کد خبر: 29841
تاریخ انتشار: دوشنبه, 23 مرداد 1396 - 08:53

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

سازماندهی منابع و چالش در سه جبهه: بازار، آموزش، حرفه

منبع : لیزنا
سید ابراهیم عمرانی
سازماندهی منابع و چالش در سه جبهه: بازار، آموزش، حرفه

 لیزنا: ابراهیم عمرانی، سردبیر: یادداشت هفته پیش سرکار خانم درخوش به عنوان یک فهرستنویس دانشگاهی مرا به فکر فرو برد. اقرار می‌کنم خوب نمی‌دانم در محیط های حرفه‌ای سازماندهی چه می‌گذرد؟ لیکن به جد باور دارم نیاز نداریم بیش از 5% فارغ التحصیلان به سازماندهی گرایش داشته باشند. ولی سوال من از حرفه‌ای ها این است، آیا همین میزان فهرستنویس در کتابخانه ها داریم؟ فهرستنویس به معنای فهرستنویس، و نه کمک فهرستنویس، (کسانی که در بخش فهرستنویسی کار می‌کنند، کارشناسی یا  ارشد رشته ما را دارند،  و توانایی گرفتن داده از کتابخانه ملی و کتابخانه کنگره و دیگر کتابخانه ها و افزودن به فهرست کتابخانه خود را دارند). اخیرا روی نیروی انسانی یکی از بزرگترین مجموعه های دانشگاهی بررسی می کردم که تعداد فهرستنویسان که با استانداردهای فهرستنویسی آشنا هستند و بکار هم می بندند ! ! از 5% کمتر است و همه نسخه پردازند و رکورد جابجا می‌کنند و متاسفانه چون تعلیم صحیح هم نمی‌بینند، خیلی چیزها را دارند اشتباه جابجا می‌کنند و این درست آن بخش از کار ما است که ادعا داریم که فارغ التحصیلان رشته‌های دیگر آن را آموزش ندیده اند،‌ ولی آیا بچه‌های خود ما که آموزش دانشگاهی این کار را دیده‌اند دارند چه می‌کنند؟

من موضوع فهرستنویسی و بهتر است عرض کنم سازماندهی را اینجا به بحث می‌گذارم تا همه ورود کنند و دست کم بدانیم که اگر بازآموزی نیاز داریم کجا باید باشد و در چه بخشهایی. آیا الآن نگرانی ما نباید استانداردهای نوین باشد؟ یا صبر کنیم مانند استاندارد مارک روزی که تابوتش را با حمد و سوره از زمین بلند کردند،‌ بدویم و مارک کار کنیم؟ با اجازه دوستان وضعیت فعلی را در سه جبهه به بحث می گذارم.  

بازار: یکی از دوستان در جلسه سال پیش کمیته سازماندهی در کنگره دوم و از میان جمعیت حاضر درباره سازماندهی در کتابخانه‌ها صحبت کردند و فرمودند که الآن نمی‌پرسند چگونه فهرستنویسی می‌کنی؟ الآن می‌پرسند چند تا در روز فهرستنویسی می‌کنی و اگر اشتباه نکنم رقم هزارتا را به زبان آوردند که حالا هزارتا و صدتا خیلی تفاوتی نمی‌کند، به هر حال رقم قابل ملاحظه‌ای بود و فرمودند الآن اگر کمتر از این تعداد در روز بخواهی کار تحویل دهی اصلا کسی قبولت نمی‌کند. من از گوشه تالار نرم بیرون خزیدم که زبانم را نگهدارم و هیچ نگویم، ‌چون من یک محافظه‌کارم و همیشه هوای دوستانم را دارم و چون ایشان دوست سی سال من بود، نخواستم آنجا به این دوست که از سال 1366 تا کنون چشمم افتخار داشته که وجود نازنین و با مرام و معرفت ایشان را ببیند پاسخ بدهم که عزیز دل برادر باور من خیلی با چیزی که شما می گوئید متفاوت است، ولی امروز و در این یادداشت می‌توانم بگویم باور من خیلی با چیزی که آن دوست عزیز فرمودند و کاری که دارند تحویل کتابخانه‌ها می‌دهند متفاوت است. آنگونه که من شیوه کار را به یاد دارم، ‌نامش را فهرستنویسی نمی‌گذارم، نام آن کار از نگاه من فقط امرار معاش است و بس و مشکلات آن بر من پوشیده نیست. این کار مبتنی بر شیوه ای است که من نام آن شیوه را  ایزو نویسی گذاشته بودم که اکنون عبارت جا افتاده ای شده و آن را زیاد می شنوم.

