعت‌گران شهر را احضار کرد. گفت آیا می‌توانید کسی را که در میان شما از همه استادتر است معرفی کنید.

صنعت‌گران مرا معرفی کردند. 

حاکم گفت: امیرکبیر برای انجام کار مهمی تو را به تهران خواسته است و من در تهران به حضور امیر رسیدم. سماوری نزد امیر بود او سماور را آب و آتش نمود و تمام اجزاء سماور را بیان کرد و گفت: می‌توانی سماوری مانند این بسازی؟

من تا آن زمان سماور ندیده بودم جلو رفتم و پس از ملاحظه گفتم بله می توانم.

امیر گفت این سماور را ببر، مانندش را بساز و بیاور.

من سماور را برداشتم مشغول شدم پس از اتمام کار سماور ساخته شده را نزد امیر بردم و مورد پسند واقع شد. امیر پرسید این سماور با مزد و مصالح به چه قیمت تمام شده است؟ من عرض کردم روی هم رفته ۱۵ ریال. امیر دستور داد تا امتیاز نامه‌ای برای من بنویسند که فن سماور سازی به طور کلی برای مدت ۱۶ سال منحصر به من باشد و بهای فروش هر سماور را ۲۵ ریال تعیین کرد.

پس از صدور این فرمان گفت به حاکم اصفهان دستور دادم که وسایل کارت را از هر جهت فراهم نماید.

در بازگشت به اصفهان بسرعت مشغول کار شده و چند نفر را نیز استخدام کردم و مجموعا مبلغ۲۰۰ تومان خرج شد. اما هنوز مشغول کار نشده بودم که از طرف حکومت به دنبال من آمدند من را همچون دزدان نزد حاکم بردند.

تا چشم حاکم به من افتاد با خشونت گفت: میرزا تقی خان امیر کبیر از صدارت خلع شده و دیگر کاره‌ای نیست. تو باید هر چه زودتر مبلغ ۲۰۰ تومان را به خزانه ی دولت برگردانی.

در آن هنگام من پولی نداشتم پس دستور مصادره اموال من صادر شد. با این وجود بیش از ۱۷۰ تومان فراهم نشد. برای ۳۰ تومان دیگر مرا سر بازار برده و در انظار مردم چوب زدند تا اینکه مردم ترحم کرده و سکه های پول را به سوی من که مشغول چوب خوردن بودم پرتاب کردند. سرانجام آن ۳۰ تومان هم پرداخت شد. اما به خاطر آن چوب‌ها و صدمات چشم‌هایم تقریبا نابینا شده و دیگر نمی‌توانم به کارگری مشغول شوم از این رو به گدایی افتادم....

 

این حکایت دویست ساله ماست که با تغییر اشخاص و حاکمان کل زیر ساخت هایمان را شخم میزنیم !!!

 

*****

این حکایت را قبلا خوانده بودم، ‌لیکن این بار جمله ای در زیر آن دیدم که تکانه شدیدی بنده را لرزاند و مرا به شدت به یاد امروزمان انداخت: این حکایت دویست ساله ماست که با تغییر اشخاص و حاکمان کل زیر ساخت هایمان را شخم می‌زنیم !!!

بله با تغییر اشخاص کل زیر ساختهایمان را شخم می‌زنیم. نیروهایی را که بدنه اصلی کارشناسی دولت هستند و در هیچ جای دنیا و با هیچ تغییری در راس هرم قدرت (چه دولت و  چه سازمانها) جابجا نمی‌شوند را تغییر می‌دهیم و اصطلاح بسیار درست  «نیروهای اتوبوسی» را به جد و نه به طنز برای آن ساخته‌ایم و بکار می‌بریم.  ”بصورت اتوبوسی با خودشان آدم می‌آورند" را در گینس به نام ایران ثبت کرده‌اند که موجب بسی مباهات است که در گینس هم مقام آورده‌ایم.

