کد خبر: 48287
تاریخ انتشار: جمعه, 13 بهمن 1402 - 11:53

داخلی

»

تورقی و درنگی و گوشه چمنی

عشقی نهفته در پستوی کتابفروشی‌ها از رهگذر کتابخانه باغ ملک:

بخش دوم: پرسه در کتابفروشی‌ها، در متون ادبی معاصر

منبع : لیزنا
عبدالرسول خسروی
بخش دوم: پرسه در کتابفروشی‌ها، در متون ادبی معاصر

لیزنا؛ عبدالرسول خسروی عضو هیأت علمی گروه آموزشی کتابداری و اطلاع رسانی پزشکی بوشهر: در حین صحبت‌ها چشمم به کتاب یادداشت‌های کتابفروش جلال برجس ترجمه معانی شعبانی می‌خورد. پیش از آنکه به امان پایتخت اردن، زادگاه نویسنده، پرتاب شوم، ناگهان سر از پاریس در می‌آورم و به داستان چگونگی پناه گرفتن نویسنده در یک کتاب‌فروشی قدیمی عجیب و غریب در پاریس و ماجراهای جالبی که طی اقامتش برای او اتفاق افتاده است، می‌اندیشم. به موازات آن، جرمی مرسر را می‌بینم؛ روزنامه نگار کانادایی، فقیر و بیکار که بر کرانه جنوبی رود سن در پاریس قدم می زد تا اینکه با کتابفروشی کوچکی به نام شکسپیر و شرکا مواجه شد. مرسر از این کتابخانه کتابی خرید و کارکنان آن جا از او دعوت کردند که با آنها چای بنوشد. مرسر برای چندین هفته در طبقه‌ی بالای کتابفروشی زندگی کرد، برای مالک کتابفروشی یعنی آقای جُرج ویتمن مشغول به کار شد، روابطی عاشقانه را تجربه کرد و ماجراهای بزرگ و کوچک زیادی را از سر گذراند. در واقع، داستان سفری به سرزمین عجایبی ادبی در پاریس است. روایت داستانی شگفت‌آور است از دوره‌ای که در آن زندگی، او را به یکی از اسرارآمیزترین نقاط پاریس کشاند و سرنوشتش را برای همیشه تغییر داد. همه‌ چیز از یک بعدازظهر سرد زمستانی شروع شد؛ درست چندین روز پیش از آغاز هزاره‌ی دوم میلادی و زمانی که دنیا در گرماگرم سال نو، غرق در جشن و پایکوبی بود و پاریس به‌عنوان نورانی‌ترین ستاره‌‎ی این بزم در مرکز جهان می‌درخشید. در این میان اما جرمی بی‌توجه به دنیای پرزرق‌و‌برق پیرامونش و با چشمانی بسته به روی درخشش مفتون‌کننده‌ی خوش‌‌بینی عمومی جامعه‌ی اروپایی هزاره‌ی جدید را آغاز کرد؛ نا امید از آینده‌‌ی شاد و بی‌نظیری که جهان امیدوارانه انتظارش را می‌کشید. او که ملال‌انگیزترین روزهای عمر خود را سپری می‌کرد، گریزان از تمام مشکلات، شهرش را با هرآنچه آن‌جا داشت رها کرد و با دستانی تهی و قلبی سرشار از ترس و تردید به پاریس پناه برد و پاریس درست درحالی‌که ذهنش او را لحظه‌به‌لحظه بیشتر به لبه‌ی پرتگاه تاریکی و وحشت نزدیک می‌کرد، دستانش را گرفت و درهای جادویی دنیایی عجیب و متفاوت را به رویش گشود.