در همینجا باید عرض کنم: کتابداران عزیز و گرامی که برون سپاری می‌کنید،‌خواهش می کنم که دست کم کار را با جدیت تحویل بگیرید یا اگر خودتان توان علمی لازم را در خود نمی بینید ناظر بگیرید. عزیزان اگر در پایان کار از مجری پرسیدید که چرا این اسم مثلا شریعتی، علی، 15 جور ورود اطلاعات شده و گفتند در کتابشناسی ملی هم همین است، پاسخ درستی به شما نداده‌اند و قابل پذیرش نیست، ‌اگر از مجری پرسیدید این موضوع در سرعنوان موضوعی نیست و از کجا آمده و بگویند دانشگاه تهران یا نیویورک این را استفاده می کند، ‌این پاسخ درستی نیست. اگر از مجری پرسیدید چرا کتابهای این موضوع برخی این سمت است و برخی آن سمت و گفتند در کتابخانه کنگره شماره‌ها عینا همین است قابل پذیرش نیست،‌ حتی اگر  وبگاه کتابخانه کنگره را باز کردند و شماره راهنما را به شما نشان دادند. من می‌دانم و مجری هم می‌داند که نباید این کار تحویل می‌شده و شده. مجری حق دارد این کار را تحویل بدهد؟  عزیزان خوب است بدانید ایزو نویسی یک سوم کار است و نه همه کار. تازه کار فهرستنویسی بعد از گرفتن ایزو یعنی اطلاعات کتابخانه معتبر و استاندارد مبداء (نه از هر کتابخانه‌ای) و ریختن آن به نرم افزار شروع می‌شود. اصلاحات فهرستنویسان در اطلاعات توصیفی و مستند‌سازی و ارجاعات این رکوردهای بی سر و ته را تبدیل به سازماندهی فنی کتابخانه می‌کند.

باز بپرسم آیا مجری (که الحمدلله این روزها از در و دیوار مجری بیرون می‌ریزد) حق دارد یک سوم کار را به عنوان همه کار تحویل دهد؟ شاید بله ! ! ! ! خوب این اصلاحات هزینه دارد و قیمت تمام شده را بالا می‌برد و دست زیاد است و اگر بخواهیم سه سوم کار را انجام بدهیم باید قیمت سه سوم را بدهند و هزینه بال می رود و دیگر کار را به ما نمی‌دهند چون باز یک نفر یک-سومی (همان ایزو نویس) قیمت خیلی پائین می‌دهد و از نا آگاهی صاحب پول استفاده می‌کند و کار را می‌گیرد و سر ما بی کلاه می‌ماند. این را هم دیده‌ام که کتابداران کتابخانه‌ها خودشان هم در مواقعی راضی هستند، یا اصلا خودشان همین اندازه هم  بلد نیستند یا بلدند و مدیران سازمان حاضر نیستند همبن قدر را هم بپردازند. باز هم سوال پاسخ داده نشد، آیا شما فکر می‌کنید، ‌مجری حق دارد چنین فهرستی تحویل دهد؟ اگر آری با چه شرطی. و یک سوال سخت دیگر: مجری ناظنینی (یعنی کسی که هیچکس به او ظنین نیست)، که یک عمر اینجوری کار تحویل داده،‌ فکر می‌کنید که اگر سه سوم هم به او پول بدهند،‌ حاضر خواهد بود سه سوم کار تحویل دهد؟ به تجربه می گویم به هیچوجه، چون فکر می‌کنم که همین قدر بلد است و نه بیشتر.

آموزش: در دانشگاهها چه درس داده می شود؟ در بهترین و نفیس‌ترین حالت کتاب دکتر فتاحی را درس می دهند که تا اینجای کار خوب است و در پایان نیمسال هم آنطور که من شنیده ام بچه ها را با سایتهای کتابخانه ملی و کتابخانه کنگره آشنا می‌کنند و در کارورزی هم به آنها فقط تا مرحله ایزو نویسی یاد می‌دهند. البته اگر مانند کسانی که در بازار بعد از همین مرحله دارند کار تحویل می دهند به دانشجو بگوئید که فهرستنویسی همین است، به نظرم با این کار فاتحه آن دانشجو خوانده شده است. مشکل بازار که در بالا وصف کردم  کاملا مشخص است باید کار را به صرفه برسانند و معیشت انسان شوخی بردار نیست و خوب است که انسان بجای ماهی یکبار بتواند ماهی سه بار گوشت بخورد ! ! و به جای سالی یک یا دو دست، چهار یا پنج دست لباس بخرد و خیلی خوب است که به جای شاه عبدالعظیم و قم و در سطحی کمی بالاتر از نظر مالی اصفهان و شیراز بتواند سالی دوبار هم به سفرهای خارج از کشور برود که بر اعتبارش نزد همگان افزوده شود. ولی مشکل آموزش فهرستنویسی دردانشگاهها چیست؟

هر چه می خواهم اسم نبرم نمی شود، مجبورم که نام ببرم. در میان همه استادان ایرانی که کتابهای فهرستنویسی نوشته اند چرا کتاب فتاحی خوب است و چرا فتاحی خودش خوب درس سازماندهی را منتقل می‌کند؟ برای اینکه قبل از شروع به تدریس این درس در سالهای دور، دهسال تمام با جدیت و کاملا عملیاتی و کاربردی فهرستنویسی کرده است و حاصل کارش (کار خودش و همکارانش در مشهد) هم فهرست دهساله مشهد، فهرستهای کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی و آستان قدس رضوی و پیش از آنها فهرستنویسی کتابخانه مرکز تحقیقات بیوشیمی و بیوفیزیک دانشگاه تهران است . با چنین تجربه‌ای وقتی وارد کلاس فهرستنویسی می‌شوی خوب می‌دانی که دانشجوی شما روزی که به کتابخانه برود و  کتاب و کاتالوگ و نقشه و خلاصه، ‌منابع را جلویش بگذارند با چه چیزی روبرو است.

در حال حاضر، دانشجو و کارورز یاد نمی‌گیرد که دارد کتابخانه‌ای را سازمان می‌دهد، فقط آموزش می‌بیند که کارت (حالا بگوئیم رکورد) درست کند و بریزد در نرم افزاری که در کتابخانه خریداری شده و در هولدینگ نرم افزار هم شماره ثبت بزنند و تمام. در صورتیکه آماده شدن رکوردهای پیاده شده (ایزو نویسی) مرحله آغازین کار است. و آنچه که ما در اصول می‌خوانیم با این کار به پایان نمی‌رسد. چند شب پیش بود که در گروه کمیته کتابخانه های عمومی انجمن، دوستی نوشته بود که ما متخصص هستیم و سازمانها  از رشته های دیگر کتابدار می گیرند. وقتی از تخصصشان می‌پرسیم بدون ردخور همه فهرستنویسی و رده بندی و نمایه سازی را نام می‌برند و برخی مجموعه‌سازی را هم نام می‌برند. من اینجا نمی‌خواهم در رد یا قبول این موضوع با همکاران جوان بحث کنم، ‌هرچند که حرف زیاد دارم. ولی می‌گویم:" باشه قبول، فارغ التحصیل رشته ما این تخصص را دارد".

حالا یک قدم می‌رویم جلوتر، ما چون این تخصص را داریم، پس برگه / رکوردی که می‌سازیم حتما استاندارد است. باز از مهمترین تخصصهای ما کار با سرعنوان موضوعی است، مستند سازی است. اجازه می‌دهید یک بند از درس را اینجا تکرار کنم؟ چرا سرعنوان موضوعی؟ مهمترین کارکردهای سرعنوان موضوعی (و در کل سیستمهای مستند سازی) چیست؟ از نگاه من دو عامل بسیار برجسته در کنار عوامل فرعی وجود دارد. یکی یکسان سازی واژگان است و دومی ایجاد نظام ارجاعی. حال اگر ایزو را بریزیم و تحویل دهیم،‌ کار تمام است؟ در مورد ایجاد نظام ارجاعی که باید عرض کنم خیالتان راحت حتی یک درصد هم انجام نشده، و در مورد یکسان سازی واژگان در اغلب موارد، زمانی که فقط از کتابشناسی ملی و از کتابخانه کنگره بیاورید و از کتابخانه‌های دیگر استفاده نکنید بین 5 تا 10% اختلاف واژگان در داخل همین دو سایت استاندارد خواهید داشت که نیاز به اصلاح دارد و اصلا پذیرفته نیست اصلاح نشده تحویل دهیم و بگوئیم که در کنگره هم همینجوری است ! ! ! وای به روزی که رکوردهای کتابخانه های دیگر را هم برای کتابهایی که در کتابخانه ملی یا کنگره یافت نمی‌شوند برداریم و بریزیم روی بقیه رکوردهای موجود در نرم افزار و شماره ثبت بزنیم و تحویل دهیم.

تعارف را که بگذارم کنار باید بگویم که من یک مدعی در این زمینه هستم. بیش از یک میلیون کتاب در سیستمهای دستی و ماشینی از تابستان 1354 تا 1393 فهرستنویسی کرده ام ( یک کتاب را شاید برای 20 کتابخانه مختلف و در 20 نوبت مختلف در این سالها ممکن است فهرستنویسی کرده باشم ولی فایلی شخصی از آنها برای خودم درست نکرده‌ام.‌ ابتدا که سیستم دستی بود و امکان نگهداری نبود و از دهه هفتاد که این امکان بود، ‌نیاز نداشتم که برای خودم ذخیره‌گاه داشته باشم. چون هر بار بنا به وضعیت کتابخانه و موضوع کار آن و بزرگی و کوچکی آن، و ویرایش سرعنوان موضوعی یا رده بندی  ممکن بوده جزئیاتش تغییر کند).

به جرئت ادعا می کنم از دل هر پروژه ای که تمام کردم، ‌یک مدیر سازماندهی جدید تحویل کتابخانه‌های کشور داده‌ام. چرا که یکایک موضوعها با سرعنوان چک شده و حتما سرعنوانها پس همآرایی شده و حاصل دوباره با سرعنوان مقابله انسانی شده است. اگر نمایه سازی بوده،‌ و اگر اصطلاحنامه ها پاسخگو نبوده اند، ‌پس از پایان کار، یکایک نمایه‌ها کنترل شده و پس همآرایی شده‌اند، همه شماره‌های رده‌بندی با آخرین ویرایش رده بندیهای دیویی و کنگره مقابله شده‌اند، و در این کار کتابدارانی که مسئولیت قبول کرده‌اند مفهوم مستند سازی و علت آن را به خوبی و در عمل دریافت و در این کوره گداخته شده اند. آنها فهمیده اند که دارند کتابخانه تحویل می دهند نه رکورد.

وقتی معلمین فهرستنویسی که سر کلاسها می‌روند،‌ حتی یک روز فهرستنویسی نکرده‌اند، مجبورند از روی کتاب فهرستنویسی درس بدهند و این عزیزان حتی با یکی از مشکلاتی که ضمن کار ممکن است رخ دهد آشنا نیستند. گفتم در بهترین حالت کتاب استاد عزیز دکتر فتاحی را می‌گیرند دستشان و با آن جلو می‌روند و دربرابر سوالات اطفال بیگناه مردم پاسخهای برخواسته از بخار را تحویل می‌دهند (برخی هم که کلا با جزوه موافقترند و دانشجوی تنبل هم حتما با آن موافق خواهد بود) که تکلیف آنها دیگر کامل روشن است. دو یا سه سال پیش بود که در پروژه یکی از دوستان به فارغ التحصیل پیام نور تهران برخوردم که اشتباه فاحشی را تکرار می‌کرد، وقتی که یک رکورد را اصلاح کردم و به او دادم که بقیه را خودش اصلاح کند،‌ از کارش دفاع کرد و با جدیت می‌گفت که استادش اینطور گفته است. من با این ترفند آشنا بودم که کار را به گردن کسی می‌اندازند که خودش حضور نداشته باشد و باور نکردم که استاد چنین چیزی درس داده باشد، ولی ایشان رفت و یادداشتهایش را آورد. حال یا او اشتباه فهمیده بود و بد یادداشت کرده بود یا واقعا آن استاد در عمرش جز در کارورزی فهرستنویسی، ببخشید ایزونویسی نکرده بود،

حرفه: حالا ببینیم بدنه حرفه ای ما در چه حال است.

باز رجوع می‌دهم به کانالهای کمیته‌های انجمن که فضای بسیار بسیار خوبی است برای اینکه صدای حرفه ایها را بشنوید و خیلی جالب است که اغلب کتابداران حرفه ای در این کانالها جمع شده و صحبت می‌کنند و دانشجویان کمتر در بحثها ورود می‌کنند. من از این موضوع خوشحالم چون دانشجویان را بسیار می‌بینیم و صحبت می‌کنیم ولی کتابداران در گوشه و کنار ساکت نشسته‌اند و صحبتی نمی‌کنند و در اینجا پس از مدتها اسمهای برخی بچه ها را می‌بینم که به حرف آمده‌اند و از کارشان می‌گویند.  

مهمترین عاملی که در همه گروهها و کانالها از کتابخانه تخصصی و سازماندهی و کتابخانه عمومی از آن صحبت می‌شود انگیزه است و انگیزه کشی که من پیشاپیش به استقبال رفته ام و شش ماه پیش در دیماه بود که حسابی سخن‌سرایی کردم که آبجی/داداش سر جدت مراقب انگیزه‌هایت باش. الآن هم که به کانالهای کمیته‌های انجمن کتابداری سر می‌زنم باز می‌بینم یکی از مهمترین عوامل مشکل زا برای حرفه انگیزه‌کشی است. البته برگردم به همان نوشته،‌ باید بصورت معترضه عرض کنم که با بخش واقعی و واقع بینانه انگیزه‌کشی موافقم ولی برخی از صحبتهایی که در این کانالها نوشته می‌شود،‌ نوع انگیزه‌کشی موردنظر من نیست.

خُب دوستان اگر به من فحش نمی‌دهید و نمی‌نویسید که صدات از جای گرمی در می‌آید و اول برو معاش ما را و پُست اداری ما را و منزلت ما را حل کن تا باقی نوشته‌ات را بخوانیم، می‌خواهم توصیه‌هایی هم بکنم. راستش به من بگیدکه اول معاش را حل کن می‌گم ترجیح می‌دم اول برم فلسطین را آزاد کنم چون احتمالا برای من آسانتر باشد و این معاش بنده خدا همیشه از دوره شاوزوزک، منظورم ملا نصرالدین شاه قاجاراست، بگیر تا تدبیر و امید همیشه یک پاش می‌لنگیده. شما را ارجاع می‌دهم به شهر قصه شادروان بیژن مفید،‌ آنجا که میمون که پست ترین کار شهر یعنی مطربی را دارد می‌خواند روغن سیری سه عباسی،‌کشک سیری دو عباسی ... آدم مفلس رو چو من وا می‌داره به رقاصی. اینطور فکر می‌کنم که معاش از هبوط حضرت آدم تا دوره ای که کره زمین میهمان 7 میلیارد نفوس انسانی است حل نشده و من هم نمی‌دانم چکارش باید بکنم، چون خودم هم حقوق بگیر هستم و این مشکل را دارم. بنابراین با اینکه ما حق داریم اول غذا، پوشاک و مسکن خود را تامین کنیم تا آمادگی فکر کردن و کارکردن داشته باشیم ولی حد انتظار ما از معاش قطعا پایان ندارد و می‌رسیم به آرزوی فیل کوچولو از انتشارات کانون پرورش کودکان و نوجوانان.

بنابراین معاش را در اینجا تمام کنم و به موضوعی مهمتر از آن برای انگیزه کشی بپردازم. چیزی که مشکل معاش را برجسته  می‌کند نان و پنیر،‌ یا نان و چلو کباب، یا نان و پیتزا نیست. چیزی که خیلی انگیزه کش است و کمتر به آن اشاره مستقیم می‌کنند مشکل تبعیض است. من همه جا را نمی‌دانم که مثال بزنم و از اطراف خودم عرض می‌کنم. تبعیض بین کارکنان دولتهای ایران خیلی آزار دهنده است. کتابدار در وزارت علوم یک سوم کتابدار در وزارت نفت حقوق می‌گیرد، هیات علمی کتابداری ببخشید علم اطلاعات و دانش شناسی در وزارت علوم خیلی کمتر از همکلاسیهای سابق خودش که در وزارت بهداشت مشغول کارند می‌گیرد. اینها را شاید همه نی بینند ولی در یک محیط کار چطوری تبعیضها را نبینند؟ تبعیضهایی که دستمایه رنجاندن دوستان شده و می‌شود. پُستی خالی می‌شود و برایش ضابطه ای نیست و منِ نوعی که فعلا در مقام بالاتر هستم به خاطر حفظ موقعیت خودم کسانی را دور خودم جمع می‌کنم که  ولا الضالین را غلیظتر ادا می‌کنند، یا کلا  از دیدن وجنات این دوستم واقعا لذت می‌برم و استخدامش می‌کنم، و  یا از اینکه ارتفاعش کمتر از من است خیلی کیف می کنم چون می‌توانم از بالا به او نگاه کنم، آخر می‌دانید که اینکار خیلی کیف دارد، لذا به ایشان پُست می‌دهم و خُب مزایا و حق پست هم به او می‌رسد لابد. این را هم من کاریش نمی‌توانم بکنم چون معیارها قابل تفسیر هستند و همان منِ نوعی هر کاری که دلش خواست می‌کند.

 خُب من چه رهنمودی دارم برای اینکه انگیزه از بین نرود؟ راستش من قرار نبود رهنمود بدهم، قرار بود به بحث بگذارم ولی در مورد جلو گیری از انگیزه کشی که یکی از مبرم‌ترین مسایل در حرفه ما است صحبت کرده‌ام و باز هم خواهم نوشت، اینجا فقط این را عرض می‌کنم تنها راه حل جلوگیری از کشته شدن انگیزه ها، ارتقاء مداوم است و بس. هر کس از هر نقطه‌ای که قرار دارد یک قدم جلوتر بیاید، مطمئن باشید انگیزه ها قابل محافظت هستند،‌ ولی باید ابتدا آن را باور کنید. شما به بحث وارد بشوید، من هنوز حرفهایی برای گفتن دارم.       

عمرانی، سید ابراهیم. «سازماندهی منابع و چالش در سه جبهه: بازار، آموزش، حرفه». سخن هفته لیزنا، شماره ۳50، 23 مرداد ۱۳۹۶