بگذارید از یک حساسیت مهم در دسترسی و امور مالی تحقیق که همه شما کم و بیش از آن مطلع هستید مثالی بیاورم تا ببینید روی استفاده از منابع مالی در همه جای دنیا حساسیتها بسیار زیاد است و مثال را از کسب و کار خودمان حوزه مجموعه ها و پژوهش می‌آورم، داستان  دسترسی آزاد:

داستان دسترسی آزاد را سالها است می‌خوانیم و می‌نویسیم.[1] اصل اساسی و شروع بکار دسترسی آزاد در بوداپست با این مضمون آغاز می‌شد: "چرا باید دانشگاهها و موسسات پژوهشی برای یک مقاله دوبار هزینه کنند؟ یک بار برای تولید مقاله سرمایه‌گذاری کنند و بار دیگر برای خرید و دسترسی دادن به همان مقاله (اشتراک نشریات)". و در همه جا به این عبارت بر می‌خورید "چرا مالیات دهندگان (جیب مردم) باید دوبار بپردازند؟". این فریاد از دل کتابداران که خود در سیستمهای کشورشان مالیات دهنده بوده‌اند بیرون آمد که هنوز پیشگامان دسترسی آزاد هستند.

‌حالا همین را بگیرید و با خود به مدل اتوبوسی ممالک محروسه خودمان بیاورید. واقعا گینس فقط نباید ثبت کند، باید هورا بکشد. چهل سال بیشتر است که از جیب مردم (مالیات دهندگان و صاحبان حقیقی منابع نفتی) برای  هر کاری چند بار هزینه می‌شود (از اختلاسهای چند هزار میلیاردی بگذریم و به همین سیستم اداری برگردیم)، هربار و با هر تغییر جناحی در راس حاکمیت، ادارات و وزارت خانه‌ها و شرکتهای دولتی مثل نفت و  گاز و پترو شیمی و برق و آب و نیرو و .... "باش، پس موجود می‌شود[2]" می‌گردد. لطمه های این کار صددرصد سیاسی و جناحی و هزینه بر را محاسبه کرده اید؟ اینجا مردم مانند شعار اونور آبی دسترسی آزاد برای هر کاری دوبار هزینه نمی دهند،‌ چند بار هزینه می‌دهند. اینجا برای تربیت هر کارشناس خبره‌ای در سیستم اداری بارها و بارها هزینه می‌دهیم. مدیرانی که می‌آیند، تا می‌آیند به محیط خود مسلط شوند، دوره رئیس قبلی تمام شده، ‌و ایشان هم خود باید سوار اتوبوس شوند.  در یکی از  معظم‌ترین موسسات کتابداری ایران دیدیم که با آمدن یک رئیس جمهور، رئیس ستاد انتخاباتی ایشان در فلان شهرستان به ریاست آمدند و در دوره بعد رئیس ستاد انتخاباتی فلان گروه اجتماعی. حالا از اینجا به بعدش باید دنبال شانس بگردیم که چه فرمانهای نابجایی داده شده، ‌و چه کارهای تجربه شده‌ای کنار گذاشته شده، و چه چرخهایی که از اول ساخته شده است و هزینه همه اینها به قیمت تورم و بالا رفتن قیمت نان و قوت مردم طبقات پایین جامعه انجام شده و دست هم برنمی‌دارند.

این حکایت فقط مربوط به من در حوزه کتابخانه‌داری مملکت نیست، در همه حوزه ها همین است: 

"مجید مجیدی ... عضو هیات مدیره کانون پرورش کودکان و نوجوانان، در همایش  مدیران کل کانون، با تاکید بر این‌که فعالیت در حوزه فرهنگ ...  نیازمند نگاه بلندمدت و آینده‌نگر است، گفت: «یکی از آسیب‌های جدی که در حوزه فرهنگ با آن روبرو هستیم، این است که عمر مدیریت در این حوزه بسیار کوتاه است.[3]"

و خبر دیگر:  "مدير تربيت بدني ارتش در منطقه اصفهان گفت: تغيير مكرر مديران ورزشي اين استان در سالهاي گذشته به تمام بخش هاي ورزش لطمه زده است. سرهنگ 'حسين عادلي'  افزود: هيات ها و بخش هاي ورزشي استان تكليف خود را با تغييرات زودهنگام در مديريت ورزش و جوانان اصفهان نمي‌دانند[4]."

از زهره پریرخ و باز هم از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برایتان نقل قول کنیم: "نکته دیگر آمد و شدهای مدیران متعدد است. چقدر بد است که چنین سازمانی (کانون) هر دو سه سال یک‌بار مدیر عوض می‌کند. تا مدیری بیاید و خط و مشی یک سازمان را درک کند و با آن سازمان بخواهد پیش برود، عوض می‌شود و مدیر دیگری می‌آید. این رفت و آمدهای بسیار سبب می‌شود که کم‌کم کانون به شکل یک مرکز فلج در بیاید"[5].

