کد خبر: 39749
تاریخ انتشار: سه شنبه, 07 خرداد 1398 - 10:27

داخلی

»

اخبار کتاب

قزلی در جمع دانشجویان زبان فارسی دانشگاه مسکو:

در هزار سال گذشته شاعران بزرگ ظرفیتهای زبان فارسی را شکوفا کردند

منبع : بنیاد شعر و ادبیات داستانی
مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی با حضور در جمع دانشجویان زبان فارسی دانشگاه مسکو، درباره پیشینه و سیر تحول شعر در زبان فارسی برای آنان سخنرانی کرد.
در هزار سال گذشته شاعران بزرگ ظرفیتهای زبان فارسی را شکوفا کردند

به گزارش لیزنا، مهدی قزلی مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی با حضور در جمع دانشجویان زبان فارسی دانشگاه مسکو، درباره پیشینه و سیر تحول شعر در زبان فارسی برای آنان سخنرانی کرد.

متن سخنرانی مهدی قزلی به شرح زیر است:
در سالها و قرنهای آغازین شعر فارسی، اشعار همانند شکل زندگی شاعران، ساده، مبتنی بر تصاویر بیرونی، عینی و طبیعت‌گرا است. از نمونه‌های بارز آن نیز می‌توان به اشعار «ابوحفص سُغدی»، «شهید بلخی» و «رودکی» اشاره کنیم. در شعرهای این بزرگان همه چیز مبتنی بر احساس و مشاهده عینی شاعر است.

این عینیت گرایی در سبک خراسانی ادامه و تکامل پیدا می کند و قصیده‌های زیبای خراسانی شکل می‌گیرد و در ادامه به مرحله‌ای می‌رسیم که مدح و ستایش، جای خود را به مفاهیم فلسفی و علمی در کلام عطار و سنایی می‌دهد.

در این دوره اندیشه‌های فلسفی و عرفانی وارد شعر فارسی می‌شوند. در آغاز این دوره، سنایی و عطار مهمترین چهره‌ها هستند. می‌توان گفت که شعرهای حکمی، علمی و اشعاری با درونمایه‌های جدی از این دوره آغاز می‌شود و با کلام مولانا به کمال می‌رسد. البته مولوی در نوشته‌های خود اذعان دارد که دانش‌آموز مکتب سنایی عطار است. جایی که گفته:

هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
یا جای دیگر که می‌گوید: ما از پی سنایی و عطار آمدیم

جلال‌الدین بلخی با تفکر در موضوعات موضوعات حکمی و فلسفی، شوریدگی را به شعر اضافه می‌کند و به مرحله‌ای می‌رسد که قواعد شعر را متحول می‌کند. همانجا که می‌گوید:
بی همگان به سر شود
بی تو به سر نمی‌شود 

در این شعر قافیه رعایت نشده است، ولی سرشار از حکمت، فلسفه، عرفان و عشق به معبود است.

شاید از نظر اندیشه در محتوا و شوریدگی بالاتر از مولانا کسی را نشود دید، ولی به گفته بزرگان ادبیات، سعدی در ادبیات فارسی بی‌همتاست. در دوره ای که با حضور مولانا غزل فارسی، محمل غزلهای شیفته‌وار و عرفانی است، سعدی غزلهایی می‌سراید که سرشار از عاشقی های ساده و قابل فهم است. اشعاری که در اوج سادگی و سلامت در زبان فارسی بی‌نظیر است.

ای یار جفا کرده پیوند بریده / این بود وفاداری و عهد تو ندیده
شعر سعدی نیاز به ترجمه و تفسیر ندارد.
گستردگی تعابیر و تصاویر، از دیگر ویژگی‌های شعر سعدی است. اشعار سهل و ممتنع که بعد از سالیان سال، هنوز هم قابل تقلید نیست.

درکوی تو معروفم و از روی تو محروم / گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
در واقع گرگ دهن آلوده یوسف ندریده یک تعبیر کاملا مدرن است؛ انگار همین امروز اتفاق افتاده است.

ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند / افسانه مجنون به لیلی نرسیده
نکته اصلی که باید به خاطر سپرد، درک عمیق عاشقانه و تبدیلش به ایماژ است که این سادگی قابل درک است. شعر سعدی سهل و ممتنع است. نوشتنش هم به ظاهر ساده می‌آید اما واقعیت این است که نمی‌شود چیزی را در آن کم و زیاد کرد

بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
تصویرهای بسیار مدرن و ساده و قابل درک که فقط از سعدی بر می‌آید.

فراموش نکنیم که پیش از این بزرگان فردوسی روایت‌گری و بهره بردن از زبان فارسی را احیا کرد و در زمانی که به دلیل مسایل سیاسی و به دلیل حضور اعراب مسلمان در ایران، امکان از میان رفتن زبان فارسی وجود داشت، با شاهکاری همچون شاهنامه دست به تثبیت این زبان زد . ویژگی شعر در زبان فردوسی، روایت‌گری بود. کاری که فردوسی انجام داد، روایت داشت. داستان‌گویی، شخصیت‌پردازی، اسطوره‌پردازی در بستر شعر فارسی

سنایی و عطار شعر فارسی را علمی و حکمی میکنند؛ مولانا عرفانی می‌کند؛ سعدی ساده‌اش می‌کند و عاشقانگی را به آن می‌افزاید و هر یک از آنها در بخشی از شعر فارسی سرآمد هستند، ولی حافظ شیوه شعر حکمی، عاشقانه و عارفانه را با هم ترکیب می‌کند.

او حافظ قرآن بوده؛ عالم بوده و درس خوانده. بسیار گزیده‌کار هم بوده. از حافظ غزل زیادی نداریم. برداشت این است که حافظ شعرهای خودش را چندین بار ویرایش می‌کرد. دقت نظر در فرم و تسلط بر محتوا موجب شد که تقریبا رفیع ترین قله شعر را در زمان او داشته باشیم. ما سالهاست که با دیوان حافظ فال می‌گیریم و به دلیل تفاسیر متنوع از اشعار، همه


آدمها دور حافظ جمع می‌شوند.

سعدی مثل کسی است که بلور سازی می‌کند و یک خط اضافه در کارهایش نمی‌بینید، ولی حافظ کسی است که روی این بلور نقش و نگار می اندازد. چیزی که از هنر حافظ می‌توان برداشت کرد، استمرار آن است. حافظ لایه های مخاطب خود را دارد. پدربزرگ من حافظ می خواند و استاد کدکنی حافظ می‌خواند و درس می‌دهد و می گوید هنوز چیزهایی نمی‌دانم، این خاصیت تفسیر پذیری و لایه لایه بودن آن است.

ساقی سیم ساق من گر همه درد می‌دهد / کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند

حافظ بارها به جزئیاتی که خواسته استفاده کند، دقت کرده. واج‌آرایی حرف سین در مصرع اول و کنار هم چیدن و توجه به حرف دال به «درد» و «می‌دهد» نشانه توجه بسیار به ریزه‌کاری‌ها و تناسب فرم و محتواست. گاهی هم معانی متضاد در اشعار حافظ دیده می شود

شیخ ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد
ضمیر «ش» در خطاپوش به چه کسی بر می گردد؟ اگر به شیخ برگردد می شود کفر، اگر به خدا برگردد می‌شود عرفان

در واقع هنر حافظ در اینجا مشخص می شود که در مرز کفرگویی و عرفان با کلمات بندبازی می کند.

سعدی به همان زبانی شعر می‌گفته که مردم سخن گفتند؛ یا برعکس می‌توان گفت کتاب راهنما برای زبان فارسی تالیف کرد. وقتی در زبان فارسی تعمق می‌کنیم می‌بینیم که فردوسی از زبان فارسی پاسداری کرده اما بقیه شاعران ظرفیت‌های زبان فارسی را شناسایی کرده و به کمال رسانده‌اند

مصریان باستان زبان قبطی داشتند که کارکردش ارتباط بین مردم بود. این زبان بعد از ورود اعراب به مصر از بین رفت و زبان عربی جایگزین شد؛ چون عربی هم می‌توانست ارتباط برقرار کند. ولی وقتی اعراب و مغولها به ایران حمله کردند، زبان فارسی امتیازات زبان و فرهنگ آنها را گرفت، ولی میدان را خالی نکرد و آنها را تحت تاثیر قرار داد. هیچ زبانی پیدا نمی‌کنید که در یک کشور دیگر برای شعرش سبک درست شده باشد؛ سبک هندی و یا عثمانی ها که ترک بودند، به دلیل استفاده از منشی‌های ایرانی برای دربار، زبان مکاتبات اداری‌شان فارسی بود. یکی از بهترین شرح‌هایی که بر حافظ نوشته شده، برای سودی بوسنوی از سرزمین بوسنی بوده، یعنی شخصی در بالکان آنقدر به فارسی تسلط داشته که برای حافظ شرح نوشته است.

ایرانی‌ها که بالکان نرفته بودند، ولی عثمانی‌ها و ترک‌ها رفته بودند و فرهنگ و زبان امور اداری را با خود برده بودند. یعنی در آن زمان شخصی که دارای مرتبه بالایی به لحاظ اداری یا فرهنگی یا علمی بوده، می‌بایست زبان فارسی را یاد می‌گرفته.

در میان قاجاریه که اقوامی ترک بودند و ولیعهد آنها در تبریز بود، ناصرالدین شاه سفرنامه خود را به زبان فارسی نوشته است

به قول ادوارد براون زبان فارسی پا دارد و قلب، میرود و عاشق میکند و تنها به زور شمشیر و تفنگ و یا با دسیسه و نیرنگ محدود شد. مثلا در شبه قاره هند تنها با اختلاف یک رای به عنوان زبان رسمی انتخاب نشد و همه میدانیم کدام کشور استعماری در هند صاحب رای و نفوذ بود. در تاجیکستان و در دوره کمونیستی مردم را از زبان فارسی و دین فاصله دادند و در افغانستان با اینکه زبان فارسی زبان همه گیر و فرهنگی و علمی کشور است ولی در قانون اساسی زبان دیگری زبا رسمی است. وقتی که پیگیری می‌کنید می‌بینید که باز انگلیسی‌ها در آن نقش دارند. یا در پاکستان اگر سرود ملی آنها را گوش کنید، چقدر کلمات فارسی دارد. یا اقبال که شعرهای فارسی می‌گفته که بسیار غنی است.

شما باید بدانید پشت این میز و نیمکت دانشگاه در حال فراگیری چه هستید. شما در حال گذر از دالانی هستید به دنیایی از عرفان، فرهنگ، استعاره، حکمت، فلسفه و ... امیدوارم در این مسیر موفق باشید.

در پایان از شما دانشجویان روسی که زبان فارسی را برای تحصیل و فراگرفتن انتخاب کرده‌اید سپاسگزارم و امیدوارم با کمک شما بتوانیم زبان فارسی را آنگونه که شایسته است معرفی کنیم.

قزلی در پایان سخنانش به سوالات دانشجویان درباره ایران و زبان فارسی پاسخ گفت.

 

خواهشمند است جهت تسهیل ارتباط خود با لیزنا، در هنگام ارسال پیام نکات ذیل را در نظر داشته باشید:
۱. از توهین به افراد، قومیت‌ها و نژاد‌ها خودداری کرده و از تمسخر دیگران بپرهیزید و از اتهام‌زنی به دیگران خودداری نمائید.
۲.از آنجا که پیام‌ها با نام شما منتشر خواهد شد، بهتر است با ارسال نام واقعی و ایمیل خود لیزنا را در شکل دهی بهتر بحث یاری نمایید.
۳. از به کار بردن نام افراد (حقیقی یا حقوقی)، سازمان‌ها، نهادهای عمومی و خصوصی خودداری فرمائید.
۴. از ارسال پیام های تکراری که دیگر مخاطبان آن را ارسال کرده اند خودداری نمائید.
۵. حتی الامکان از ارسال مطالب با زبانی غیر از فارسی خودداری نمائید.
نام:
ایمیل:
* نظر: