کد خبر: 33806
تاریخ انتشار: دوشنبه, 28 اسفند 1396 - 20:57

داخلی

»

مطالب کتابداری

»

سخن هفته

ز دشت ای جانِ جان، ما را همی بوی بهار آید

منبع : لیزنا
سید ابراهیم عمرانی
ز دشت ای جانِ جان، ما را همی بوی بهار آید

 لیزنا، ابراهیم عمرانی، سردبیر:

ز دشت ای جانِ جان، ما را همی بوی بهار آید            

                ز خورشید بهاری کوه همچون لاله زار آید

گشا دروازه دل را و دیوان جمله بیرون کن               

           که از دیوان بلاخیزد به هستی، عمر خوار آید

 

به نور تازه رنگین کن، دل و جان از نسیمی نو           

     بهل خشکی به بدخیمان که آب از چشمه سار آید

     بزن مطرب سرودی خوش که دست افشان به پا خیزم       

       که نوروز  و بهار نو به  سوی این دیار آید

با امید به صلح، دوستی، و مهربانی در سال 1397، سال 1396 را به پایان می بریم. سالی که جهان  و به ویژه خاورمیانه روی آرامش ندید و کشورهای سلاح فروش نو استعماری (که به آنها کشورهای پیشرفته هم می‌گویند و عده‌ای وقت صحبت از آنجا چنان آب از لب و لوچه‌شان می‌ریزد که انگار هرگز فکر نکرده اند که چرا ثروت اینجور تقسیم شده)، همچنان برای حفظ موقعیت خو د بر طبل جنگ کوبیدند و باز هم با همه توان آرامش را از مردم نجیب این خطه جهان گرفتند. در آستانه بهار هنوز مردم منطقه در سوریه، ‌یمن، عراق، و بسیاری نقاط دیگر جهان درگیر تبعیض ناشی از استانداردهای چندگانه کشورهای صاحب ثروت و زور هستند. برای من که نه اقتصاد بلدم و نه تحلیل سیاسی و در حوزه فرهنگ روزگار می‌گذرانم،‌ جنبه‌ای دیگر از این دشمنیها نیز برجسته است. برای من دشمنی با خاور‌میانه، علاوه بر مسایل ژئوپلیتیکی مانند نفت که تا این تاریخ شریان حیاتی صنایع جهان را وابسته به خود دارد و شاید درست می گویند که دعوای اصلی سر نفت است ولی فرهنگ هم پایی در میان دارد. احساس می کنم دوستان در مهدها و پرورشگاههای دموکراسی جهان تلاش می‌کنند از خاورمیانه که بنیان تمدن و شهرنشینی جهان است، چیزی بر زمین نماند (اوج بدبینی ناشی از عصبانیت)، تا تمدن و فرهنگ (فیلم بُرات را ببینید)  خود را راحت‌تر از اینکه امروز هست به خورد مردم بدهند و فرهنگ کهن و باستانی مردمان این ناحیه از جهان را در قالب خرده فرهنگها و شبه فرهنگها به فراموشی سپرده و فرهنگ کوکاکولا و هالیوود را به تمامی جایگزین آن کنند. از 6 شهری که بیش از 6000 سال سابقه شهرنشینی پیوسته دارند دو شهر در سوریه، یک شهر در ایران، دو شهر در لبنان و یک شهر در فلسطین نوشته شده است، و به چشم خود دیدیم که با نام داعش برخی قدیمیترین آثار باستانی این شهرها را به مخازن مجموعه داران اروپایی و امریکایی بردند و باقیمانده آن را نیز منفجر کردند تا هرگز فهم نشود که چه برده شد و مردم را به این باور برسانند که داعش همه را منفجر کرده است. آنچه را که توانسته بودند در دوره هایی مثل دوران ملانصرالدین شاه قاجار و شیخ عروسک‌های مصر و سوریه و عراق و اردن و شام و فلسطین و مصر برده بودند و زینت موزه لووووووبر و بریتیش میوزیوم و ...  کرده بودند، و حال باقیمانده را هم به کمک داعش و طالبان می‌برند و جای پای آن را منهدم می‌کنند ( پرانتز باز: توجه همه شما را به این جلب می کنم که در مُزه لووووووبر نام ایران را از آثار ایران برداشته‌اند و نام تمدنی به نام ایران را شما در لوور پاریس و در مورد بسیاری از آثار ایران مثل تمدن جیرفت که دیگر نمی تواند بین النهرین باشد و 5000 سال قدمت دارد حتی در بریتیش میوزیوم لندن هم نمی‌بینید در موزه برتانیا در برابر آثار جیرفت نوشته شده محل کشف ناشناخته. بخش عمده آثار ایران را زیر نام تمدن بین‌النهرین رده بندی کرده‌اند و تابلو زده‌اند. پرانتز بسته). بگذریم و برگردم به افاضات خودم، از نگاه خود و از حوزه فرهنگ می‌گفتم که  به جز نیاز  زورمداران به نفت، خاورمیانه با همه حکومتهای استبدادی خار چشم دموکراسی!!ترین و با فرهنگ‌ترین و پرزورترین  کشورهای جهان شده است. مردم مهربان و نجیب خاور میانه آماج کشتارهای بیرحمانه پیشروان دموکراسی و دست نشاندگان محلی و منطقه‌ای آنها هستند. سلاطینی که از کودکی تا روزی که قدرت را در دست بگیرند، در مهد غولکها و پرورشگاههای انگلیسی و امریکایی و ... پرورش یافته و زمانیکه نیاز به قراردادهای 400 میلیارد دلاری و 100 میلیارد دلاری برای تامین کسر بودجه دارند عروسکها را از پرورشگاهها خارج و به منطقه اعزام می‌کنند، تا از جیب مردمشان نیازهای اربابان را تامین کنند و این تازه سلاطین فراموش کنند که شاهی هم بود و ماستی هم بود و خیابانهای پر از نور نئونی هم بود.