آقای ملکی از سختی‌ها و مشکلاتی که برخی اوقات پیش پایش می‌گذارند، نیز سخن می‌گوید و گلایه و شکوه دارد. سخنانش مرا به روزگار ابراهیم کتابفروش در اردن پرتاب می‌کند. ابراهیم کتابفروشی که شهرداری دکه کتابفروشی وی را تخریب می‌کند تا به بهانه توسعه مبلمان شهری، این مکان را به شخص ذی‌نفوذ دیگری واگذار نماید، غافل از اینکه این تخریب زندگی ابراهیم را ویران و به سمت و سوی دیگری سوق می‌دهد. هر چند رمان‌‌ها و داستان‌های زیادی در این سال‌ها نوشته شده که محوریت‌شان بر زندگی، خاطره‌نگاری، یادداشت‌نویسی و ... عاشقان کتاب و کتاب‌فروش‌ها بوده است. باز نگاهم به کتاب یادداشت‌های کتابفروش می‌افتد. با تورق در کتابهایی با این تم، می‌توان از «تنهایی پرهیاهو»ی بهومیل هرابال تا «شکسپیر و شرکا»ی جرمی مرسر و انبوهی کتاب پر از قصه‌ی دیگر، به روایت‌گری داستان‌های نابی از کتاب‌خوان‌ها و کتاب‌فروش‌هایی رسید که تجربه نشان داده که عاشقان کتاب‌ها در سرتاسر جهان، از خواندن روایت‌های دیگر عاشقان کتاب لذت وافری می‌برند و از آن‌ها استقبال می‌کنند. اگر سرخوشی در عین خمودگی، خموشی، درخودفرورفتگی و استیصال هانتاکه‌ی تنهایی پرهیاهو را کنار شورمندی پر از زندگی و میل به هم‌زیستی و عاشق‌پیشگی جرمی شکسپیر و شرکا را کنار هم بگذاریم، با آمدن «یادداشت‌های کتابفروش» جلال برجس، به سویه‌ی دیگر این داستان‌ها می‌رسیم که برآمده از ذهن و زبان، تاریخ و اکنون شهروند خاورمیانه بودن است. به کتاب برجس باید ورای دیگر کتاب‌های ازاین دست نگریست و پیوند میان قصه‌هایی که خوانده می‌شود و آگاهی حاصل از آن‌ها را به وضعیت جامعه‌ی پیرامونی درک کرد؛ هنگامه‌ی برساخته شدن اژدهایی عظیم از درون ابراهیم کتابفروش. جلال برجس اردنی رمان یادداشت‌های کتابفروش را بر بستر تاریخ و وضعیتی نوشته که می‌تواند با حجم نامتصور ناکامی‌ها، خشونت، فقر و خشم، نیک‌خوترین آدم‌ها را به شرورترین‌ها بدل کند.

«یادداشت‌های کتابفروش» رمانی است نوشته‌ی جلال برجس نویسنده اردنی متولد 1970 که در سال 2021 برنده جایزه موسوم به بوکر عربی شد. جایزه‌ای که نویسندگان بیش از 15 کشور عربی از دریای عمان تا اقیانوس اطلس می‌توانند در آن شرکت کنند. داستان کتابفروشی تنها و منزوی که اسیر صدای شرور درونش می‌شود و از پیله تنهایی و درست‌کاری خود بیرون می‌آید. ناکامی و شکست، فقر، خشم، زوال و دگرگونی انسان‌ها در حال و هوایی تاریخی از جمله مواردی هستند که در داستان کتاب «یادداشت‌های کتابفروش» نوشته جلال برجس به تصویر کشیده شده‌اند. «یادداشت‌های کتابفروش» از درون و ذهن شخصی برخاسته است که خودش هم کتابخوان است و هم فروشنده‌ی کتاب. در سرتاسر دنیا، برجس در داستانش پیوندی میان قصه‌های کتاب برقرار کرده است و وضعیت جامعه و جهل و ناآگاهی افراد را گوشزد می‌کند. همچنین داستان با بیان شاهکارهای دنیا، از دلِ شخصیت‌های دیگر رمان‌ها می‌کوشد؛ تا دیدگاهی دربارۀ فقر و بیکاری، نژادپرستی و فقدان فرهنگ و دیگر معضلات امروزی را به مخاطب نشان دهد. شخصیت رمان با وضعیتی بغرنج، نمونه‌ای از زوال اخلاقی و انسانیت رو به افول را در جهانی واپس‌گرا به مخاطبش ارائه می‌کند.

باز به یاد کتابفروشی نویسندگان فقید، اثر لیام کالانان می‌افتم که روایت‌گر داستان مردی گمشده است که همسر  و فرزندانش سرنخ‌هایی از او در کتاب‌ها و فیلم‌های گوناگون می‌یابند و یکی پس از دیگری آن‌ها را پیگیری می‌کنند،‌ تا از پاریس سر در می‌آورند بلکه این سرنخ‌ها به جایی برسند. رمان کتابفروشی نویسندگان فقید با جمله‌ی عجیب و تکان‌دهنده‌ی «هفته‌ای یک بار مردی را تعقیب می‌کنم که شوهرم نیست»... آغاز می‌شود. گوینده‌ی این جمله که تا پایان اثر نقش راوی ماجراها را بر عهده دارد، زنی‌ست در حدود چهل ساله که در جست‌وجوی همسر خود، به شهر پاریس عزیمت می‌کند. ماجرا از این قرار است که رابرت، همسر راوی، ناگهان و بدون باقی گذاشتن هیچ ردی از خود غیبش می‌زند و هیچ تلاشی هم برای مطلع ساختن خانواده‌اش از وضعیتی که دارد نمی‌کند. در پی این ماجرا، همسر او دست فرزندانش را می‌گیرد و به قصد اقامت در پاریس، جایی که گمان می‌کند شوهرش را در آن خواهد یافت، محل زندگی‌اش را ترک می‌کند.

آیا او نقشه‌ای برای پیدا کردن همسرش دارد؟ راستش را بخواهید، نه! با این حال، نیرویی غریزی به پیش می‌راندش. چرا که باور دارد همسرش (که نویسنده‌ای‌ست چیره‌دست) دلیلی موجه برای ترک کردن او و بچه‌هایشان دارد. باری، راوی داستان در پاریس برای گذران زندگی مجبور به کار کردن در یک کتابفروشی کوچک می‌شود؛ جایی که در آن برخلاف انتظارش، به سرنخ‌هایی مهم درباره‌ی سرنوشت شوهر خود برمی‌خورد...

در خلال این جستجوها، خواننده نیز پاریس را از دریچه این کتاب‌ها و فیلم‌ها می‌بیند و گاهی چنان درگیر آن‌ها می‌شود گویی خودش نیز در پاریس زندگی می‌کند؛‌ تجربه‌ای آکنده از عشق، تردیـد، ‌بلـوغ، جــوانی، زندگی و بوی مرگ. کالانان از خلال داستانی جذاب و پرتعلیق، راوی اندوه ازدست‌دادن‌ها و شادمانی بازیافتن‌هاست.

باز به دنیای نیمه شب در کتابفروشی افکار نورانی سفر می‌کنم. کتاب «نیمه شب در کتابفروشی افکار نورانی» رمانی نوشته ی «متیو سالیوان» است که نخستین بار در سال 2017 به انتشار رسید. ماجرای رمان نیمه شب در کتاب فروشی افکار نورانی با خودکشی جوئی مولینا آغاز می‌شود. او منتقد کتاب است و از مشتریان پر و پا قرص کتاب‌فروشی بزرگ و سه طبقه‌ای که لیدیا مسئول آن است. لیدیا عاشق کتاب و درون‌گراست. شبی، لیدیا و ارنست، یکی از همکاران او، موقع بستن حساب ها و راه انداختن آخرین مشتری بودند که لیدیا صدایی از طبقه بالا می‌شنود. اول توجهی نمی‌کند با این خیال که پرنده‌ای از پنجره وارد شده و کتابی را بر زمین انداخته ولی باز هم صدایی می‌آید. با نگرانی به ارنست می‌گوید که صدایی شنیده، ارنست می‌گوید جوئی مدتی پیش به طبقه‌ی بالا رفته و هنوز پایین نیامده است. لیدیا نزد جوئی می‌رود ولی تا پایش به طبقه ی سوم می‌رسد، جسم بی جان و به دارآویخته‌ی جوئی را می‌بیند که عکس ده سالگی او از جیبش بیرون زده‌است. لیدیا شوکه می‌شود، چرا جوئی در کتاب‌فروشی او خودکشی کرده؟

در حین صحبت‌های جذاب آقای ملکی با موراکامی همسفر می‌شوم. دنیای کتابفروشی دنیای عجیب و رمزآلودی است که کتاب کتابخانه عجیب، رمانی کوتاه نوشته‌ی هاروکی موراکامی اولین بار در سال 2005 روایت‌گر آن است. این کتاب جذاب و منحصر به فرد، در دنیای عجیب تخیلات بی‌حد و مرز موراکامی، انسان را غرق  در آن می‌کند. این رمان به داستان پسری تنها، دختری اسرارآمیز و مردی شکنجه شده می‌پردازد که قصد دارند از کتابخانه‌ای جهنمی فرار کنند. داستان این کتاب که به شکلی آشکار با سایر آثار موراکامی متفاوت است، پر از شخصیت‌هایی بسیار عجیب و در عین‌حال بسیار آشنا است و با پیشروی مخاطب، شکل دیگری به خود می‌گیرد و بسیار پویا و زنده جلوه می‌کند. رمان کتابخانه عجیب به شما می‌آموزد که چگونه از دنیای اتفاقات عادی فاصله بگیرید و کلمات را وادار می‌سازد تا شما را به جهانی متفاوت ببرند.

 صحبت‌های آقای ملکی و عشقش به کتاب، مرا به یاد کتاب "برچیدن کتابخانه‌ام" نوشته‌ی آلبرتو منگوئل، می‌اندازد. یک اثر فلسفی، تأمل‌برانگیز و شخصی که به قدرت کتاب‌ها، مکان‌هایی که آن‌ها را نگه می‌داریم، و تأثیر آن‌ها بر زندگی ما پرداخته است. آلبرتو منگوئل، نویسنده‌ و منتقد ادبی معروف، در این کتاب خاطرات خود از برچیدن کتابخانه‌ی شخصی‌اش را با ما به اشتراک می‌گذارد. این عمل ساده به نظر می‌رسد، اما برای منگوئل محور یک سفر عمیق به دنیای ادبیات، خاطرات و فلسفه می‌شود. با هر کتابی که او از قفسه برمی‌دارد، یادی از گذشته، یک مکان، یک زمان یا یک فکر به وجود می‌آید. منگوئل با استفاده از این فرصت، به ما داستان‌هایی از زندگی شخصی‌اش، دیدگاه‌هایی در مورد ادبیات و فلسفه‌ی کتاب‌ها، و تأملاتی در مورد مفهوم حافظه و فراموشی را ارائه می‌دهد. او در این کتاب نه تنها به اهمیت کتاب‌ها در زندگی انسان‌ها پرداخته، بلکه به مفهوم یک کتابخانه و اهمیت آن به عنوان یک مکان برای نگهداری و حفظ دانش و فرهنگ نیز اشاره می‌کند. کتابخانه برای منگوئل نمادی از حافظه، تاریخ و هویت است.

"برچیدن کتابخانه‌ام" نه تنها مجموعه‌ای از خاطرات شخصی است، بلکه یک مطالعه فلسفی در مورد ارزش و اهمیت ادبیات در زندگی انسان‌هاست. منگوئل با زبانی جذاب و تأمل‌برانگیز به بررسی نقش کتاب‌ها در شکل‌گیری هویت و فرهنگ ما می‌پردازد و از ما می‌خواهد که دوباره به اهمیت کتاب‌ها در زندگی‌امان فکر کنیم. در کل، "برچیدن کتابخانه‌ام" یک اثر عمیق و تأمل‌برانگیز است که به ما فرصتی می‌دهد تا دوباره با کتاب‌های خودمان، با خاطرات و تأملات خودمان روبرو شویم.

صحبتهای شیرین و خودمانی آقای ملکی و عشقش به کتاب  و زیستن در دنیای کتاب در ساعت‌های پایانی کار کتابخانه، نقل قول‌های جذاب طریف خالدی نویسنده کتاب «زیستن با کتاب» را به ذهنم متبادر می‌سازد. طریف خالدی در این اثر از عشقش به کتاب‌ها و روزگاری که در خواندن کتاب‌ها صرف کرده است، سخن گفته است. دکتر طریف خالدی، به دلیل پژوهش‌های ژرف و گسترده‌اش در عرصۀ تاریخ‌پژوهی و به‌ویژه تألیف کتاب اندیشه تاریخ‌نگاری نزد مسلمانان؛ از قرآن تا مقدمه ابن‌خلدون برای پژوهشگران این حوزه آشنا است. سال‌ها تحصیل و پژوهش و تدریس در مراکز علمی و آموزشی از اروپا و آمریکا گرفته تا خاورمیانه و زندگی در کانون‌هایی که رخدادهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ بزرگی را از سر گذرانده‌اند، از وی شخصیتی ساخته است که چون پیرانه‌سر قلم به دست گیرد تا تجربه‌های کتاب‌خوانی و کتاب‌نویسی و در یک کلام زیستن با کتاب را بنگارد، تردیدی نباید کرد که انبوهی از اطلاعات ناب را در اختیار خواننده خواهد گذاشت. و چه زیباست که انسان در طول عمر خود، مدت زمانی را که با کتاب سر کند، خیلی بیش از زمانی باشد که با مردم می گذراند؛ دلیلش شاید این باشد که در کتاب به آرامشی خواهد که با بیشتر مردم به آن دست نخواهد یافت. هر چند در آینده دوستان اندک اما کتاب‌های بسیاری خواهد داشت که که به آنها عشق خواهد ورزید. و چه زیباست به قول دکتر خالدی سال‌های عمر  سپری شود و اما جهان حقیقی فرد جهان خواندن باشد و نوشتن.

دیدار ما با بازدید از کتابخانه باغ ملک و گرفتن عکس یادگاری به پایان می‌رسد. پایانی از جنس آغاز... آغازی برای بازاندیشی در هزار توی پر رمز و راز کتابفروشی‌ها و کتابفروشان. صنفی که عاشقانه در وانفسای فرهنگ و تاریخ زیست‌بوم‌شان قد برافراشته‌اند تا خللی بر پیکره دنیای کتاب‌ها وارد نیاید. قدرشان را نمی‌دانم آن‌گونه که باید پاس می‌داریم یا نه... اما همین قدر می‌دانم که در نبودشان ساحت فرهنگ چیزی کم دارد به بلندای یک تاریخ دور و دراز از جنس هویت آدمی.

 

خسروی ، عبدالرسول. « عشقی نهفته در پستوی کتابفروشی‌ها از رهگذر کتابخانه باغ ملک؛ بخش دوم: پرسه در کتابفروشی‌ها، در متون ادبی معاصر». ستون تورقی و درنگی و گوشه چمنی لیزنا: شماره  92،  13بهمن ماه  ۱۴۰۲.

IMG-20240108-WA0009.jpg

IMG-20240108-WA0010.jpg

IMG-20240108-WA0013.jpg