داخلی
»برگ سپید
اولیـنبار که با "میـچ آلبوم" نویسندهی توانای آمریکایی آشنا شدم، بهطور اتفاقی توسط یکی از دوستان بود که اثر بینظیر "در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند" را به من معرفی کردند و کتاب خود را به من امانت دادند. ابتدا داستان برایم کسلآور و خستهکننده بود و تمایلی به نصفه رها کردنش هم نداشتم و هرجور بوده میخواستم به اتمام برسانم چون معتقدم "همهی نوشتهها در هر موضوع و فرمی که باشند ارزش دارند". داستان تقریبا از صفحهی 40 به بعد کمکم خوب و جذاب شد و بیشتر درکش کردم بهطوریکه درحین خواندن، جملات ناب و تأثیرگذار آن را نوشتم و حتی بعضی از آنها را هم در شبکه های اجتماعی به اشتراک گذاشتم.
موضوع کتاب دربارهی سرنوشت، حکمت و تقدیر است که در زندگی همهی ما جریان دارد، اتفاقاتی که در روزمره میافتد و زندگی را تغییر میدهد و بین اتفاق بد و بدتر، اتفاق بد برای ما رقم میخورد و جملهی سر زبان همهی ما، چرا من؟ چرا؟ در آن لحظه از چرا من غافل هستیم و.... و این کتاب به گونهای چراهای زندگی را به ما در بهشت نشان میدهد. اینجاست که میچ آلبوم میگوید: "بزرگترین هدیهای که خدا میتواند به تو بدهد این است: درک آنچه در زندگیات گذشته، تا زندگیات برایت توجیه شود، این همان آرامشی است که دنبالش بودی". بعد از خواندن این کتاب و تأثیر آن بر من، تصمیم گرفتم که همهی آثار ارزشمند میچ آلبوم را بیتأمل و تردید بخوانم و به جرگه طرفدارانش بپیوندم.
درباره نویسنده
میچ دیوید آلبوم زاده 23 می 1958 میلادی در پاسائیک نیوجرسی در ایالات متحده آمریکا است که در سالهای اخیر به چهرهای در سطح ملی و جهانی بدل شده است. وی ستوننویس آزاد روزنامه است و برای نوشتههایش جایزههای بسیاری را دریافت کرده، و علاوه بر این به کار نوشتن فیلمنامه، اجرای شوی رادیویی، نوازندگی و نیز نوشتن کتابهای داستانی و غیرداستانی میپردازد، بیشترین ژانری که کار میکند ادبیات داستانی نوجوانان است. کتابهای او بیش از 35 میلیون نسخه در سراسر جهان، به فروش رفته و به 45 زبان دنیا ترجمه شده است و مبنای ساخت فیلمهای تلویزیونی قرار گرفتهاند.
آلبوم در سال 1995، در سن 37سالگی ازدواج کرد و در همان سال، یک دیدار روند زندگیاش را تغییر داد. این دیدار با موری شوارتز، استاد قبلی دانشگاه آلبوم بود، منجر به پدید آمدن شاهکارش به نام "سهشنبهها با موری" شد، این کتاب گنجینهای شیرین، تکاندهنده و عمیق است و اپرا وینفری هم، بعدها سریالی از روی آن ساخته است. پیشتر رمان سهشنبهها با موری به آدرس لینک در ستون برگ سپید لیزنا منتشر شده است.
از دیگر آثار میچ دیوید آلبوم؛ تارهای سحرآمیز فرانکی پرستو، ارباب زمان، کمی ایمان داشته باش، یک روز دیگر، اولین تماس تلفنی از بهشت، نفر بعدی که در بهشت ملاقات میکنید میتوان اشاره کرد. تعدادی از آثار میچ آلبوم علاوه بر نسخهی چاپی بهصورت نسخهی صوتی، به روایت تعدادی از بهترین صداپیشگان کشورمان فراهم شده است.