و خبری دیگر با عنوان: "نگاهی به عواقب ناشی از تغییر مکرر مدیران : جالب اینکه وقتی یک ساز و کار استبدادی حاکم شده توسط مدیران قبلی را نادیده بگیرند فرض را به آزمون مجدد هر پدیده‌ای قرار دهند و به همین خاطر مدیران ارشد می‌آیند و می‌روند و همراه این آمد و رفت موجی از جابجایی ها در سطوح مدیران میانی و پایه‌ای در سازمانها به راه می افتد و بررسی ها نشان داده است که متأسفانه عمر مدیریت در کشور ما 2 سال و یا کمتر است که امروز جامعه ما متأثر از چنین حرکاتی در بیشتر سازمان ها و وزارت خانه ها به چشم می‌خورد که طبعاً امکانات و منابع ملی ما را مورد تهدید قرار می دهند. متأسفانه در سازمان ها به جای خردورزی مجموعه ای از باندهای سیاسی به صورت بده و بستانها و تصفیه نمودن اعمال بر اساس رفتار گذشته و در نهایت تمام نگرانی او از برداشتن و تغییر و تحولات است که موجب نادیده گرفتن لیاقت ها است ...  [6]".

و باز هم مقاله ای دیگر: "جوان‌مرگی مدیریتی در شهرداری: اکو ایران : رییس کمیسیون عمران و حمل و نقل شورای شهر تهران گفت که آقایان هوشیار فقط 6 ماه،  هدایت 7 و نیم ماه‌، جعفری یک ماه و ده روز، شایسته اصل 9 ماه، غضنفری 11 ماه و خسروی 7 ماه مدیر بودند و دوران کوتاه مدیریت‌ها جز ضرر و زیان به شهر و شهرداری، هیچ دستاورد دیگری ندارد" .

نیز ...  "جعفر تشکری هاشمی نسبت به تغییرات زودهنگام در شهرداری انتقاد دارد . او در صحن شورای شهر تهران در تذکری گفت که : این طبیعی است که یک مدیر ارشد تلاش کند تا با انتصاب مدیران مورد نظر به اهداف پیش‌بینی شده خود برسد و در این راستا، از افرادی استفاده کند که هدف‌های سازمانی و مأموریت‌های محوله را به نحو شایسته‌ای انجام داده و تحقق می‌بخشند اما شاهدیم این اتفاق در شهرداری تهران تبدیل به قاعده ای شده که مدیران در رفت و آمد باشند و سال به سال تغییر کنند[7]".

"مدیران سیاسی پاشنه آشیل دولتها هستند" نیز موضوع یک خبر دیگر در آینه جم است: "آینه جم- تغییر مدیران با نگاه سیاسی و وابستگی‌های غیرمتعارف باندی و جناحی پاشنه آشیل دولت‌ها و مجموعه‌های اقتصادی است، تغییرات در صورتی مثمرثمر و سازنده خواهد بود که باعث افزایش بهره وری و بهبود شاخص‌های عملکردی سازمان شود، نه اینکه این تغییرات به چالشی در روند رشد و توسعه سازمان تبدیل گردد[8]".

من هم در مقاله از باشگاه خرید تا کنسرسیوم [9]1386 و هم در مصاحبه با جلال حیدری در مجله الکترونیکی عطف با تجربه سالها کار اجرایی نوشتم و اینک باز هم تاکید می‌کنم: 1)آن قدر که مدیریتهای کوتاه مدت به کتابداری ایران لطمه زده، ‌مدیریتهای غیر تخصصی لطمه نزده است. من به متخصص بودن مدیران به شدت باور دارم، ‌ولی کوتاه مدت بودن عمر مدیران لطمه های بسیار جبران ناپذیری به کارهای ما زده و می‌زند. 2) در این زمینه به مدیر بودن متخصصانی که مدیریت یک کتابخانه را برعهده می‌گیرند نیز به شدت نیاز داریم. در این 50 سال کار  کتابداری بارها دیدم که عضو هیات علمی رشته خودمان یا یک متخصص علوم اطلاعات یا کتابداری به ریاست یک کتابخانه بزرگ/ مرکزی رسید و چون ارتباطهای خوبی با مدیریت سازمان/ دانشگاه نداشت، و شم مدیریت خوبی هم نداشت، حاصل خوبی باقی نگذاشت. از مدیرانی که ارتباط خوبی داشتند ولی تعهدشان بیشتر به کیش شخصیت و جیب خودشان بود و کتابخانه و کتابداری مملکت، در وجودشان درونی نشده بود حرفی نمی‌زنم.