همکلاسی
|
Iran
|
1398/02/15 - 18:45
0
0
متاسفانه حرفتان در عمل داره اجرا میشه
و افرادی مثل من که تو زمینه فهرست نویسی دانشجوی ممتاز کلاس بودم رسیده ام به هیچ .....
محسن زین العابدینی
|
Iran
|
1396/05/24 - 07:37
0
0
سازماندهی هم مانند خیلی از کارهای دیگر حرفه ای ما -که هر چه می دویم به جایی نمی رسیم- دچار تکنیک زدگی صرف شده است. دوستان و همکاران تکنیک های مدرن را خوب یاد گرفته اند اما نمی دانند که این به چه درد می خورد و قرار است چه مشکلی را حل کند. برای کیست؟ و هدف چیست؟
اگر اینها را ندانیم، سازماندهی به کاری ماشینی و بی اثر مانند خیلی از کتابخانه های حاضر تبدیل می شود و ما فقط نقطه و ویرگول و اندازه تورفتگی ها را می بینیم.
ممنون از تحلیل مفصل و عالی که روی سازماندهی داشتید. ما را یاد روزهای خوش "فهرستنویسی در کلاغ" انداخت.
بابایی
|
Iran
|
1396/05/23 - 12:38
0
0
دوست عزیز نمی شود خلاصه تر بنویسی؟ البته که من تا آخرش را به ضرب و زور خواندم و امیدوارم دیگران هم حوصله کنند و بخوانند چون قلمت مثل همیشه خوب بود. شما که انجمنی هستید، چرا انجمن دوره های بازآموزی نمی گذارد؟ البته می دانم جوابت چیست چون در چند مورد این جواب را شنیده ام، ولی باز هم مهم است که همین چیزهایی را که در مورد نظارت برکار و برون سپاری و تحویل گرفتن کار از بخش خصوصی نوشته ای در یک کارگاه آموزش بدهید، موارد خوبی بود.
پاسخ ها
کتابدار دانشگاهی
| Iran |
1396/05/24 - 09:52
من اصلا متوجه طولانی بودن آن نشدم. بسیار گیرا بود و از دل بر میآمد.
موحدیان
|
iran
|
1396/05/23 - 11:44
1
3
ضمن عرض مراتب ارادت به پیشکسوت ارجمند
اینکه فرموده اید ما نیاز نداریم بیش از 5 درصد از افراد به سازماندهی گرایش داشته باشند. امیدوارم صرفا از روی طنز و یا توجه به بازار رقابت باشد وگرنه این تصور از سازماندهی و معادل انگاشتن آن با فهرست نویسی که خود جای تامل دارد تصوری بسیار محدودبین است و نتیجه اش می شود همین وضعیتی که در حال حاضر شاهد هستیم. کار سازماندهی تقلیل پیدا کرده است به وارد کردن رکورد و اسمش را گذاشته اند تخصص و در دانشگاه هم همین را آموزش می دهند البته بیش از این انتظاری نمی توان داشت بنابه همان دلایلی که جنابعالی مرقوم فرمودین. فهرست نویس درک درستی از سازماندهی نداشته و اگر از همان متخصص ها که ادعایشان گوش فلک را پرکرده بخواهید سی دقیقه در ارتباط با خاصیت و فلسفه سازماندهی صحبت فرمایند معطل می مانند. اینکه ما به دانشجویان مهارت ایجاد رکورد و ایزو یاد بدهیم این اسمش تخصص نیست صرفا یک مهارت دم دستی است که از هر کسی ساخته است و نباید گله مند باشید از اینکه مدیران کار را به کاردان نمی سپارند کاردان های ما تخصص شان در حد اپراتوری یک نرم افزار است و این فاجعه است. دانشگاه های ما مهارت فهرست نویسی آموزش می دهند نه دانش سازماندهی و درک نظری از ماهیت کار سازماندهی که با ماهیت کتابداری عجین است و نمی دانم کتابداری که درباره سازماندهی نداند چه چیزی جای آن را پر خواهد کرد.
کتابدار دانشگاهی
|
Iran
|
1396/05/23 - 09:13
0
2
سلام. میدونید یکی از مشکلات انگیزه کشی چیه؟ این که مدیران و معاونان و رؤسای کتابخانه‌ها (از نوع دانشگاهی اش را عرض میکنم) خودشان هیچ از فهرست نویسی و سازماندهی نمی دانند و یا فقط در حد تئوری وارد مسائل آن و حتی استانداردهای جدید آن شده اند و خوب هم بلد هستند تئوری اش را ولی عملا کار نکرده اند. این مدیران برایشان فرقی ندارد که خانم x یا آقای y چه تخصص و چه علاقه ای دارد. فقط همین که یک نفر بتواند اطلاعات کتابها را کیلویی وارد سیستم کند که آمار سازماندهی بالا باشد و بتواند پز بدهد کافی است. با این نرم افزارهای جدید و رنگارنگی هم که در اکثر کتابخانه های دانشگاهی مثل قارچ سبز شده و کارایی مناسب حتی برای ایزو نویسی هم ندارد یک نفر کتابدار که به فهرستنویسی علاقه دارد و از این کار دور نگه داشته شده- چون نیرو برای ایزو نویسی به اندازه کافی دارند- چه کار میتواند بکند؟ جز اینکه روز را به شب و شب را به صبح برساند.
خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: