کد خبر: 42105
تاریخ انتشار: چهارشنبه, 15 مرداد 1399 - 22:52

داخلی

»

کتاب

پاندورا منتشر شد

منبع : لیزنا
رمان پاندورا به نویسندگی لیلا رعیت توسط انتشارات نسل نواندیش در 352 صفحه و به قیمت 59900 تومان منتشر شد.
پاندورا منتشر شد

به گزارش لیزنا، پاندورا اسم دختر است و عکس جلد کتاب هم تصویر سایه یک دختر است، پس طبیعتاً دیدن جلد کتاب این را در ذهن بیننده تداعی می‏ کند که ماجرای کتاب باید راجع به زندگی یک دختر باشد، اما این گونه نیست. رمان پاندورا برشی از زندگی مردی جوان است، تحصیلکرده، ثروتمند و موفق، دارای ظاهری تحسین‏ برانگیز، اما در حقیقت از درون ویرانه.

دکتر رامین صبوری روانشناسی حاذق و شناخته‎شده است، با سی و هشت سال سن، مجرد و دارای خانه و ماشین گرانقیمت. او اکنون به تمام خواسته‏ های خود ازلحاظ مادی و همچنین جایگاه اجتماعی رسیده، اما زندگی همیشه برای او به این شکل نبوده است. نیمه نخست زندگی‏اش، یعنی کودکی و نوجوانی در سخت‌ترین شرایط گذشت. پدر او کارگر ضعیف خیاط خانه‏ ای واقع در منطقه شمال شهر پایتخت بود و به همین‏ دلیل ترجیح می‏‌داد به همراه خانواده در زیرزمینی تاریک و نمور در همان محله زندگی ‏کند تا خانه و محل کارش به هم نزدیک باشند. این برای رامین یعنی زندگی در خانواده‏ ای بی‏ بضاعت و کم‏ سواد در دل مردمانی غنی. خواهر و برادرانش با این وضعیت مشکلی نداشتند اما رامین که از همان ابتدا سری پرشور داشت و وجودش لبریز از آرمان گرایی و جاه ‏طلبی بود لحظه به لحظه زجرمی‏ کشید و رنج و تعب را با گوشت و خون حس ‏می‏‌کرد.

کم‏ کم کینه از قشر غنی در درون رامین شکل‏ گرفت، اما او فردی نبود که دست روی دست بگذارد و حسرت بخورد. خیلی زود برای زندگی‏اش برنامه‌ریزی کرد، وارد دانشگاه شد و به تحصیل رشته روانشناسی پرداخت. تحصیل و کار همزمان او را در جوانی به شرایطی ایده ‏آل رساند، اما اتفاقی کوچک باعث‏ شد که کبریتی کشیده ‏شود بر انبار باروت وجودش، و عزمش جزم شود برای انتقام ‏گرفتنی از جنس یک دون‏ژوان در مقابل دختران قوی. رامین که همواره در زندگی به ‏خواسته‏ هایش می‎رسید در این راه هم ناکام نماند، اما انجام کارهای اشتباه بعد از چندسال او را به سرنوشتی غم ‏انگیز دچار کرد. شرایطی که اکنون دیگر اوج دانش روانشناسی هم از درمانش عاجز بود.

و اینگونه رمان پاندورا آغاز می‏‌شود:

چشمانم را مالیدم تا آنچه روبرویم می‏بینم را باورکنم. خدایا، یعنی این خودش است؟ خود خودش است؟

(جمله نخست رمان)

پاندورا بعد از آذرخش دومین رمان لیلا رعیت است. این نویسنده پیشتر ترجمه حدود بیست کتاب در زمینه‏ های هنری و روانشناسی و همچنین تالیف کتاب سیب سرخ خوشبختی با زمینه‏ های مثبت‏ اندیشی را در کارنامه خود داشت. هر دو رمان نوشته او زیربنای روانشناختی دارند.

در رمان پاندورا مانند آذرخش به موضوع هیپنوتیزم اشاره‏شده است. رامین درمقام یک روانشناس توانمند به هیپنوتیزم دیگران می ‏پردازد و ازطریق چیزهایی که فرد در دنیای هیپنوت می‏‌بیند به کشف رموز می‏‌پردازد.

گهگاه در پاندورا برمی‏خوریم به مراجعینی که برای درمان خود به رامین پناه آورده‏ اند. بیمارانی از جنسیت و سنین مختلف با وضعیت اجتماعی و شرایط اجتماعی متفاوت از یکدیگر. دختری که به خواهرش خیانت می‏‌کند، زنی که از وسواس تمیزی و خودآرایی به ستوه آمده، پسر اسکیزوفرنی که با موجودی توهمی در ارتباط است، دختربچه پنج ساله‏ ای که خود را در قالب مادر سی ساله‏ اش می‏ بیند و دیگر موارد. رامین بیماری هریک را درنهایت دقت تشخیص می‏ دهد و به هریک درست ‏ترین تجویز را ارائه‏ می‏‌کند. او دکتری توانمند است که در درمان خود عاجز مانده، و مانند هر روانشناسی باید برای حل مشکل خود به روانشناس حرفه ‏ای دیگر پناه ببرد.

رمان پاندورا در نظر اول یک رمان عاشقانه است و مناسب مطالعه افرادی است که به مفاهیم عشق علاقه داشته ‏باشند. رمان با سختی‏های رامین شروع ‏می‏شود و خواننده باید ابتدای داستان را پیش ببرد تا قلب قصه برسد. در بخشی از ماجرا دیگر علم روانشناسی جوابگو نیست و فردی با عرفانی از جنس "فی حقیقت عشق" سهروردی وارد می‏ شود. تعبیرات آن فرد از گفته‏ های شیخ اشراق ممکن است به نظر عده‏ای دلپذیر، و از دید عده‏ ای دیگر نامطلوب باشد.

بخشی از ماجراهای رمان پاندورا در شمال شهر اتفاق می‏‌افتد و برخی دیگر در پرورشگاهی واقع در پایین‏ترین نقطه شهر. تفاوت بین سبک زندگی این دو منطقه به داستان بار اجتماعی بخشیده است.

آبدارخانه فضایی دم‏کرده داشت و هوایش پرشده‏بود از بوی چای جوشیده مانده. اخم‏های غراب درهم بود و جیغ‎وویغش رفته‎بود هوا. علی‏نژاد بیچاره هم از دستش کلافه، مشغول دفاع از خود بود. غراب با دیدن من برای یک لحظه شوکه شد، بعد خیلی سریع اخم‏هایش را به خنده تبدیل ‏کرد و گفت: "سلام آقای دکتر. خسته ‏نباشید. می‏ خواستم چند لحظه دیگه هم براتون چای بیارم و هم چکیده مراجعان هفته رو بدم امضا کنید."

و متن پشت جلد رمان پاندورا که از عاشقانه بودنش خبرمی‏ دهد:

در معمای لاینحل عشق گرفتار مانده‏ ام. تو محبوب و مطلوبی، پیچیده در بلا و بدبختی. عاشقانه می‏خواهمت، تاب دوری‏ات را ندارم، اما مشکلاتت را چه کنم؟ نمی‏خواهم وصال محال شود. حتی اگر تقدیر برای من و تو خواب شیشه و سنگ را دیده ‏باشد، بازهم می‏خواهمت. تقدیر را برهم می‏ریزم، به ‏خاطر تو، به‏ خاطر خودم، به‏ خاطر عشقی که نیمه‏ کاره ماند...

رمان پاندورا توسط انتشارات نسل نواندیش در 352 صفحه و به قیمت 59900 تومان منتشر شده است.

 

برچسب ها :