 بنابراین و با استناد به چهار عنصر فلکی، باید بگویم: تخصص، شم مدیریت، طولانی بودن زمان مدیریت، و تعهد کاری چهار عنصر مهمی هستند که اگر دولتها اجازه بدهند، عملیاتی شود، مطمئنا ما هم برای هر کاری فقط یک بار هزینه خواهیم کرد.   (تعهد کاری نزد من با تعهد کاری که ارزشی‌ها فریاد می‌زنند و در پرده اختلاسهای چندین هزار میلیاردی می‌کنند تفاوت دارد. برای من تعهد وفادار ماندن به یکایک مردم ایران و به معنی گذر از کیش شخصیت یا جاه طلبی بی مایه و جیب مبارک است).

راستش مقاله همینجا تمام شد و آن را بستم که برای انتشار بفرستم که دوستان عزیز اتفاقی یادداشت آقای زیدآبادی را در گروه گذاشتند که راست کار این سخن هفته بود و حیفم آمد این مژده جانکاه را به اطلاعتان نرسانم که اتوبوس جدیدی حاضر شده، و کشورمان برای سفر به نیستی باز هم آمادگی بیشتری پیدا خواهد کرد . خداوندا از این قوم به کج رفته به فریادمان برس:

وزیر ارشاد و 400 جوان حزب‌اللهی و مرجفون

 

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از ورود 400 جوان حزب‌اللهی به وزارتخانه تحت امرش تا آخر تابستان خبر داده است تا بدنه آنجا را تغییر دهند.

زشتی وعده وزیر ارشاد بر هر آدم آشنا به مبانی حقوقی و سیاسی دولت‌های ملی در عصر کنونی آشکار است، اما زشت‌تر از آن اینکه آقای اسماعیلی زشتی وعده زشت خود را درک نمی‌کند و در ملاء عام به تصمیم خود افتخار می‌کند.   مبنای اصلی عدالت در جوامع کنونی، به رسمیت شناختن حقوق مدنی و سیاسی برابر تک تک اتباع کشور از طرف دولت‌هاست و همه فرصت‌ها و مناصب مدنی و اداری و سیاسی باید بر اساس صلاحیت حرفه‌ای و تخصصی افراد توزیع شود.  از نگاه وزیر ارشاد اما گویی مناصب اداری این کشور، ارث پدری قشر خاصی از پیروان یک عقیده به نام حزب‌اللهی‌هاست و باقی اقشار و طبقات مردم، هیچ حق و حقوقی در این زمینه ندارند. 

این نگاه، یعنی طبقه‌بندی جامعه به کاست‌های عقیدتی مختلف و توزیع حقوق و مزایا و امکانات و امتیازات اداری و اقتصادی و سیاسی بین اعضای یک کاست و محروم‌سازی کاست‌های دیگر از همه آنها! 

آیا حق‌خوری و ظلم و تبعیضی زشت‌تر و استخوان‌سوزتر از این در دنیا یافت می‌‌شود؟ 

کدام عدالت یا انصاف حکم می‌کند که 400 جوان حزب‌اللهی تا دو ماه دیگر جذب وزارت ارشاد شوند و همزمان جوانان مردم گروه گروه در پی یافتن شغلی راه آوارگی در بلاد غربت را در پیش گیرند؟ 

با چه مجوزی، سرزمینی را که ملک مشاء تک تک اتباع آن است، به انحصار یک کاست عقیدتی در می‌آورید و بعد بر این تبعیض خانمان‌سوز نام عدالت می‌نهید؟ بسیار وحشت‌انگیز است که مسئولان کشور با مؤلفه‌های عدالت در دولت ملی، تا این سطح ناآشنایند و بعد دم از عدالت هم می‌زنند!  با چنین وضعی، آقای رئیسی نگران شایعه‌سازی "مرجفون" است که بد را خوب و باطل را حق جلوه دهند. کدام حق؟ کدام باطل؟ روز روشن در برابر انظار عموم، به اِعمال تبعیض عقیدتی افتخار کردن و بعد نگران مرجفون بودن؟ متأسفانه دستگاه ذهنی برخی مسئولان چنان بسته است که این بحث‌ها هر اندازه هم که تکرار شود، به ذهن آنها راهی باز نمی‌کند. راه خود را می‌روند و کار خود را می‌کنند و این هم نتیجه‌اش! 

امضاء: احمد_زیدآبادی

سایتهای مختلف را نگاه کردم. انصاف نیوز[10] و چند پایگاه خبری دیگر عین متن بالا را منتشر کرده اند.

 

عمرانی، سیدابراهیم.« شاخص‌های اساسی برای مدیریت کتابخانه‌های ایران: متهم اصلی: مدیریت‌های کوتاه مدت». سخن هفته لیزنا، شماره 654، 16 مردادماه ۱۴۰۲.

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] .اولین همایش/کارگاه دسترسی آزاد در ایران را با کمک شورای سیاستگزاری تامین منابع علمی وزارت علوم، با دعوت از چهار کارشناس غیر ایرانی در آبان ماه سال 1384 در تالار اجتماعات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار کردیم که نزدیک 100 شرکت کننده حضور داشتند و80 نفر آنها روسای کتابخانه های مرکزی دانشگاههای کشور بودند. گرد هم آمدند تا با این پدیده آشنا شوند و در آن همایش که با پشتیبانی کامل شورای کتابخانه‌های دانشگاه تهران برگزار گردید، بنده در مورد وضعیت تامین منابع در ایران صحبت کردم و سخنرانانمان خانم دکتر سگبرت از بریتانیا، آقای الکساندر کوزنیتسف از کنسرسیوم نیکون روسیه، خانم سوزان ولدز من مدیر اتحادیه کنسرسیومهای شش گانه آفریقای جنوبی که بعد از آن مدیریت پژوهش در وزارت علوم کشورآفریقای جنوبی را برعهده گرفتند و خانم ریتا کوپریته از لیتوانی که اکنون دبیر آیفل هستند، بودند.

شاید من کمی عجول بودم، دسترسی آزاد در 2002 در بوداپست مجارستان کلید خورد و بیانیه بتسدا دسترسسی آزاد در اکتبر 2003 و بیانیه برلین در مهر ماه 1384 (اکتبر 2004) منتشر شد و همایش ایران در دیماه 1384 (ژانویه 2005)  برگزار شد. و همان سال نیز در مجله چاپی انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران به سردبیری جلال حیدری‌نژاد  و در دوره مسئولیت دکتر سعید اسدی درکمیته انتشارات انجمن به معرفی دسترسی آزاد مبادرت کردم و تا کنون پیگیری و اطلاع رسانی این حوزه به کتابداران و سیاستگزاران علم  ایران را مسئولیت خود دانسته‌ام[1].

[2] . إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ» . (از ویکی شیعه 10/5/1402)  

[3] . مجیدی، مجید: تغییر مدام مدیران فرهنگی، لطمه جدی وارد کرده. فارس  (Fars News) . 20 اردیبهشت 1402                                       

[4] . تغییر مکرر مدیران ورزشی در اصفهان....  .   خبرگزاری جمهوری اسلامی. 21 دی 1392       

[5] . پریرخ، زهره.  تغییر زودهنگام مدیران، «کانون پرورش فکری» را فلج کرد. تسنیم 15 شهریور 1401

 [6] نگاهی به عواقب ناشی از تغییر مکرر مدیران. پایگاه خبری تحلیلی عصر خبر، 23 بهمن 1397

[7] 6. جوانمرگی مدیریتی در شهرداری. اکو ایران.  پایگاه خبری تحلیلی عصر خبر . 13 شهریور 1401

[8] . تغییر مدیران با نگاه سیاسی پاشنه آشیل دولتها و مجموعه‌ های اقتصادی ..... . پایگاه خبری تحلیلی آینه جم. 21 فروردین 1402

[9] . عمرانی، سید ابراهیم. از باشگاه خرید تا کنسرسیوم: گـزارش تجربهء خرید جمعی مجلات چاپی و الکترونیکی‌ دانشگاه‌های‌‌ تحت‌ پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری.  اطلاع شناسی 1386 شماره 15 و 16

[10] . وزیر ارشاد و 400 جوان حزب‌اللهی و مرجفون . انصاف نیوز. 6 مرداد 1402