قلم میچ دیوید آلبوم
آلبوم بیشتر به خاطر داستانهای الهامبخش شناخته میشود، منتقدان جهان او را به خاطر موضوع آثارش که بیشتر در خصوص مرگ و زندگی ماوراطبیعه است نگارندهی داستانهای روانشناسی نامیدهاند. در تمامی رمانهایش، درونمایهی یک آرامش معنوی و یک پیمایش فرازمینی را از دیدگاه خود دنبال میکند. آنگونه که در نوشتههایش اعتقاد به جهان آخرت به چشم میخورد. و از دنیای آخرت تنها به بهشت اشاره میکند که این دیدگاه او در مغایرت با دیدگاه کلیسا بوده و نشان میدهد که از دیدگاه میچ، هیچگاه و تحت هیچ شرایطی نمیتوان از خدا موجودی بیرحم در ذهن و تصور ما ساخت. عشق، ارزش عشق از دیگر مفاهیم (درونمایهی) داستانی اوست.
او درباره منبع الهام نگارش آثارش میگوید: «من به لحظههایی در زندگی نگاه میکنم که سرشار از احساسم». کتابهای او بهطورکلی با تجربیات و احساساتی آغاز میشوند که آنها را به شکل واقعی تجربه کرده است؛ که به همین ترتیب پنج نفر در بهشت منتظر شما هستند را مدیون عموی پیرش میداند که در این اثر وجه دیگری از بهشت را نشان میدهد. بهشت در کتاب او جایی است که انسان سبکبار میشود و دلیل اعمال افراد را درمییابد و میتوان بهراحتی آنها را بخشید، هنگامیکه ذهن آگاه شده و کینهها برطرف میشوند رسیدن به بهشت آسان و ممکن خواهد شد. «به قول مارگوت بیکل که با ترجمهی احمد شاملو میگوید: از کسی نمیپرسند، چه هنگام میتواند خدانگهدار بگوید، از عادت انسانیش نمیپرسند، از خویشتنش نمیپرسند، زمانی به ناگاه... با آن رودررو درآید، تاب آرد، بپذیرد، وداع را، درد مرگ را، فرریختن را، تا بار دیگر، بتواند که برخیزد...»
مایلم با خلاصهی بسیار کوتاهی از کتاب پنج نفر در بهشت منتظر شما هستند، بخش از کتاب و برخی جملات ناب، پرمعنا و ماندگار این اثر، آن را با شما به اشتراک بگذارم.
خلاصه داستان
ادی پیرمردی است که سالهاست تعمیرکار وسایل یک شهربازی به نام رابی پیر است. در طول سالها شهربازی عوضشده و ادی هم از جوانی سرحال و پرانرژی، به پیرمردی تلخ و دلخسته مبدل شده که فکر میکند زندگی و شغلش سرشار از یکنواختی و بیهودگی شده است. در روز تولد 83 سالگیاش، در سانحهای غمانگیز، (زمانی که تلاش میکرد جان دختربچهای را از سانحه سقوط یکی از اتاقکهای چرخوفلک نجات دهد...)، جان خود را از دست میدهد و قصه با مرگ او آغاز میشود. در هنگام مرگش پیرمردی قوزی، سپیدمو، با گردنی کوتاه، سینهای پهن، پاهایی لاغر با رگهای برآمده، ساعدهای کلفت و خالکوبی محوشدهای از نشان ارتشی بر شانهی راستش بود. چشم که باز میکند خود را در بهشت میبیند و به دنبال پیدا کردن جواب این سوال است که آیا توانسته جان دخترک را در لحظه آخر نجات بدهد یا نه؟ پنج نفر، از افرادی که پیش از او مرده بودند و در زندگی زمینیاش نقش زیادی داشتند، دیدار میکند. این پنج نفر که یا از عزیزان، نزدیکانش یا غریبه هستند، رازهای زندگیاش را برای ادی آشکار میکنند.
پنجنفری که در شکلگیری مسیر زندگی وی نقش بسزایی داشتهاند:
اولین نفری که ملاقات میکند، مردی است با پوستی آبیرنگ.....
نفر دومی که ادی با او ملاقات میکند کاپیتان، افسر مافوقش در خدمت سربازی در جنگ، فیلیپین است...
نفر سوم، پدرش است، پدری که او را نادیده گرفت....
چهارمین نفر، همسر ادی مارگریت است که عشقی سوزان نسبت به او داشته...
و بالاخره نفر پنجم، دختربچهای به نام تالاست...