با امید و آرزوی آرامش سال 1396 را با داغی پشت سر می‌گذاریم که استانداردهای دوگانه دولت خودمان بر دلمان  گذاشت که بر نگرانیهای ما که ناشی از مشکلات منطقه ای بود افزود. در سال 1396 این طرف مرزها و در داخل ممالک حروسه  خودمان رانت و خودی و غیر خودی را به شکلی محرز دیدیم و رقمهایی را که خواندنش برایمان مشکل بود (هنوز هم من نمی دانم این کلمات با جند تا صفر نوشته می شوند) در صفحات روزنامه ها مشاهده و ملاحظه کردیم و این برخورد دوگانه با مردم که یک عده‌ای بخورند پاک و یک عده‌ای بخورند خاک را به عینه دیدیم و خیلی دوست دارم بدانم آقای رئیس جمهوری که با شعار امید بر سرکار آمد، چه پاسخی به نا امیدیهای نگران کننده مردم می‌دهد،‌ که امیدشان به بهبود و اصلاح روز به روز کمتر می‌شود. سفره‌ها خالی‌تر و فاصله بین فقیر و غنی روز به روز بیشتر می‌شود، چنانکه تاثیرش را بر روان جامعه به خوبی می‌توان دید. آقای رئیس این را خوب به گوش بسپارید لطفا، مردم از کمتر خوردن دلشان نمی‌سوزد و از کمتر پوشیدن همینطور و از زندگی زیر سقفی کوتاهتر و اتاقی با وسعت کمتر، ولی ان چه مردم حق همگان می دانند، به افراد ویژه داده می‌شود و این، آن چیزی است که همه را می‌آزارد و جامعه‌ای مضطرب و عصبی ایجاد می‌کند و اگر بین مردم نیستید از من پیرمرد بپذیرید که بر کارکرد فردی و اجتماعی فرد فرد مردم تاثیر گذار شده است.

همین نوشته من و همین ادعاهای اطراف من شاید دروغی بیش نباشند. خودم نمی‌دانم به جد دلسوز میهنم هستم، یا برای خالی نبودن عریضه می‌نویسم. رشته‌ام به فرهنگ ارتباط دارد و به خواندن و به دانستن، ولی کجاست میل دانستن؟ کیست که در این وضعیت بخواهد که ترویج شود و کتاب بخواند. همه تاریخ را ورق بزنید، همواره، رشد فرهنگ در کنار ثبات اقتصادی شکل گرفته، و ثبات اقتصادی با ثبات سیاسی و فرهنگی دوام داشته است. بهترین دوران ثبات اقتصادی شاه را از ابتدای دهه چهل به بعد می‌شناسند، 8 سال و به عبارتی 6 سال پس از تزریق پول با قرارداد ننگین نفتی با هفت خواهران. دهه چهل حرکتهای فرهنگی از همه نوع سیاسی و غیر سیاسی و دینی و غیر دینی و ملی و غیر ملی، مدنی و نظامی/چریکی پا گرفت ولی همه ابزارهای فرهنگی ایجاد شده در این دهه تبدیل به ابزار نمایش در دهه بعدی شد. شاه نفهمید که توسعه اقتصادی توسعه سیاسی را هم‌زمان و در کنار خودش می‌خواهد، و زمانی که این موازنه را بر هم زد، سیر نزولی خود را طی کرد و در کنار بسیاری علتها و دلایل دیگر، از دل خود برآیندی به نام انقلاب اسلامی را بیرون داد و ایشان رفتند به مصر تا حرکات موزون عربی بکنند (یکی از شعارهای خیابانهای تهران در روزهای انقلاب).

 من که اکنون در کار فرهنگ دست و پا می زنم، و هنوز به قول عبید کهنه طرسوسی در فرهنگ به پا دارم، بفرمائید من که موی و روی در این حوزه سپید کرده ام، و امسال چهل و چهارمین سالی است که با رشته کتابداری آشنا شده‌ام،  با چه رویی بخواهم از مردم که بیائید تا ترویج خواندنتان کنم وقتی ارقام نجومی را در روزنامه ها دیده‌ام، وقتی که دو جناح اصلی حکومتی که همه از دل انقلاب بیرون آمده‌اند و هر دو خود را فرزندان امام و انقلاب می‌دانند، برای بیرون کردن دیگری از صحنه، ‌رقمهای نوینی را از یکدیگر رو می‌کنند، یعنی بزرگان دو جناح،‌فرزندان انقلاب اسلامی درگیر رانت و .... و سودجویی از جیب مردم نجیبی شده‌اند که با رفتن پای صندوقهای رای به یکپارچگی کشورشان و ثبات سیاسی و اقتصادیش رای می دهند؟ یعنی گر حکم کنند که مست گیرند، باید که هر آن که هست گیرند؟ و نان در سفره مردم روز به روز کوچکتر و کوچکتر شود؟ شاید این هم خواست خدا باشد؟ و باز داریم آزمونی دیگر را از سر می گذرانیم؟ والله اعلم بالصواب.

امیدوارم سال 1397، سال دوستی و محبت باشد و همه مردم دست یکدیگر را بگیرند و در کنار هم برای ثبات اقتصادی و در پی آن برای ثبات فرهنگی جامعه تلاش کنند. به دامان خدا چنگ می اندازم و از او می خواهم تا در سال 1397 بر خلاف شعر سعدی که می گفت چشم تنگ دنیا دار را یا قناعت پر کند یا خاک گور، به دنیاداران عزیز و محترم بفرماید به همین چند هزار میلیاردی که از مایملک مملکت برداشته اند قناعت کنند و اجازه بدهند امید به دلهای مردم راه پیدا کند تا ما کتابداران بتوانیم به وظیفه فرهنگی خودمان بپردازیم و مطمئن شویم اگر به کسی وظیفه‌اش را یادآوری می‌کنیم به ما نگوید،‌ صدات از جای گرمی در می‌آد، الآن ماهی چند می‌گیری؟ باور بفرمائید همین سال 1396 دست کم از بیست نفر این جمله را تحویل گرفته‌ام و نتوانسته‌ام دم بر بیاورم. چرا که فقط پرسیده بودم که خوب الآن چرا با مراجعه کننده اینطوری صحبت کردی؟ تو برای اینکه جواب مردم را به درستی بدهی داری از مردم حقوق می‌گیری. امیدوارم آنان که از سهم سفره‌های مردم رانت می‌گیرند، یک امسال را به مردم استراحت بدهند که وقتی تشویقشان می‌کنیم به خواندن، به ما نگویند صدایتان از جای گرمی درمی‌آید که هزار بار گفته‌اند. از درگاه خداوند می‌خواهم، خودش یک جوری این بزرگان را قانع کند، که فقط برای همین یک سال دست از امتیازات ویژه بردارند بلکه اضطراب و نامیدی برای مدتی رخت بربندد و مردم به آینده امیدوارتر باشند و حتما با خودشان فکر کنند که زندگی در پیش است و خیلی زیباست و باید برای این زندگی تلاش کرد باید دست در  دست یکدیگر داد و برای آینده بچه‌هایمان که خیلی دوستشان داریم محیطی قابل زندگی فراهم کنیم. شاید دولت هم اینقدر بیخیالِ ترک وطن کردن جوانان نشود. تلاش کند محیطی ایجاد کند که بچه ها احساس راحتی و امنیت روانی کنند و بمانند و کشور خودشان را بسازند و نگهداری کنند.

به هر حال سال 1396 به نسبت سال 1395 سال سخت‌تری بود، ‌دست کم از نگاه من و از خداوند می‌خواهم و آرزو می‌کنم سال 1397 سال بسیار خوبی برای همه شما و همه مردم عزیز و مهربان ایران زمین باشد. شما را دعوت می‌کنم که در آستانه سال نو به طبیعت سفر کنید و از اکسیژن ناب نفس بکشید و از آب چشمه ها بنوشید و با خودتان پیمان ببندید که سال 1397 را از سوی خودتان و به صورتی شخصی و انفرادی تبدیل به سال تلاش برای خانواده و حرفه ‌کنید و امسال در سیزده نوروز حتما خودتان را به جایی پر سبزه و علف برسانید و هفت ساقه علف (یکی کم است) گره بزنید تا گره کارهایتان را به زمین برگردانید که زمین نشان داده که خیلی بزرگوار است و صبر و تحملش بسیار زیاد، به شرطی که با او روراست باشید. اگر به او می‌گوئید این گره های ما را در خودت بگیر،‌ خودتان دوباره گره‌های جدید به کارها نزنید .