طول این پنج ملاقاتی که صورت گرفت، برخی از ابعاد پنهان زندگی شخصیاش بر وی آشکار میشود و پاسخ سؤالاتی که در طول زندگی همیشه با او بوده است را درمییابد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
شبهای دیگر یا وقتیکه پدر در ورقبازی بد میآورد یا مشروبش ته میکشید و مادر هم در خواب بود، با عصبانیت به اتاقخواب ادی و جو میرفت و همان چند اسباب بازیشان را به در دیوار میکوبید. و بعد کمربندش را باز میکرد. آنها را مجبور میکرد که به پشت بخوابند و هر شب به بهانهای آنها را به باد کتک میگرفت. ادی در این مواقع خدا خدا میکرد مادرش از خواب بیدار شود. اما اگر گاهی هم از خواب بیدار میشد، پدر فریاد میزد که بیرون باشد و مادر در راهرو به دامنش چنگ میزد و این بسیار بدتر بود. اما با همهی این احوال و برخلاف همهی این بدخلقیهای پدر، ادی در خلوت پدر را میستاید. یک پسر، معمولاً پدرش را میستاید حتی اگر احمقانه باشد و هیچ توجیه منطقی برای این کار نباشد....
جملات ناب این کتاب
تمامی پایان ها خود سرآغاز دیگری هستند. تنها مسئله این است که ما تا لحظهی پایان این را نمیدانیم.
بهشت را میتوان در نامتعارفترین گوشهها یافت.
مردم میگویند عشق را پیدا میکنند، گویی عشق شی ای است که پشت سنگی پنهانشده اما عشق شکلهای گوناگونی به خود میگیرد و برای هیچ مرد و زنی یکسان نیست
فکر میکنیم نفرت سلاحی است که به شخص آزارنده ما حمله میکند. ولی نفرت تیغ دودم است هر آسیبی که با آن برسانیم، به خودمان رساندهایم.
عشق، مثل باران، میتواند از بالا زوج ها را تغذیه، و با شعف اشباع کنندهای خیس .کند. ولی گاهی، در گرما گرم خشمگین زندگی، رویهی عشق خشک میشود و باید .از زیر تغذیه شود، باید با مراقبت از ریشههایش ، خود را زنده نگاه دارد.
زندگی پایانی دارد، اما عشق هرگز.
مردان جوان به جنگ میروند. گاهی برای آنکه مجبورند و گاهی برای آن که خودشان . داوطلب میشوند.
مرگ پایان همهچیز نیست اما ما فکر میکنیم هست.
جملات دلنشین این اثر به حدی زیاد است که در اینجا نمیگنجد که تمامی آن را به قلم بیاورم.
فرجام سخن
تمامی کتابهای میچ آلبوم یک سادگی دوستداشتنی دارد. فیلمهای قشنگی از کتابهایش میتواند ساخته شود. بعد از خواندن این کتاب، با توضیحات عالی و تأثیرگزار، مخصوصا غرق شدن در جملههای ناب، به این فکر میکنم که تا الان زندگیام روی زندگی چند نفر تأثیر گذاشته است؟؛ به مسائل و اتفاقهایی که در طول زندگی رخ میدهد و از درک آن عاجزم، نگاه میکنم. این نگاه، نگاه جدیدی به زندگی میدهد. این داستان و داستانهای مشابه دربارهی حکمت و چراهای زندگی را، گرچه میدانم، ولی گاهی اوقات فراموش میشود و با خواندن مجدد، مروری بر ذهنم میشود. به قول استاد بزرگوارم دکتر حاجیزینالعابدینی، «نمی شود با هیچ زبان و کلمهای آنچه را که آدم در هنگام خواندن این کتاب (فردریک، بکمن. شهر خرس) و غرق شدن در آن بدست میآورد را بیان کرد و فقط و فقط این کتاب را باید خواند و تا مدتها در رایحه خنک اثرگذاری آن بر جسم و روحت به خلسه رفت». که من این جملهی ناب و تأثیرپذیر را سرلوحهی همه نوشتهها قرار میدهم.
مشخصات اثر:
آلبوم، میچ. پنج نفردر بهشت منتظر شما هستند. مترجم پاملا یوخانیان. تهران: قطره، 1398.
درباره نویسنده این متن:
اعظم اقامتی. دانشجوی کارشناسی ارشد علم اطلاعات و دانششناسی، گرایش مدیریت اطلاعات از دانشگاه شهید بهشتی و کارمند اداره آب و فاضلاب رشت، قسمت آرشیو. علاقهمند به مطالعه (رمان)، عکاسی، ورزش (کوهنوردی)، سفر.
منظورش چی بوده؟