همیشه فکر می کنم که زمین به ما مردم می‌خندد، به کوتاه بینیهای ما و به جاه طلبیهای کودکانه ما و رانت خواران محترم ما. این رانت خواران از دایناسورها که دیگر برتر و بزرگتر نیستند که بیش از 300 میلیون سال در زمین زندگی کرده‌اند و رفته‌اند و جز چند اسکلت و فسیل و البته چاههای نفت چیزی از آنها نمانده و ما فکر می‌کنیم که با یک و نیم میلیون سال عمر نسلهای پشت سرمان از وقتی که خیر سرمان هوموساپین شدیم، و شدیم اندیشمند!!!!! داریم گل تازه ای به سر مادرِ زمین می‌زنیم و دائم نقل می‌کنیم که ما بهترین مخلوقات هستیم. 320 میلیون سال مادرمان زمین با دایناسورها حال کرد و با وجود شهاب سنگی عظیم که چند هزار برابر قدرت بمبهای اتمی ما قدرت داشت، برجای خود ماند و دایناسورها رفتند. ‌حالا ما که خیلی عجله داریم در این یک و نیم میلیون سال به بمب اتم رسیدیم؟ می خواهیم زمین را منفجر کنیم؟ کور خوانده ایم. با بدترین انفجارهای اتمی زمین خواهد ماند ولی حیات روی زمین به شکل فعلی از بین می‌رود و پس از مدتی شاید یک میلیون سال بعد از آن (این ارقام یک میلیون ساله پیش عمر زمین ذره‌ای بیش نیستند، حال فکر کنید عمر هر نسل ما پیش عمر زمین چه اندازه است) حیاتی دیگر بر روی آن شکل خواهد گرفت. واقعا مادرِ زمین حق ندارد به ما بخندد که عده‌ای برای به دست آوردن ثروت بیشتر و اینکه می‌خواهند از وسط مناطق حفاظت شده زیستی جاده بکشند و در کنار زمین خواری و دریا خواری و هوا خواری (فضا فروشی و برج فروشی) حالا به زیست خواری هم روی آورده‌اند و برای این زیست خواری چه بلواهایی که به پا نکرده‌اند.

بله می گفتم که زمین تحملش زیاد است و ما قدرت نداریم ایشان را از بین ببریم ما می توانیم در نهایت حیات خودمان را از بین ببریم. پس حتما سیزده فروردین به دامن صحرا بروید و هفت سبزه با هفت نیت که اولین آنها صلح از دیدگاه خانم میرهادی باشد گره بزنید و صبح چهاردهم شاد و با نیت تلاش برگردید. امیدوارم امسال هر یک از ما کتابداران بتوانیم دست کم ده کودک،‌ نوجوان و شاید بزرگسال ایرانی را به خواندن سوق دهیم. باید بخوانیم تا بدانیم که چه چیزهایی دنیا را می سازند و چه چیزهایی دنیا را نابود می کنند[1] عیدتان مبارک، نورزتان پیروز، بهارتان سبز و پرطراوت. با امید به دوستی و مهربانی به استقبال سال 1397 برویم.

 



[1] . بخوانیم تا بدانیم که چه چیزهایی دنیا را می سازند و چه چیزهایی دنیا را نابود می کنند. شعار پوستر ایران (شورای کتاب کودک) برای روز جهانی کتاب کودک چهاردهم فروردین سال 1358 که به عنوان شعار سال (روی پوستر) بصورت ویژه به IBBY فرستاده شد. این پوستر بر دیوار شورای کتاب کودک نصب است.  

ز دشت ای جانِ جان ما را همی بوی بهار آید                            ز خورشید بهاری کوه همچون لاله زار آید

گشا دروازه دل را و دیوان جمله بیرون کن                           که از دیوان بلاخیزد به هستی، عمر خوار آید

به نور تازه رنگین کن، دل و جان از نسیمی نو               بهل خشکی به بدخیمان که آب از چشمه سار آید

بزن مطرب سرودی خوش که دست افشان به پا خیزم              که نوروز  و بهار نو به  سوی این دیار آید

  

 عمرانی، سید ابراهیم«ز دشت ای جانِ جان ما را همی بوی بهار آید». سخن هفته لیزنا،  ۳۸1، ۲8 اسفند ۱۳۹۶

خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: